یادداشت اول:
آیا تعطیلی کتابفروشیهای کوچک محتوم است و چارهای نیست؟
محسن بهشتیان
گشایش کتابفروشیهای بزرگ در مجتمعهای تجاری، و پیامدهای مثبت ومنفی دارد:
این که شهرداری سازندههای مجتمعهای تجاری را با تخفیفهای فوقالعاده ترغیب میکند به ایجاد فضاهای فرهنگی در مجتمع، در کل کار مثبتی است. شهرداری تهران با تخفیفهای ۹۰ درصدی در تراکم تجاری و عوارض آن باعث شده است تا همهی سازندههای مجتمعهای تجاری، طبقاتی را به مثلاً کتابفروشیها اختصاص بدهند. ولی آیا این فضاها واقعاً کتابفروشی میشوند یا نه باید خودتان بروید و ببینید! کتاب درصد کمی از این فروشگاهها را به خود اختصاص میدهد و بیشتر فضا را اسباببازی، لوازم موسیقی، کادوییها و تنقلات فرهنگی و… اشغال میکند. و به واقع اینها فروشگاههای تجاری فرهنگی هستند، چیزی شبیه شهرکتابها یا هایپراستارهای فرهنگی.
به خودیخود این کار، کار بدی نیست ولی من مطمئن نیستم این کار تاثیری حتی اندک هم در فروش کتاب و کتابخوانی داشته باشد! و اینکه با ایجاد این فروشگاههای فرهنگی به نام کتابفروشی، آمار چاپ کتاب و کتابخوانی بالاتر برود از نظر من بعید است. شاید بهتر بود شهرداری و حتی دولت امتیازاتی را برای کتاب خواندن قائل میشد! و اعلام میکرد مثلاً اگر کسی هفتهای یک کتاب بخواند در مالیات و عوارض ده درصد تخفیف میگیرد!
به نظر من تعداد کتابخوانهای فعلی کشور عدد ثابتی است که ایجاد این فضاهای فرهنگی فقط مشتریهای کتابفروشیها را به سمت این فضاها با جاذبه فراوانشان سوق میدهد. و حاصل، تسریع در تعطیلی کتابفروشیهای کوچک است که با چنگ و دندان برای بقا میجنگند و از هیچ حمایتی برخوردار نیستند و توان رقابت با فضاهای فرهنگی پرجاذبه این مجتمعها و شهر کتابها را ندارند.
خطر تعطیلی برای کتابفروشیهاییاست که فقط کتاب میفروشند و میخواهند فقط کتاب بفروشند! وگرنه شهرکتابها و هایپراستارهای فرهنگی که به غیر از کتاب همهچیز – نوشتافزار و اسباببازی و گلدان و ساز و …. – میفروشند مشکلی ندارند. و این روند در وهله اول کتابفروشیهای غیرناشر کوچکی که فقط کتاب می فروشند را نابود خواهد کرد! آیا این تعطیلی محتوم است و چارهای نیست؟
یادداشت دوم:
خرید کتاب یک عمل مکانیکی نیست
علی سیدآبادی
دوست داشتم همان روز که آقای بهشتیان این یادداشت را نوشته بودند، چیزی بنویسم که نشد، اما موضوع یکی دو روزه نیست که وقتش بگذرد.
من کسانی را میشناسم که فکر میکنند با وجود اینترنت و امکان خرید اینترنتی نیازی به فروشگاهها و از جمله کتابفروشیها نیست. همین طرز فکر هم یکی از دلایل کم رونق شدن کتابفروشی هاست. ته این استدلال خلاصه کردن خرید در خرید است و خرید را یک عمل مکانیکی دیدن، در حالی که نه تنها خرید کتاب که حتی خرید کالاهای غیرفرهنگی نیز عمل مکانیکی خریدن نیست و حواشی فرهنگی دارد. پرسه زدن و تماشا و گردش و حضور در فضاهای جمعی بخشی از فعالیتی است که خرید نام گرفته است. حضور در کتابفروشی نیز به عمل خریدن محدود نمیشود.
از اینها که بگذریم، کاهش مراجعه به کتابفروشیها و به خصوص نوع مستقل و کوچکش پدیدهای جهانی است و برای برخی نگران کننده است و خواندهایم که برخی از کشورها برنامههایی برای حمایت از کتابفروشیها دارند.
در ایران افزون بر همه علل و عوامل جهانی (در چنین مواردی نه تنها هم پا که سریعتر از کشورهای پیشرفته جهان حرکت میکنیم) چند علت و عامل ویژه هم وجود دارد.
در ایران سالانه مبلغ زیادی از بودجه عمومی کشور توسط دستگاههای دولتی و عمومی صرف کتاب میشود، اما چگونه؟
بخشی از این بودجه صرف برگزاری نمایشگاهها میشود. بخشی دیگر صرف خریدهای انبوه کتاب برای کتابخانهها و مراکز میشود و بخشهایی دیگر به شیوههایی دیگر هزینه میشود که فعلا به آنها کار نداریم، اما همان دو مورد اول معنایش این است که با بودجه عمومی به جنگ کتابفروشیها برویم.
در شرایط طبیعی باید ناشر کتاب را منتشر کند، آن را در اختیار توزیع قرار دهد و کتاب با کمک مراکز توزیع به کتابفروشیها برسد و علاقه مندان کتابشان را از کتابفروشیها بخرند، اما نوع صرف کردن این بودجه باعث میشود که «کتاب فروشی»ها را دور بزنند. در نمایشگاهها فقط ناشران شرکت میکنند و به شیوه عرضه مستقیم کالاها که در دهه اول انقلاب مرسوم بود، کتابفروش و توزیع کننده از چرخه حذف میشود.
در خریدهای انبوه نیز کتابفروشیها و مراکز توزیع حذف میشوند و نهادهای عمومی کتاب را مستقیم از ناشران میخرند.
به بیان دیگر چند دهه است که با بودجه عمومی به جنگ کتابفروشیها میرویم!
بعید میدانم در هیچ کشور دیگری این اتفاق بیافتد.