نقد مفصل حسین آبادیان بر کتاب شاه نوشته عباس میلانی نقدی خواندنی است اما برای مقدمه نسخه پی.دی.اف آن بهتر دیدیم مرور آبادیان بر غلط های نامعمول و پرشمار کتاب را بیاوریم که خود نشانه شتابزدگی در آماده سازی کتاب است. میلانی نثری ستودنی در ترجمه هایی مثل مرشد و مارگریتا دارد. اما نثر نسخه فارسی شاه اصولا نثر همواری نیست. ضمن آنکه ارجاعات تاریخی و نامها و اشارات هم مشکل دارد. نسخه کامل مقاله را در پایان مطلب می یابید:
حسین آبادیان
ایران نامه
کتاب شاه مملو است از اغلاط املایی، انشایی و تاریخی. همچنین، بسیاری اوقات روند حوادث به هم ریخته است. با اینکه در دانشگاه استنفورد و سایر مؤسسات و مراکز دانشگاهی امریکا و اروپا اسناد و مصاحبه ها و منابع فراوانی در اختیار میلانی بوده است، اما چون کتاب روایی است و فصلبندی علمی مشخصی ندارد، بسیاری مطالب با هم مخلوط شده و ذکر مشهورات تاریخی باعث شده است نثر کتاب بسیار کسل کننده شود. نویسنده قضاوتهای خود را در هر صفحه به خواننده منتقل میکند. به عبارتی، معیارها و ارزشهای مقبول خود را به شکلی آشکار مطرح و تلاش کرده است در پرتو آنها زندگی شاه را ارزیابی کند. کتاب به جای اینکه زندگینامۀ شاه باشد، به شکلی نیشدار او را آماج ضربات نویسنده قرار داده است. به عبارت بهتر، میلانی اجازه نمیدهد خواننده خود قضاوت کند، بلکه قضاوتهای خویش را با حوادث تاریخی درآمیخته است.
اغلاط املایی و انشایی
در صفحۀ ۲۰، به جای معزول نوشته شده است معذول. اغلاط انشایی نظیر این جمله هم کم نیستند و به کرات در کتاب دیده میشوند: ”در دوران حاکمیت کودتای سیدضیاء و رضاخان، که صد روزی بیش نپائید، و نیز در ماهها و چهار سال بعد رضاخان با مماشات و مصلحت اندیشی پیش میرفت.“
در صفحۀ ۵۶، نام باستانشناس مشهور فرانسوی دورۀ رضاشاه، آندره گدار، به غلط گودارد نوشته شده است. شواهد و قرائن نشان میدهد نویسنده حتی با اسامی جغرافیایی ایران آشنایی کمی دارد. مثال جزیرۀ مشهور باسعیدو ”بسیدو“ آمده، حال آنکه معادل لاتین این واژه یعنی Basa’idu به نقل از منابع انگلیسی در پاورقی ذکر شده است.
در صفحۀ ۹۷، ظل الله [سایه خدا] ضل الله [گمراهی خدا!] نوشته شده و در بسیاری صفحات نام فامیل اسدالله علم “اعلم” نوشته شده است، از جمله در صفحۀ ۱۰۴، حال آنکه مورخان تاریخ معاصر ایران میدانند نام کوچک اعلم [که غیر از علم است] مظفر است که در دورۀ قاجار مشهور به سردار انتصار بود.
در صفحۀ ۱۵۶، نام حسینقلی مستعان، مترجم مشهور و چیره دست بینوایان ویکتور هوگو، حسینعلی مستعان و در صفحۀ ۲۳۵ دکتر بنش دکتر بنز نوشته شده است.
شاید به نظر برسد اینها اشتباهات تایپی و گریزناپذیرند، لیکن میلانی در این کتاب فهرست نام کسانی را آورده است که ایشان را در تدوین این کتاب یاری داده اند که نمونه خوان هم یکی از ایشان است.
در این بین، نام خاندان مشهور روچیلد که در منابع فارسی راتچایلد هم ذکر شده است، ناگهان به راسچیلد بدل شده است. در صفحۀ ۳۸۱، کاپیتولاسیون به شکل کاپیتالاسیون ضبط شده و واژۀ اطلاق در صفحۀ ۳۹۱ اتلاق شده است.
در صفحۀ ۴۶۲، نام وزیر امور خارجه کابینۀ جیمز کالاهان، یعنی دیوید اوئن، راجر آون ذکر شده و نام لاتین او هم در پاورقی آمده است. در صفحۀ ۴۹۱ معلوم نیست چرا نام جیمز کالاهان، نخست وزیر بریتانیا، به جیمز کالیهان بدل شده است.
در صفحۀ ۴۰۶ اسراف به صورت اصراف و در صفحۀ ۴۳۷ نقاهت به صورت نقاحت ثبت شده اند.
در صفحۀ ۴۳۹ طاق نصرت به ناگاه به تاق نصرت و طاق کسری به تاق کسری مبدل شده و و در صفحۀ ۴۵۱، کشور متبوع بدل به کشور مطبوع شده است.
در صفحۀ ۵۲۰ واژۀ غیظ به شکل غیض ثبت و ضبط شده است. در صفحۀ ۵۳۳ مشخص نیست چرا نام ژنرال عمر توریخوس، دیکتاتور پاناما، به صورت ژنرال توریهو آمده است.
در بخش منابع هم اغلاط فراوانی دیده میشود که از آن جمله است:
در صفحۀ ۵۵۳ تاریخ انتشار خاطرات محمد محمدی ری شهری ۱۳۹۳ ذکر شده است، یعنی سالی که هنوز نیامده است (در موقع نوشتن این نقد).
در صفحۀ ۵۵۷، نام کتاب کشف الاسرار آیت الله خمینی بدل به که هنوز نیامده است. کاشف الاسرار شده است و در صفحۀ ۵۵۹، کتاب حمید شوکت با عنوان در تیررس حادثه به در تیررس حوادث تغییر نام داده است.
اغلاط ویرایشی و نگارشی کتاب گاهی خواننده را گمراه می کنند. مثلا در صفحات ۲۷۳ و ۲۷۴، آنگاه که نویسنده به دامنه نفوذ شبکۀ حزب توده اشاره میکند مینویسد: ”در ابعاد نفوذ شبکه نظامی همین بس که افسر مسئول امنیت نیکسون وقتی که به عنوان معاون نخست وزیر در پایان ۱۳۳۲( ۱۹۵۳( به ایران سفر کرد، از افسران عضو شبکه مخفی حزب توده بود.“ منظور نویسنده این است که نفوذ حزب توده به حدی بود که حتی معاون نخست وزیر به هنگام مسافرت نیکسون به تهران به سال ۱۳۳۲ تودهای بود. با این حال، میلانی از این شخص نامی نبرده است و معلوم نیست منظور از این فرد مهم کیست.
در همین صفحه، به گزارشی اغراق آمیز از اسناد بریتانیا ارجاع داده شده است که گویا تیمور بختیار از خرسی نگهداری و از آن برای ”تجاوز“ به زندانیان به منظور گرفتن اقرار استفاده میکرده است. جالب اینکه این خرس متجاوز آموزش ندیده بود. میلانی از قول تیمسار علوی کیا نقل میکند: ”یکی از فرماندهان ارتش برای فرزندش خرسی شکار کرده بود و آن فرزند خرس را در باغ منزل نگهداری میکرد. همین خرس مورد استفاده بود.“
ارجاعاتی از این دست در شأن تألیفی قاعدتا دانشگاهی نیست.
*متن کامل مقاله را که در مجله ایران نامه، سال ۲۹، شماره ۳-۴ (پاییز و زمستان ۱۳۹۳) منتشر شده از اینجا می توانید بردارید و مطالعه کنید.