شهرهای ناپیدا؛ جاودانگی زندگی در وحدت با طبیعت

دانیال حقیقی
انجمن رمان ۵۱

کالوینو ایتالیایی است: این اولین نکته‌ای است که ما را در مواجهه با «شهرهای ناپیدا» متعجب می‌کند. دومین نکته این است که کالوینو این کتاب را در دهه‌ی شصت نوشت، زمانی که اندیشه‌ی کسانی مانند تفوری و آلدو روسی ـ از بزرگ‌ترین معماران نظریه‌پرداز نوگرای آن زمان ـ فضای فکری ایتالیا را زیر سلطه گرفته بود. اما «شهرهای ناپیدا» نظرگاهی به خواننده می‌دهد که درست نقطه‌ی مقابل نحوه‌ی نگرش کسانی مثل آلدو روسی است که به شهر نگاهی شیئی ـ شناختی می‌کردند و، در وضعیتی پارودیک، به دنبال گسست و احیای زیباشناختی سنتی معماری فلورانس بودند. ارزیابی اجمالی کارنامه‌ی مدرنیست‌های ایتالیایی نشان‌ خواهد داد آن‌ها روی کاغذ به دنبال ارائه‌ی گسست بودند، اما در تجارب عملی و اقدامات ملموس معماری چیزی جدا از زیباشناسی آشنای طراحان ایتالیایی به دست ندادند.

«شهرهای ناپیدا» درست نقطه‌ی مقابل این نگرش می‌ایستد، یعنی هم نگاه شیئی ـ شناختی که به معماری و فضای شهری صرفاً نگرشی مشاهده‌ای و زیباشناختی داشت و هم تفکر مدرنیستی که به دنبال گسست از گذشته بود. آخرین نکته‌ی حیرت‌انگیز این است که کتاب، علاوه بر تمام نکاتی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، در موضعی ضداتوپیایی می‌ایستد و به‌هیچ‌وجه به ورطه‌ی ادبیات اتوپیایی نزدیک نمی‌شود، هر چند می‌توان آن را در کنار کارهای نویسندگانی مثل آلدوس هاکسلی («دنیای قشنگ نو») و جرج اورول («۱۹۸۴») واکنشی به توسعه‌ی شتاب‌زده و رسانه‌محور پس از جنگ دانست.

کالوینو در سرتاسر این کتاب تنها یک هدف دارد: او به دنبال بازنمایاندن و احیای ویژگی‌های شهر در قرون وسطی است (برخی معتقدند این شهر همان مخلوق زیبای دریا، ونیز، است). در آن دوره (برخلاف آنچه امروز به نظر می‌رسد که عصری بسیار تاریک و مخوف بوده)، ساخته‌های دست بشر، که شهرها نیز از جمله‌ی آن‌ها هستند، به این تناسب هماهنگ با زیست روزمره‌ی مردم نبودند؛ امری که در زمانه‌ی کالوینو کیفیتی فراموش‌شده بود و نخبه‌گرایی هنرمندان به مثابه‌ی ابزاری ایدئولوژیک در دست سیاست‌مداران حرف اول و آخر را می‌زد. در واقع استفاده‌کننده و سرمایه‌گذار به کلی از فرایند طراحی و تولید کنار گذاشته شده بودند و طراحیْ یگانه دلیل برای عریانی تمام پادشاهان بود؛ پادشاهانی که همگی اعتبار طراحی سبک بین‌الملل را دلیل موجهی برای عریان چرخیدن خود می‌پنداشتند.

«شهرهای ناپیدا» روایت دیالوگ یک ماجراجو (مارکو پولو) است با یک پدرسالار (همان خان مغول، قوبلای‌خان) و در آن خبری از هیچ معمار یا طرّاحی هم نیست. برعکس، سخن از امپراتوری‌ای است که قوبلای‌خان دیگر تسلط روشنی بر آن ندارد. اما به جای آنکه پولو به توصیف زیبایی‌های معمارانه‌ی شهر‌ها بپردازد، دارد تجربه‌های شهری خود را در اختیار خان می‌گذارد تا او را با شهرهای ناپیدای قرون وسطی آشنا کند؛ شهرهایی که مردم در آن‌ها خوشبخت‌اند و زندگی و زندگی و زندگی می‌کنند. هر روز، از صبح تا شب، فقط زندگی می‌کنند. مهم‌ترین دلیل جاودانگی این کتاب بی‌شک همین است.

کیفیت‌هایی که نویسنده‌ی ایتالیایی برای شهرهای افسانه‌ای خود از زبان مارکو پولو به آن‌ها اشاره می‌کند همگی عناصری‌اند که امروز می‌توانند به یک نوزایی و توسعه‌ی پایدار شهری منجر شوند. توضیح در مورد چرایی این موضوع خارج از بحث من است، اما فهرست کردن آن عناصر برای اثبات ادعایم بی‌شک ضروری است:

یک. زیبایی اکولوژیک
کالوینو در فصل‌های زیادی از کتاب، که «شهرها و چشم‌ها» نام دارند، شهرهایی را تصویر می‌کند که با چشم‌اندازهای طبیعی همجوار ارتباطی معناشناختی دارند و این چشم‌اندازها نقش مهمی در زندگی مردم ساکن ایفا می‌کنند. جدایی و مرزبندی دقیق شهرهایی که با چشم مردم طراحی شده‌اند با حوزه‌های طبیعی، از ویژگی‌هایی است که کالوینو در بسیاری از سطر‌های کتاب به آن‌ها اشاره می‌کند. او در فصل‌هایی با نام «شهرهای بالابلند» به طور خاص بر ارتباط زندگی روزمره با زنجیره‌ی چشم‌اندازهای طبیعی تأکید می‌کند. این موضوع ارتباطی معنایی دارد با مفهوم یونانی آگاپالوگوس که زیبایی را ملازم مفید بودن تعریف می‌کرد.

دو. سرزندگی اقتصادی و اهمیت خرده‌فروشی‌ها در شهر
در دوره‌ای که آرمان معماری مدرن پهنه‌بندی فضای شهر بود، کالوینو از شهر‌هایی حرف می‌زد که مردمانش تا پایین‌ترین سوراخ‌ها و گودال‌باغچه‌ها در کار دادوستد بودند. زندگی و دادوستد روزمره یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که نویسنده در فصول «شهرها و دادوستدها» بر آن‌ها تأکید می‌کند؛ ویژگی‌ای که نشان‌دهنده‌ی بارزترین وجه شهر، یعنی سرزندگی اقتصادی، در قرون وسطی است.

سه. هویت‌سازی
کالوینو در فصول «شهرها و اسامی» از اهمیت مقوله‌ی هویت می‌گوید. به نظر می‌رسد کالوینو هم همراه با بسیاری از نویسندگان زمانه‌ی خود هویت را امری ساختگی می‌پنداشت. برای او، هویت نه یک امر ذاتی است، نه یک ویژگی ماهوی، بلکه هویت برای شهرها ساخته می‌شود، گاهی به نفع شهر است و گاهی به ضرر آن.

چهار. مشارکت مردمی
در فصول «شهرها و چشم‌ها» و همچنین «شهر‌ها و دادوستدها»، قهرمانان اصلی نه معماران و طراحان نخبه، که مردم عادی ساکنِ شهر اند. کالوینو سرزندگی اجتماعی و به طور کلی فعالیت‌های دسته‌جمعی را یکی از اعجاب‌انگیزترین مشاهدات مارکو پولو می‌داند که خان مغول نیز نسبت به آن حساسیت دارد. همچنین اهمیت تبلور خواسته‌ها و امیال و آرزوهای مردم در شهرهایی که مارکو در فصل‌های «شهرها و آرزوها» از آن‌ها برای خان مغول تعریف می‌کند می‌تواند لذتی ازیادنرفتنی ببخشد به ما، اینجا، در خاورمیانه!

پنج. ارتباط معنایی و عملکردی
«در ارسیلیا برای برقراری روابطی که بر زندگی شهر حاکم است، ساکنان نخ‌هایی بسته‌اند که گوشه‌های خانه‌ها را به هم وصل می‌کند. این نخ‌ها به رنگ‌های سفید، سیاه، خاکستری و سیاه‌وسفید است و به ترتیب نشانه‌ی روابط خانوادگی، دادوستد، حکومتی و اداری هستند» («شهرهای ناپیدا»، ص ۱۰۳). کالوینو این سطرها را در دوره‌ای می‌نویسد که خوانایی عملکردی و ارتباط معنایی در چرخه‌های زندگی شهری امری کاملاً فراموش‌شده بود. سلطه‌ی ابدی فولاد و شیشه بر تمام برج‌های مدرنیستی، با تمامی عملکرد‌های اداری، مسکونی و… آن‌ها، با متروپل‌های مدرن کاری کرده بود که تمام فضای شهر به هیئتی متحد‌الشکل دربیاید. شگفتی ما اما زمانی دوچندان می‌شود که این قول از «شهر‌های ناپیدا» را کنار این قولِ مانوئل کاستلس بخوانیم که در همان دوره از موضعی فلسفی و علمی به مدرنیسم حمله کرد: «ما معنی شهری را در معنای یک ساختار اجراگر قلمداد می‌کنیم، به مثابه‌ی هدف غایی شهرها (که برای یک شهر مشخص، تحت لوای این معنی، تقسیم کار اجتماعی شکل می‌گیرد)، در کنار روندی از اندرکنش [تعامل] میان بازیگران تاریخی در بستر همان جامعه‌ی مشخص.»[۱]

شش. رشد هوشمند و توسعه‌ی درون‌زا
کلان‌شهر مدرن اندازه‌ای بی‌پایان داشت. برای مدرنیست‌ها، متروپل باید هر روز به مقیاسی بزرگ‌تر دست می‌یافت. اما کالوینو از زبان مارکو پولو برای خان مغول از الیندا می‌گوید، شهری که ناپیداست و در درون خودش رشد می‌کند: «یک الیندای تازه و نو که در ابعاد تقلیل‌یافته‌ی خود خطوط و شیره‌ی حیاتی الیندای نخست و همه‌ی الینداهایی را که از دل یکدیگر سر بر آورده‌اند حفظ کرده است. از هم‌اکنون نیز نطفه‌ی الینداهایی که قرار است در آینده به وجود بیایند دارد شکل می‌گیرد…» («شهرهای ناپیدا»، ص ۱۶۳).

هفت. پایداری اجتماعی و جامعه‌ی شبکه‌ای
از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که نویسنده‌ی ایتالیایی برای جوامع شهر‌های ناپیدای خود از زبان مارکو نقل می‌کند، وجود روابطی است که معنای زندگی در یک شهر و یک‌جانشینی را به طور کلی برای ساکنان این شهرها روشن می‌کند. در «شهرهای ناپیدا»، جوامعی یکپارچه تصویر می‌شوند که دارای یک هستی وحدانی با حوزه‌های طبیعی و بافت‌های کالبدی و اجتماعی محیط‌زیست خود هستند. در فصولی که کالوینو شهرهای پیوسته را توصیف می‌کند، می‌توان رد چنین تفکراتی را در ذهن نویسنده دنبال کرد.

به نظر می‌رسد این ویژگی‌ها در ابتدای مسیر پست‌مدرنیسم کمتر کسی را متوجه خودشان کرده باشند، چرا که تنها حدود بیست سال بعد به وجود چنین ویژگی‌هایی در منابع و مآخذ رشته‌ی مطالعات شهری اشاره شد.

نکته‌ی آخر اینکه امروز «شهرهای ناپیدا» را شاهکاری تمام‌عیار می‌دانند و تعداد زیادی کتاب و پایان‌نامه در رشته‌‌ی ادبیات و شاخه‌های علوم اجتماعی در مورد آن نوشته شده است. این قدرت یک داستان است، و اهمیت پرداختن به آن در جامعه‌ی ادبی فارسی‌زبان هم به این دلیل است: در جامعه‌ای که قلم‌فرسایان دست‌راستی هر روز بر طبل بی‌اهمیتی و بی‌کارکردی داستان در بُعد اجتماعی، علمی و عملی می‌کوبند.

[۱] Manuel Castells, the City and the Grassroots: A Cross-cultural Theory of Urban Social Movements, Berkeley: University of California Press, 1983, p. 303.

—————————————
در باره کتاب اینجا بیشتر بخوانید.

کتاب با این عنوان در سال ۸۸ منتشر شده است (با عنوان شهرهای نامرئی هم در سال ۱۳۸۱). مشخصات آن در کتابخانه ملی از این قرار است:
شهرهای ناپیدا / ایتالو کالوینو ؛ ترجمه بهمن رییسی. تهران: کتاب خورشید‏‫، ۱۳۸۸.‬ ‏‫۲۰۶ ص.‬‬

همرسانی کنید:

مطالب وابسته