حسین طالعی
رسائل و مسائل
استاد محقق، معلم دلسوز و مهربان، راهنمای بی توقع و بی مزد و منت پژوهشگران، شمعی که همه وجود خود را در رهنمونی دیگران خلاصه میدانست، دانشور جامع الاطراف که تمام همّ و غمّ و همه تجربهها و دانشهای متنوع و حافظۀ شگفت خود را در طبق اخلاص وقف عام اهل تحقیق کرده بود، یعنی استاد عبدالحسین حائری به دیدار معبود شتافت و ما خاکیان را تنها گذاشت.
برای ما که این گونه رفتنها را – یعنی رفتن بزرگ مردانی کم نظیر را که “به جای خویش بنگذاشتند و بگذشتند” – مکرر دیدهایم، متأسفانه شنیدن خبرها جنبۀ تکرار به خود گرفته است. ولی کافی است به خاطرات روزها و سالهای گذشته برگردیم؛ آنگاه که در حلّ مشکلی (کتابشناسی، نسخهشناسی، دانششناسی، رجال، تراجم و انواع موضوعات دیگر) در میماندیم و خسته از کتاب دیدن، سراغ آن کتابخانۀ زنده در بهارستان میرفتیم، و با دست گرهگشای استاد و چهرۀ خندان و اخلاق متواضعانهاش روبرو میشدیم و آسوده بر میگشتیم.
شاگردان سوگوارش دهها بار دیدهاند که در میان مذاکرۀ استاد با بزرگی از بزرگان دانش، جوانی میآمد و ساده ترین سؤال را میپرسید و استاد – بدون اینکه روی ترش کند و خم به ابرو آورد – نیاز علمی آن جوان را نیز به سادگی و با روی خوش بر میآورد.
فراموش نمی کنم آن زمانی که مرحوم استاد محیط طباطبایی با دو عصا در کمال دشواری گامهای استوار خود را به کتابخانه مجلس مینهاد و مرحوم حائری به استقبال ایشان میرفت، از در ورودی همراه او میشد و راه کوتاه درِ ورودی تا اتاق استاد را گاهی بیش از پانزده دقیقه میپیمود؛ و از همان لحظۀ ورود، مبادلۀ علمی آغاز میشد، بدون فوت وقت، برای دو استادی که هر دو سالخورده و به لحاظ جسمی ناتوان بودند، اما کوهی از انرژی و نشاط معنوی.
حرمت نهادنش به پیشکسوتان زبانزد بود. انزوای خودخواستهاش را ابزاری برای سلوک معنوی خود میدانست. از سفر گریزان بود، و حتی تعطیلهای زیاد را تحمل نمیکرد. در ایام نوروز حداکثر یکی دو روز را به دید و بازدید میگذراند و روزهای دیگر را به خانۀ دومش یعنی کتابخانه میآمد، تا گرهی بگشاید و کشفی نو در ساحت دانش رقم زند.
بزرگانی که در طول چند دهه عمر پر برگ و بار با ایشان مرتبط بودند، از حدّ احصا بیرون است. استاد از همه آنها خاطرات آموزنده داشت که این هم یکی از شعبههای دانش سرشار او بود.
آزادگی و عزت نفس، نمای بارز شخصیت او بود. نیم قرن همکاری با چهرههای مطرح سیاست با امکانات مالی فراوان، و آنگاه حتی مستطیع حج نشدن، بلکه زندگی زاهدانه و عزتمند، برای نسل ما که پیوسته سخن از حرصها و خبرهای اختلاس و دزدیهای رنگ و وارنگ میشنویم، آن سوی افسانه است. اما حائری این افسانهها را عملی کرده بود.
برخی از مطالب گفتنی در بارۀ استاد فقید را در نهایت فشردگی در مقدمۀ نامه حائری (جشن نامه استاد، کتابخانه مجلس، ۱۳۹۲) نوشته بودم، و بعضی را در مصاحبهای که اردیبهشت ۱۳۸۳ در مجلۀ پیام بهارستان دوره اول منتشر شد. هفته گذشته نیز فرصتی شد که مطالب استاد را یکجا در مجموعه حائری نامه (به کوشش علیاکبر صفری، مؤسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۹۴) مرور کنم. ولی همچنان گفتنیهای ناگفتۀ چند دهه حضور در محضر این آسمانی مرد، بر این قلم هجوم میآورد، که باید برای وقت دیگر بگذارم. و این یادداشت شتابزده را با پیشنهادی متواضعانه حسن ختام دهم.
پیشنهاد این است که اخلاق تحقیق و ادب پژوهش را که در این بزرگ مردان مانند محقق طباطبایی، شیخ عطاردی، استاد حائری، و مانند آنها دیده ایم، پبوسته یادآوری کنیم و نگذاریم در غوغای روزمرّگیهای زندگی و غلبۀ کمیت بر خلوص و اخلاص و کیفیت فراموش شود.
حائری زنده است و نمیمیرد، از آن روی که آثار خدماتش زندهاند.
——————
*با اندک تلخیص