تداوم اندیشه ایرانشهری به روایت جواد طباطبایی

محسن آزموده
روزنامه اعتماد

اوایل دهه ۷۰ خورشیدی یعنی در سال‌هایی که تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایرانی را به سمت اصلاحات سوق می‌داد، ناشران جوانی پا به عرصه وجود گذاشتند که با آثار و کتاب‌هایی که در قالب تالیف و ترجمه منتشر می‌کردند در گسترش اندیشه‌هایی نوآیین که بعدا در گفتار سیاسیون اصلاح‌طلب تکرار شد، نقشی اساسی ایفا کردند.

یکی از این ناشران “طرح نو” بود که آثار مهم و ماندگاری را به بازار فکر و فرهنگ ایرانی عرضه کرد. از میان این آثار مجموعه مهم “بنیانگذاران فرهنگ امروز” بود که بخش عمده آن ترجمه مجموعه شناخته شده past masters بود که از دهه ۱۹۸۰ میلادی در انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر می‌شد و بعدا تحت عنوان مجموعه «درآمد بسیار مختصر» باز نشر یافت. در آن مجموعه از استادان و پژوهشگران برجسته دنیا خواسته شده بود که در قالبی مشخص و در حجمی معین به تک‌نگاری درباره یکی از چهره‌های برجسته اندیشه و تفکر در تاریخ بشریت بپردازند. شمار زیادی از این آثار در مجموعه طرح نو منتشر شد که از آن میان می‌توان از این آثار یاد کرد:بودا نوشته مایکل کریدزر (ترجمه محمدعلی موحد)، هگل نوشته پیتر سینگر (ترجمه عزت‌الله فولادوند)، کانت نوشته راجر اسکروتن (ترجمه علی پایا)، ارسطو نوشته مارتا نوسباوم (ترجمه عزت‌الله فولادوند)، ماکیاوللی نوشته راجر اسکروتن (ترجمه عزت‌الله فولادوند).

با استقبال فراوان از این آثار، ناشر تصمیم گرفت که در اقدامی مشابه به انتشار آثاری درباره بنیانگذاران فرهنگ ایران این‌بار به همت پژوهشگران و استادان ایرانی اقدام ورزد. نتیجه این تصمیم آثاری شد که اگرچه به لحاظ استانداردها (مثل حجم و نحوه ورود و پایان بحث) با نمونه غربی قابل مقایسه نیست، اما به خلق آثاری ارزشمند و قابل توجه به قلم متخصصان و پژوهشگران ارزشمند ایرانی انجامید که از آن میان می‌توان به ابن بطوطه و شمس تبریزی (هر دو نوشته محمد علی موحد)، صفی‌الدین اردبیلی و شیخ محمود شبستری (هر دو نوشته صمد موحد)، سید رضی (محمد مهدی جعفری)، ملک الشعرای بهار (محمد علی سپانلو)، میرزاده عشقی (محمد قائد)، حافظ (بهاءالدین خرمشاهی)، فردوسی (محمدامین ریاحی)، رشیدالدین فضل‌الله (هاشم رجب‌زاده) اشاره کرد.

یکی از ویژگی‌های مهم و قابل توجه این مجموعه (که هم در نمونه غربی و هم در نمونه ایرانی مشهود بود) این بود که خواننده با کتابی «صرفا» مقدماتی و «بی طرفانه» با شخصیت مورد بحث آشنا نمی‌شد، بلکه از خلال آن می‌شد با رویکرد و نگاه نویسنده و موضع او نسبت به موضوع کتاب آشنا شد. برای نمونه با مطالعه کتاب ماکیاوللی از این مجموعه تنها با اندیشه‌های بنیانگذار سیاست مدرن آشنا نمی‌شویم بلکه همچنین به نظرگاه خاص پروفسور اسکینر به مثابه یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان علم سیاست معاصر نیز آشنا می‌شویم.

در میان نمونه‌های ایرانی به لحاظ این شاخص، یکی از مهم‌ترین این آثار کتاب «خواجه نظام‌الملک طوسی» نوشته جواد طباطبایی است که نخستین‌بار با همین عنوان در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. این اثر را بعدا ناشرانی دیگر چون کویر (۱۳۸۵) و نگاه معاصر و ستوده و در نهایت مینوی خرد (۱۳۹۲) بازنشر کردند، این‌بار با این عنوان: «خواجه نظام‌الملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران». به جرات می‌توان گفت این کتاب مهم‌ترین تک‌نگاری فارسی درباره این وزیر مقتدر و نظریه‌پرداز برجسته در تاریخ سده‌های میانه ایران است، البته جواد طباطبایی پیش از آن نیز در فصل سوم کتاب درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران (نشر کویر، ۱۳۶۷) به موضوع «خواجه نظام‌الملک طوسی و اندیشه سیاسی ایرانشهری» پرداخته بود.

جواد طباطبایی پیش از این کتاب با انتشار آثاری چون درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران (۱۳۶۷)، زوال اندیشه سیاسی در ایران (۱۳۷۳) و ابن خلدون و علوم اجتماعی (۱۳۷۴) نگاه خود را به تاریخ اندیشه سیاسی در ایران بسط داده بود و اهمیت کتاب خواجه نظام غیر از یکه بودن و ارزشمندی‌اش در معرفی خواجه نظام، در آن نیز بود که برای نخستین‌بار طباطبایی در آن کوشید یک جمع‌بندی از دیدگاهش درباره تاریخ اندیشه سیاسی ایران ارایه کند. او خود درباره نظریه‌اش در این کتاب می‌نویسد: «در این دفتر، نظریه‌ای درباره تداوم ایران زمین از نظر تاریخی و تاریخ اندیشه مطرح شده است.» و به طور مختصر در معرفی این نظریه می‌گوید: «از بررسی تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران می‌توان دریافت که تاریخ ایران از دوره باستانی آن تا سده اخیر از ورای گسست‌هایی که در آغاز دوره اسلامی و از آن پس با چیرگی ترکان بر ایران زمین و یورش مغولان تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه‌خواهی ایجاد شد، تداوم خود را حفظ کرده و جوهر تاریخی و فرهنگی آن استوار و ثابت مانده است.»

طباطبایی البته با اشاره به اینکه مفهوم «تداوم» را پیش‌تر مستشرقان در آثارشان به کار برده‌اند، تاکید می‌کند که در آثارش کوشیده این مفهوم را به عنوان «مکمل مفهوم زوال اندیشه و انحطاط تاریخی ایران» به کار گیرد. اما چرا برای بحث از این موضوع به خواجه نظام‌الملک اشاره شده است؟ زیرا: «خواجه نظام‌الملک طوسی در دوره‌ای حساس از تاریخ ایران با وزارت خود که نزدیک به سه دهه طول کشید، نقشی تعیین‌کننده در تداوم فرهنگی ایفا کرد. در این دوره مقدمات وحدت سرزمینی ایران زمین که با فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان به ملوک طوایف تبدیل شده بود، ممکن شد و ققنوس ایران بار دیگر از خاکستر خود سر بر آورد. سیاستنامه خواجه بیانیه سیاسی پراهمیت این وحدت و بیانیه نظری و عملی آن بود و هدف آن تجدید ساختارهای کهن فرمانروایی ایرانشهری در دوره اسلامی و چیرگی غلامان ترک بود.»

فصل اول کتاب سوانح احوال خواجه و وضع زمانه او نام دارد. در این فصل طباطبایی از منابع مهمی چون تاریخ بیهق (ابن فندق)، طبقات الشافعیه الکبری (تاج‌الدین عبدالوهاب سبکی)، تاریخ مختصرالدول (ابن عبری)، الوافی بالوفیات (صلاح‌الدین خلیل صفدی)، المنتظم فی تاریخ‌الامم و الملوک (ابن جوزی)، جامع‌التواریخ (رشیدالدین فضل‌الله)، سلجوقنامه (امام ظهیرالدین نیشابوری)، اخبارالدوله السلجوقیه (صدرالدین ابن علی حسینی)، الکامل فی‌التاریخ (ابن اثیر)، مجمع‌الانساب (شبانکاره‌ای)، مجمع التواریخ و القصص و تاریخ دوله آل‌سلجوق (عمادالدین اصفهانی) برای نگارش زندگی و زمانه خواجه نظام بهره جسته است. او البته در این زندگینامه پا را از شیوه مرسوم دانشنامه‌نویسان فراتر نهاده و نظریه‌پردازی نیز کرده است، برای مثال در تحلیل سبک سیاستنامه و ارتباطش با زندگی خواجه نظام می‌نویسد: «بخش دوم (سیاستنامه) تنش‌های درونی و چالش های بیرونی او را بازتاب می‌دهد.» یا درباره اهمیت مقام وزارت از دید خواجه می‌نویسد: «در اندیشه سیاسی ایرانشهری، وزیر از جایگاهی ممتاز برخوردار است و بدین‌سان، او هر بی‌توجهی به الزامات قدرت و اعراض از حسن اداره امور را ویژگی‌های وزیری می‌داند که زوال ملک و فساد مملکت می‌جوید». طباطبایی همچنین در اشاره‌ای قابل توجه به دیانت خواجه می‌نویسد: «در صحت اعتقاد نظام‌الملک تردیدی نمی‌توان داشت، اما این ایمان را نمی‌توان باوری از سنخ ایمان عامه مومنان دانست… او در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری، اعتقاد سیاسی خود را با توجه به نظریه توامان بودن دیانت و سیاست مطرح می‌کند، البته با توجه به این نکته اساسی که در قلمرو سیاست دیانت با توجه به مختصات رابطه نیروهای سیاسی طرح و فهمید می‌شود، نه برعکس.»

فصل دوم کتاب اندیشه ایرانشهری و تداوم فرهنگی ایران زمین نام دارد. در این فصل نویسنده مدعی می‌شود که «از نظر تداوم تاریخی و فرهنگی ایران زمین، در کنار زبان و اندیشه فلسفی، اندیشه سیاسی ایرانشهری یکی از عمده‌ترین عوامل تداوم ایران زمین باید به شمار آید». وی تاکید می‌کند: «اندیشه سیاسی ایرانشهری همچون رشته ناپیدایی است که دو دوره بزرگ تاریخ دوران قدیم ایران زمین را از دوره باستانی آن تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه‌خواهی به یکدیگر پیوند می‌زند.» طباطبایی در ادامه برای نشان دادن این اندیشه ایرانشهری به ژانر سیاستنامه‌نویسی در نوشته‌های سیاسی عصر اسلامی و ریشه‌های آن دوره‌های پیشتر مثل دوره هخامنشی، دوره پارتی و دوره ساسانی و آیین نامگ‌ها و «خوتای نامگ»ها اشاره می‌کند که بعد از ورود اسلام در شاهنامه‌ها و سیرالملوک‌ها و آثاری چون کلیله و دمنه به ویژه در سده‌های سوم و چهارم هجری بازتاب می‌یابد. به نظر طباطبایی «سیاستنامه‌نویسی، به عنوان جریانی از اندیشه سیاسی در ایران که در سپیده‌دم دوره اسلامی ایران زمین و در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری تدوین شد، کهن‌ترین، ‌استوارترین و تنومندترین جریانی بود که در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران پدیدار شد و در نخستین سده‌های دوره اسلامی، با انتقال منابع دوره ساسانی، تناورده شده و به تدریج دو جریان دیگر یعنی فلسفه سیاسی و شریعتنامه‌نویسی را در خود جذب و حل کرد.»

سپس پنج گرایش را در این سیاستنامه‌ها از یکدیگر تمیز می‌دهد:
۱- نوشته‌های سیاسی به معنای دقیق کلمه مثل سیاستنامه خواجه نظام‌الملک؛
۲- رساله‌های در تاریخ الوزرا
۳- نوشته‌های تاریخی
۴- دریافت عرفانی اندیشه سیاسی ایرانشهری که در برخی نوشته‌های عرفانی آمده
و ۵- مطالب سیاسی و اندرزنامه‌ای.
باقی فصل به معرفی نمونه‌هایی از هر یک از این پنج قسم اختصاص دارد.

فصل سوم کتاب مقام سیاستنامه خواجه نظام‌الملک در تاریخ اندیشه سیاسی ایران نام دارد. در این فصل طباطبایی به تفصیل «درباره مقام خواجه نظام‌‌الملک طوسی و جایگاه سیاستنامه او در تداوم بخشیدن به اندیشه سیاسی ایرانشهری» سخن می‌گوید. به دلیل کوتاهی مجال، تنها اشاره می‌کنیم که طباطبایی در این فصل می‌کوشد با تبیین نظریه «توامان بودن دین و ملک»، برخلاف نظر رایج که این دیدگاه را متاثر از منابع اسلامی می‌دانند، «همسانی‌های نظریه خواجه و اندیشه سیاسی ایرانشهری» را نشان دهد و اثبات کند که «اندیشه سیاسی به ویژه در نخستین بخش از کتاب سیاستنامه در ادامه سنت کهن اندیشه سیاسی ایران زمین تدوین شده است». وی معتقد است که «سیاستنامه نوشته‌ای سیاسی است و شیوه نوشتاری و مضمون آن بازتاب منطق مناسبات قدرت است… و در بررسی جدی آن باید منطقی برای فهم و تفسیر آن به کار گرفت که منطق رابطه و آرایش نیروهای سیاسی است». بر این اساس او تاکید می‌کند که: «خواجه نیز مانند بسیاری از ایرانیان اهل سنت و جماعت و با توجه به تفسیر واقع‌گرایی که اینان از اندیشه سیاسی اسلام داشتند، در بازپرداخت خود از اندیشه سیاسی ایرانشهری به جنبه‌هایی از دریافتی از اندیشه سیاسی واقع‌گرای التفاتی جدی داشت… آشکار شدن نشانه‌های انحطاط تاریخی و زوال اندیشه در ایران زمین که با شکست فرمانروایی خاندان‌های ایرانی و چیرگی ترکان همزمان بود، هر بازگشت در عمل به نظریه آرمانی اندیشه سیاسی ایرانشهری را ناممکن می‌کرد و از این رو بازپرداخت خواجه از آن نمی‌توانست در عمل ایران زمین را از بن‌بست انحطاط تاریخی خارج کند.»

فصل پایانی کتاب با عنوان برخی ملاحظات پایانی در واقع تکرار نظریه نویسنده مبنی بر تداوم فرهنگی ایران از یک سو و چیرگی غلامان ترک به مثابه «ابتداء محنت» تاریخ ایران زمین از سوی دیگر است. به باور طباطبایی، «خواجه نظام الملک با تحریر سیاستنامه دوره اسلامی گامی بلند برای تجدید اندیشه سیاسی ایرانشهری برداشت و در عمل نیز با سودجستن از این بازپرداخت نظریه ایرانشهری توانست ایران زمین را تا مرزهای شاهنشاهی ساسانیان گسترش دهد»؛ اما در نهایت نتوانست «تعارضی را که در قلمرو اندیشه با آغاز دوره اسلامی ایران زمین در افق پدیدار شده بود، حل کند و با بازپرداختی که از اندیشه سیاسی ایرانشهری با رعایت الزامات دوره چیرگی غلامان ترک عرضه کرد، بر ژرفای این تعارض نیز افزود».

نگاه طباطبایی در این کتاب و در مجموع آثارش البته مورد نقد و بررسی‌های متفاوتی واقع شده است. تا جایی که به نگاه او به خواجه نظام به عنوان تداوم بخش اندیشه ایرانشهری مربوط می‌شود، یکی از این نقدها را داود فیرحی، استاد اندیشه سیاسی اسلامی دانشگاه تهران و شاگرد پیشین طباطبایی در کتاب دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام وارد می‌آورد. فیرحی معتقد است نگاه طباطبایی ناهمزمان است و متن (text) خواجه را با قالب‌هایی پیش ساخته از بستر (context) تاریخی و سیاسی آن بیرون می‌کشد و می‌کوشد نگاه خود را بر آن تحمیل کند. به هر حال نکته مهم کار طباطبایی غیر از پرداختن مستقل به خواجه نظام و سیاستنامه‌اش نگاه ژرف و فلسفی و نظریه‌مند (تئوریک) او به تاریخ ایران زمین است. او خود در اشاره به اهمیت این نگرش فلسفی در فصل پایانی می‌نویسد: «به نظر ما تا زمانی که تصوری دقیق از فقدان اندیشه فلسفی پیدا نکنیم، چنان که تاکنون پیدا نکرده‌ایم، ارزیابی درست تحول تاریخی ایران زمین در پیوند آن با تاریخ اندیشه امکان‌پذیر نخواهد شد.»

همرسانی کنید:

مطالب وابسته