مسعود میرشاهی
نشر مهری
تاریخ غریب
خاطرات شاه نادر کیانی
درتشنجات داخلی افغانستان
در سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۰
به کوشش مسعود میرشاهی
لندن: نشر مهری، ۲۰۱۶
شاه نادر کیانی، یکی از بزرگترین عارفان اسماعیلی افغانستان در صد سال اخیر، از جمله شاعران و ادیبان فرهیخته و نامور کشور افغانستان است که در سال ۱۲۷۶ (۱۸۹۷) در شهر کولاب (در تاجیکستان) دیده به جهان گشود، در سال ۱۳۴۹ (۱۹۶۷) در سن ۷۳ سالگی، جهان فانی را در کابل پدرود گفت و در دره کیان به خاک سپرده شد.
شاه نادر کیانی در طول زندگی خود بیش از پنجاه اثر در رشته های گوناگون، شعر، ادب و عرفان تألیف نموده است. از جمله مهمترین آنها، دیوان اشعار، شرح و تفسیر و همچنین استنتاج های عارفانه آیه های قرآن و پند و اندرزهای پیامبر اسلام است که به هنرمندی و وسواس ویژه ای به نظم شیوا و بلیغ به رشته تحریر در آورده است.
بیست وسه جلد از اثرهای او در ایران به زیور طبع آراسته شده و هفت جلد دیگر در هندوستان چاپ شده اند. متأسفانه اکنون این آثار کمیاب اند و دور از دسترس ولی در نزد مریدان و هوادارانش، در بیشتر محافل و شب نشینی ها خوانده می شود و پند و اندرزهای عارفانه او به کار بسته می شود. برخی از آثار سید نادرشاه کیانی، نامه ها و اسناد ادبی و تاریخی در سال ۱۳۵۸ به یغما برده و نابود شده اند. تاریخ غریب نام یکی از اثر های جناب شاه نادر کیانی است که چندین بار و در شرایط گوناگون به نشر رسیده است.
کتاب تاریخ غریب پیش از اینکه کتابی در تاریخ باشد، کتابی است که سرگذشت نویسنده را گویاست. در این کتاب شاه نادر به سه موضوع تأکید اساسی دارد. نخستین آن در باره مذهب اسماعلیه است، دوم سرگذشت وی و نشیب و فراز ها از دوران کودکی تا درجه نمایندگی از جانب امام اسماعیلیان، و سوم شامل برخوردهایی است که با دولتمردان زمان خود در افغانستان داشته است.
در باره جهان بینی اسماعیلیان کتابهای فراوانی در دست است که خاورشناسان و یا ادیبان فارسی و یا عرب زبان در دهه های گذشته نوشته اند و شمار آنها در جهان پیوسته رو به افزونی است. کارهای بزرگان اسماعیلی، از رودکی تا ناصر خسرو، از فردوسی تا نزاری قهستانی و از ابن سینا تا خواجه نصیر توسی از جمله افتخارات فارسی زبانان جهان است. دیدگاه های مذهب اسماعیلیه که خود شاخه ای از شیعه است برای نخستین بار در “ام الکتاب” با رمز و اشاره و سپس در “اخوان الصفا” با اتکا به فلسفه ایرانی، یونانی و هندی بخوبی گزارش شده است. در این دو کتاب، جهان بینی ایران قدیم آمیخته با داده های اسلامی گرد آوری شده و زمینه را برای نهضت فکری تازه ای در نزد ایرانیانی که به اسلام گرویده بودند و به ویژه نزد شیعیان فراهم نموده است.
اسماعیلیان بر این عقیده هستند که از سوی پیامبر اسلام نور امامت به علی و خاندان او سپرده شده است و با “نص امامت” ، از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد. آنها معتقدند که نور خدایی در روان همه انسانها نهفته است. پاکیزه نگهداشتن آن در دوران زندگی سبب خواهد شد که پس از مرگ، دوباره این نور تن را ترک کرده و به نور خدایی بپیوندد. نور نهفته در روان، تنها در زمانی میتواند پاکیزه بماند که انسان آموزش ببیند. بهترین کسی که میتواند از عهده این مهم برآید امام زمان است. اوست که نور امامت و رهبری را با واسطه نص امامت با خود به همراه دارد. اوست که با فر ایزدی و استفاده از دانش جهانی، در هر زمانی، آموزش و راه رستگاری را به پیروانش نشان میدهد. آموزش با تأویل آیات قرآنی و بر اساس دانش روز میسر است و به همین جهت است که اسماعلیان را “باطنیه”، “اساسیون” و یا “تعلیمیه” نیز نامیده اند.
شاه نادر کیانی پیرو و نماینده چنین مکتبی بوده و بر اساس جهان بینی اسماعیلیه همیشه در دوران زندگیش، مدام در تنگناها و آسیب های سنت گرایان بوده است. او با کوششهایش توانست بخش بزرگی از جماعت اسماعیلیه را از پراکندگی نجات دهد و زمینه را به گونه ای فراهم آورد که اکنون مردمی که زمانی پیرو و مرید او بودند راه رستگاری و پیشرفت را در سراسر جهان با سر افرازی بپیمایند.
خواندن سرگذشت شاه نادر نه تنها خواننده را از سنت های رایج در نزد بخشی از مردم افغانستان که پیرو او بودند، آگاه میکند بلکه با مهارت، شخصیت برخی از دولتمردان افغانستان را در همین دوره نیز آشکار مینماید.
یکی از بخش های جالب این کتاب، برخورد او با امیر حبیب الله کلکانی است که پسانتر برای مدت کوتاهی پادشاه افغانستان میشود (۱۷ ژانویه ۱۹۲۹ تا ۱۶ نوامبر۱۹۲۹). امیر حبیب الله پس از اینکه به بلوغ سیاسی رسید، نتوانست سنت شکنی های و نوگرایی امیر امان الله را بپذیرد. امیر امان الله که به کشور های اروپائی سفر کرده بود، میدانست که راه پیشرفت در جهان چگونه است و چگونه نیز به عنوان یک دولتمرد باید زمینه های پیشرفت یک مملکتی را فراهم نمود. امیر امان الله از آنجا که در کنار همسرش که پوشاک اروپایی میپوشید، ظاهر می شد، تنفر همه سنت گرایان را بر خود خریده بود.
شاه نادر نیز زمانی که به امیر امان الله اشاره میکند، وی را فردی سنت شکن میشمارد. اینگونه طرز فکر به گونه بسیار شدیدتر در نزد امیر حبیب الله خان و همفکرانش وجود داشت. همه آنها از اینکه پادشاه افغانستان جدیدگرا شده است رنج میبردند و همین پدیده سبب سرنگونی امیر امان الله خان میشود و امیر حبیب الله خان کلکانی را که در یک خانواده ساده و زحمتکش به دنیا آمده بود، با پشتیبانی هواداران نقشبندی، بر ضد حکومت مرکزی بر می انگیزد.
به گمان امیر حبیب الله خان کلکانی، تنها احکام شریعت برای گرداندن جامعه کافی است و دولت به قانون اساسی احتیاج ندارد. از بخت بد، شاه نادر کیانی در هنگام سرکشی و یورش امیر حبیب الله به کابل، در سر راه او قرار میگیرد و تنشهایی که از این پدیده به وجود می آید فصل بزرگی از سرگذشت نادر کیانی در این کتاب است. امیر حبیب الله خان کلکانی که مردی شجاعت و جوانمرد بود، از طرفی به سببی که شاه نادر در کتابش آورده است و از سوی دیگر در اثر نداشتن تجربه کافی و نبود پشتیبان خارجی، در جنگ قدرت ها شکست میخورد ولی نام نیکی از جوانمردیهایش را برای طالبین قدرت به یادگار میگذارد.
سرگذشت شاه نادر در روابط اش با طرفداران امیر حبیب الله خان کلکانی برای تاریخ نگاران تاریخ معاصر افغانستان از اهمیت ویژه ای برخور دار است. شاه نادر از سویی از طرف سید حسین که نائب السلطنه امیر حبیب الله خان کلکانی است محافظت میشود ولی از سوی دیگر در نابسامانی های موجود در آن زمان، از گروه های دیگری که طرفدار امیر حبیب الله خان کلکانی بودند آسیب میبیند. در اطراف امیر حبیب الله خان دو گروه بودند، عده ای میخواستند که از این ابتکار دولت تازه ای را بنیاد کنند که مشهور ترین آنها خلیل الله خلیلی بود و عده ای دیگر در پی گردآوری مال و تصاحب زمین و خانه های دولتی بودند. به همین جهت، همانگونه که شاه نادر کیانی در کتابش آورده است، در دوره امیر حبیب الله خان کلکانی سران خودکامه بوده، هر کسی بنا به منفعت خود کار کرده و از حکومت مرکزی متابعت نمیکرده اند.
در نخستین دهه های سده بیستم، در آسیای میانه هرج و مرج سیاسی به اوج میرسد. در سال ۱۹۱۷، بلشویک ها به بخارا حمله میکنند. در سال ۱۹۱۸ ارتش سرخ خانات خوقند را شکست داده و شهر را بکلی ویران میکند و قرقیزستان امروزه نیز به شوروی می پیوندد. در سال ۱۹۱۹ شهر خیوه و در سال ۱۹۲۰ بخارا بدست بلشویک ها می افتد. گروه حاکم جدید، دو زن داری، پرداختن شیربها، و ربودن دخترها را ممنوع میکند. ژنرالی روسی به بهانه کمک به شورشیان، در همین سال به بخارا حمله نظامی میکند. در پایان همین سال جمهوری مردم بخارا تأسیس میگردد. امیر عالم خان، آخرین امیر بخارا، و همه همبستگان او سراسیمه شده و با مال و منال خود بخارا و قَرشی و سایر شهرهای بزرگ را ترک کرده، به “حصار” نقل مکان میکنند، ارتش انقلابیون و بلشویک ها در پی آنها به حصار (نزدیک شهر دوشنبه، تاجیکستان) حمله میکند.
در آن روزها امیر و گروهشان به روستای دوشنبه (پسانتر این روستا، پایتخت تاجیکستان میشود) رفتند و بسیاری از مردم را جدیدی خوانده به قتل میرسانند و سپس از راه کولاب در جنوب تاجیکستان، رهسپار افغانستان گشته و در سال ۱۹۲۱ از آمودریا گذشته به حکومت کابل در زمان امیر حبیب الله خان پناهنده و در شهر “خان آباد” افغانستان مستقر میگردند. همراه امیر عالم خان، گروه های زیادی که مخالف جدیدها و نوگرا های شمال آمو دریا بودند، در خاک افغانستان در صدد تلافی کردن و نیرو به هم آوردن بودند و میخواستند که دو باره به نام اسلام، سرزمین امارات بخارا را باز پس گیرند.
آمدن روسها در شمال آمودریا و تجددگرایی امیر امان الله در جنوب آمودریا، زمینه را برای حرکتهای واپسگرای مذهبی فراهم نمود و از این میان، امیر حبیب الله کلکانی به نام خادم رسول الله در صدد قلع و قمع نوگرا ها برآمد. و بدین سبب درسخنان خود در باغ مهمانخانه کابل در پیامی خط مشی خود را چنین اعلام کرد: «من اوضاع بیدینی و لاتی گری حکومت سابق را دیده، کمر خدمت دین بستم و شما را از کفر و لاتی گری نجات دادم. آینده، من پول بیت المال را به تعمیر و مدرسه ضایع نکرده به عسکر و ملا خواهم داد تا دعا کنند، مالیات و عوارض بلدی و گمرک نخواهم گرفت؛ شما رعیت منید، بروید و به خوشی بگذرانید.»
شاه نادر در چنین شرایطی در سردر گمی شدید قرار میگیرد، با همه اینها، یکی از یاران با وفایش را که در کتاب او را به نام پسر چغیل خان مینامد ( نام اصلیش محمد یوسف خان)، او و فرزندانش را با گروهی به یاری سید حسین میفرستد. چغیل خان پسانتر در حکومت امیر حبیب الله خان کلکانی به عنوان حاکم چاریکار انتخاب میگردد. در دوران انقلاب امیر حبیب الله خان، چغیل خان و پسرانش سبب میشوند که یاران سید حسین به شاه نادر کیانی حمله نکنند و او در امان باشد. متأسفانه پس از شکست امیر حبیب الله خان، چغیل خان پدر محمد یوسف خان و فرزندانش همگی تیر باران میشوند.
کتاب تاریخ غریب در چاپهای پیشین به بسیاری موارد دیگر که بیشتر ویژه جامعه اسماعیلیه و نصیحت به مریدان خود است نیز پرداخته است. اما در این گزارش به سبب اینکه این فصلها از احتیاج عموم به دور است، حذف شده اند و علاقه مندان را در این باره به چاپهای پیشین کتاب تاریخ غریب هدایت میکنم. در کتاب حاضر کوشش شده است که عکسهای مربوط به متن که گویای زمان دوره زندگی نویسنده کتاب باشد، گذاشته شود. در همان دوره ای که مصادف با سرگذشت شاه نادر کیانی در کتاب تاریخ غریب است، یک خبرنگار و پژوهشگر فرانسوی به نام “آندره ویولیس” از راه ترمذ وارد افغانستان میشود و در زمان جنگ و به حکومت رسیدن امیر حبیب الله کلکانی در کابل بسر میبرد. خانم ویولیس خاطرات خود را در کتابی به نام “حادثه ها در افغانستان” در سال ۱۹۳۰ درپاریس منتشر میکند. اینجانب یک جلد از این کتاب را در اختیار دارم و عکسهایی را که در آن آمده است، به کتاب حاضر ضمیمه کرده ام.
در همین زمان، نیز امان الله خان به پاریس سفر می کند. کتابچه دیگری که در اختیار داشتم، دعوتنامه ای است که شهرداری پاریس در زمان رئیس جمهوری “گاستون دومرگو” رئیس جمهور فرانسه، امان الله خان را با همسرش ملکه ثریا، دختر محمود طرزی، در ژانویه ۱۹۲۸ به شهرداری پاریس دعوت کرده اند. در این کتابچه که بسیار زیبا چاپ شده است، چندین عکس وجود دارد که آنها نیز به این کتاب افزوده شده اند. کتاب کمیاب دیگری که در اختیاردارم، خاطرات و گزارش سفر نحستین فرستاده انگلستان “سر مونت استوارت الفینستون” به دربار کابل است که ترجمه فرانسوی آن در سال ۱۸۱۷ را به تاریخ غریب افزوده ام.
در پایان از جنابان سید ناصر نادری و همچنین سید منصور نادری که به فرمایش آنها، نسخه های خطی و چاپی شاه نادر کیانی در اختیار اینجانب قرارگرفت سپاسگزاری می کنم. برای فراهم نمودن این کتاب جناب عارف محمد، مطلوبه نادری همسر سید ناصر نادری و جناب علی داد رحمانی کمک های شایانی نموده اند. عکسهای قدیمی افغانستان را خانم ناهید و آقای تیمور عبیدی در اختیار اینجانب قرار داده اند. جناب دکتر جلال حسینی بدخشانی و همچنین مهندس عزیز پائیز این کتاب را بازخوانی کرده اند. از همه این فرهیختگان سپاسگزارم.
—————————
*عکس: خانواده سلطنتی افغانستان در دوره امان الله خان. از مجموعه منتشرشده در بی بی سی فارسی