انتشارات نوگام
برگرفته از:
مایکل روزن-والد
واشنگتن پست
«کلر هندزکامب» فارغ التحصیل رشته نویسندگی خلاق است. با مطالعه در فضای وب مشکل دارد. مثل خیلیهای دیگری که در وب میچرخند، او هم روی لینکی که در شبکههای اجتماعی به مطالب داده شده، کلیک میکند، چند جملهای میخواند، دنبال کلمههای جالبتوجه متن میگردد و بعد صبرش تمام میشود و دیگر به خواندن مطلب ادامه نمیدهد. می گوید: «فقط چند ثانیه به مطلب فرصت میدهم، حتی نه چند دقیقه، و میروم سراغ مطلب بعدی.»
اما ماجرا فقط به مطالعه در فضای آنلاین ختم نمیشود. او میگوید که همین رفتار را حین خواندن رمان هم دارد. «انگار چشمهایت از روی کلمات رد میشوند، بدون این که دقیقا بفهمی چه اتفاقی دارد میافتد. وقتی میفهمی که اتفاقی در داستان افتاده، برمیگردی به صفحات قبل و دوباره و دوباره داستان را میخوانی.»
این اتفاقها مثل زنگ خطری توجه محققان را جلب کرده است. آنها میگویند، ذهن انسان درگیر رشد مقولهای با عنوان ذهن دیجیتال است که مدارهای جدید آن بر تندخوانی حجم بالای اطلاعاتی میگذرد که به صورت آنلاین عرضه میشود.
یکی از محققان میگوید: «نگرانی ما این است که این شیوه سریع خواندن روی نحوه خواندن مطالبی هم که باید به شکل عمیق آنها را مطالعه کنیم اثر بگذارد.» مطالعات نشان می دهد مدتزمانی که آدمها در سال ۲۰۱۰ برای پرسه زدن در فضای وب سپری میکردند سه ساعت بود، اما این زمان در سال ۲۰۱۳ به پنج ساعت رسیده است.
محققان این روزها مشغول مطالعه درباره تفاوتهای مطالعه کتابهای چاپی و کتابهای آنلاین هستند. برای کسانی که تازه به مطالعه علاقهمند شدهاند، بهنظر میرسد خواندن کتابهای چاپی مناسبتر است. اما این نگرانی درباره نوجوانها وجود دارد که به دلیل حضور غالب ابزار الکترونیکی والدین در خانهها مهارت مطالعه عمیق در این افراد با مشکل مواجه شود. ذهن در این دنیای جدید تماشاگر بیگناهی است که فقط شیوهای را که ما زندگی میکنیم منعکس میکند. دانشمندان میگویند: «ذهن خودش را به روشی که ما در زندگی پیش میگیریم عادت میدهد.»
یکی از محققان برای این که تاثیر این شیوه از مطالعه را نشان بدهد، بعد از یک روز پرسه زدن مدام در فضای وب و خواندن صدها ایمیل تصمیم میگیرد آخر شب کتاب «بازی مهره شیشهای» نوشته هرمان هسه [این کتاب را عبدالحسین شریفیان و پرویز داریوش به فارسی ترجمه کردهاند] مطالعه کند. او میگوید: «شوخی نمیکنم، نمیتوانستم کتاب را بخوانم. همان خواندن اولین صفحه هم مثل شکنجه بود. نمیتوانستم خودم را هم مجبور کنم که آرامتر بخوانم…. واژهها را انتخاب میکردم و چشمهایم روی کلمات میگشت تا بیشترین اطلاعات را در سریعترین زمان ممکن به ذهنام منتقل کنم. از دست خودم کلافه شده بودم.»
عادت به مطالعه
هیچ ژنی در مغز برای خواندن شبیه آنچه برای زبان یا بینایی وجود دارد پیدا نمیشود. اما با وجود هیروگلیفهای مصری، الفبای فینیقی، کاغذ چینی و بالاخره دستگاه چاپ گوتنبرگ، ذهن خودش را با خواندن تطبیق داده است.
پیش از اینترنت، ساختار ذهن هنگام مطالعه به شیوهای خطی بود، از این صفحه به صفحه بعد میرفت و همینجوری مطالعه ادامه پیدا میکرد. البته که ممکن بود متن عکس هم داشته باشد، اما این چیزی نبود که ذهن را از مسیرش منحرف کند. محققان میگویند، مطالعه کتابهای چاپی این توانایی فوقالعاده را به خوانندهها میدهد که از روی شیوه صفحهبندی کتاب اطلاعات کلیدی داستان یادشان بماند. مثلا میدانیم که قهرمان جایی از کتاب مرده که دو پاراگراف طولانی در صفحههای پشت سر هم و با دیالوگ مفصل چاپ شده است.
اینترنت فرق دارد. با توجه به حجم اطلاعات، لینکهایی که در مطلب داده میشود، ویدیوهایی که در کنار کلمات منتشر میشود و تعاملی که همه جا وجود دارد، ذهن ما میانبرهایی درست میکند برای این که با همه این موارد مواجه شود: نظر اجمالی انداختن، جستوجو برای کلمات کلیدی، اسکرول کردن سریع.
محققی میگوید: «ما زمان زیادی را صرف لمس کردن صفحات کامپیوتری، کلیک کردن، اسکرول کردن، لینک باز کردن میکنیم، بنابراین وقتی مینشینیم که رمانی را بخوانیم، عادتهای روزانه برای همه این کارها دیگر در ما ریشه دوانده است. ما در دوره جدیدی از رفتارهای اطلاعاتی هستیم و باید منتظر شروع پیامدهایش هم باشیم.»
یکی از خوانندهها درباره رفتارهای جدید مطالعه میگوید که اخیرا برای کارش سراغ نویسندههای کلاسیکی مثل جورج الیوت، مارسل پروست و شبیه آنها رفته است. او کشف کرده است که خواندن جملههای طولانی و تودرتوی این نویسندهها با اطلاعاتی پیشزمینهای که میدهند واقعا برایاش سخت بوده. جملههای آنلاین بیشتر کوتاه هستند و آنهایی که اطلاعات پیچیدهای دارند، لینکهایی را در متن در نظر میگیرند که به درک بیشتر نوشته کمک میکند.
او میگوید، دنبال کردن مطالبی که لینک دارند برایاش از خواندن جملههای تودرتوی این نویسندهها راحتتر است.
ذهنهای وارد به هر دو مقوله
یکی از محققان مشغول نوشتن کتابی است درباره این که تاثیر دنیای دیجیتال بر مغز چیست و برای این کار مشغول مطالعه آدمهایی است که هم به شکل سنتی کتاب میخوانند، هم به صورت آنلاین. تمرکز این مطالعه بر میزان درکی است که کتابخوانها در هر کدام از این دو شیوه دارند.
یکی از گروههایی که در این تحقیق شرکت کردند دانشجویان رشته مهندسی بودند که همگی در دوره دیجیتال بزرگ شدهاند و رشد کردهاند. آنها باید متنی را در یک زمان مشخص هم به صورت چاپی و هم روی مونیتور میخواندند.
همه دانشجویان اعتقاد داشتند آنها این کار را روی مونیتور بهتر انجام میدهند. البته اشتباه میکردند. میزان درک و یادگیری آنها هنگام مطالعه کاغذی بهتر بود.
محققان میگویند تفاوت میان این دو شیوه مطالعه باید بیشتر و دقیقتر بررسی شود و بهتر است در محیطهای آموزشی با این تفاوتها مواجه شد، مخصوصا میان بچههای دبیرستانی که هر دو شیوه مطالعه در اختیارشان است. البته پتانسیل تربیت مغزهایی که به هر دو شیوه مسلط باشند وجود دارد.
همین نویسنده میگوید: «ما باید همزمان هم از روی کتابها برای کودکانمان بخوانیم، کتاب چاپی دستشان بدهیم، کمکشان کنیم که این شیوه آهسته خواندن را یاد بگیرند و در همین حال، تماس آنها را با دنیای تکنولوژی و عصر دیجیتال بیشتر کنیم.»
او خودش در حال تربیت مغزش برای مطالعه به هر دو شیوه است. برای همین، شب بعد دوباره سراغ رمان هسه رفت، البته بعد از این که هم به لحاظ زمانی و هم از نظر مکانی، از فضای آنلاین به حد کافی فاصله گرفت.
«همه چیز را کنار گذاشتم. به خودم گفتم، باید این کار را انجام بدهم. شب دوم هم واقعا سخت بود. شب سوم هم خیلی سخت گذشت. دو هفته طول کشید، اما تا آخر هفته دوم دیگر ماجرا برایام حل شده بود و توانستم از خواندن کتاب لذت ببرم. میخواهم دوباره از این شیوه خواندن لذت ببرم. بالاخره دوباره توانستم این توانایی را پیدا کنم که آهسته کتاب بخوانم، طعم این جور خواندن را بچشم و دوباره فکر کنم.»
—————-
*با اندک ویرایش