راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

هوشنگ ایرانی؛ خروسی در جنگ با سنت

سایه اقتصادی نیا

برشی از کتاب:
هم شاعر، هم شعر
(ﺗﺄملاتی در باب شعر و شاعران معاصر)
تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۴

هوشنگ ایرانی، از جنجالی­ ترین چهره­ های شعر معاصر فارسی است. اوج حضور او بر صحنه ادبی و هنری ایران را باید در دهه ۱۳۳۰ شمسی جست. اما با آن همه جنجال و حرف و حدیثی که بر سر نوع حضور او در جامعه ادبی و شیوه شعری­ اش درگرفت، در دهه ­های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، که شعر نو  ایران دورانی طلایی را از سر می­گذرانْد، نامی از او در میان نبود. پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و در دهه­ های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ شمسی، که آنارشیسمی نوظهور به شعر نو ایران شبیخون زده بود، یاد او در اذهان شاعران و جامعه ادبی این دو دهه زمزمه شد و تلاش­هایی برای بازشناسی او و آثارش صورت گرفت. مطبوعات ادبی دوباره به زندگی و کار او توجه نشان دادند، و این زمزمه سرگرفت که او سنّت ­شکنی آگاه بوده که از زمانه ناقص ­العقل خود جلوتر حرکت می­کرده و هیچ­کس عمق کار او را درک نکرده است. آنارشیست­های این دو دهه کوشیدند او را به عنوان پدر شعر خود معرفی کنند و از این راه برای شعر بی­ ریشه خود پایگاه تاریخی بتراشند. این موج، هرچند البته برای آنان ثمری نداشت، منجر به پدید آمدن آثاری متنوع درباره هوشنگ ایرانی گردید. در نوشتار حاضر، کوشش می­شود ضمن ارائه جمع­بندی نهایی اطلاعات پراکنده در این منابع و تصحیح و تکمیل داده­ ها، چهره ­ای نزدیک به واقعیت از هوشنگ ایرانی ترسیم شود- رسمی با پرهیز از تفریط دهه ­هایی که او زنده بود و هیچ می ­انگاشتندش، و افراط سال­هایی که مرده بود و می­خواستند زنده اش کنند. چهره­ ای که نهایتاً تاریخ ادبیات، در حکم قاضی عادلی که از هیچ نهاد و جریانی فرمان نمی­پذیرد، از او به یادگار گذاشته است.

۱. زندگی
از زندگی هوشنگ ایرانی اطلاعات چندانی در دست نیست و بر سر آنچه نوشته شده نیز اتفاق نظر وجود ندارد. از آنجا که هیچ­یک از پژوهشگران ادبی نزدیک به دوران حیات وی ایرانی و آثارش را جدی نگرفته و به ثبت اطلاعات مربوط به او تمایلی نداشته اند، جزئیات زندگی وی مکتوم مانده است. روحیه غیراجتماعی خودش  نیز در پنهان ماندن زوایای مختلف زندگی او بی­ﺗﺄثیر نبوده است. محل تولد او را بیشتر منابع همدان نوشته ­اند اما حقوقی از قزوین نام برده است (حقوقی، ج ۲، ص۱۰۵۲).  همچنین محل درگذشتش در منابعی کویت (پهلوان، ص۷؛ آقامحمدی، ص۲۸) و در منابعی فرانسه (اسدی کیارس، ص۱۱) یا تهران (حقوقی، همانجا) ذکر شده است، اما به نظر می­رسد مطابق قول نزدیک‌تر به یقین، می­بایست تولد او را در ۱۳۰۴ در همدان و مرگ او را در شهریور ۱۳۵۲ در کویت در نظر بگیریم.

ایرانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و دیپلم ریاضی گرفت. در ۱۳۲۴ وارد اداره دارایی شد و در خرداد ۱۳۲۵ در رشته ریاضی از دانشگاه تهران فارغ ­التحصیل شد. پس از پذیرفته شدن در امتحانِ ورودی نیروی دریایی در همان سال، برای کارآموزی به انگلستان اعزام شد اما زندگی دشوار نظامی با روحیه­ اش سازگار نبود. پس از چند ماه از انگلستان به فرانسه رفت و یک سال آنجا اقامت کرد. سپس به ایران بازگشت، پیش خود زبان اسپانیولی آموخت، در سال ۱۳۲۷ برای ادامه تحصیل به اسپانیا رفت و در آبان ۱۳۲۹ با در دست داشتن دکترا در رشته ریاضیات وارد ایران شد. تز دکترای ایرانی «فضا و زمان در تفکر هندی» بود (شمس لنگرودی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۴۹۷).

ایرانی، از سال ۱۳۳۵، پس از دست کشیدن از فعالیت­های قلمی، از جامعه ادبی کناره گرفت، به عرفان دل مشغول داشت و سال­ها سکوت پیشه کرد.  سرآخر، گرفتار الکل شد و در ۱۳۵۲ در اثر ابتلا به سرطان حنجره درگذشت. او که برای انجام عمل جراحی به کویت رفته بود، وصیت کرده بود که جسدش را بسوزانند و برایش مراسمی نگیرند. البته چنین نشد: پیکر او را از کویت به تهران آوردند و در بهشت زهرا به خاک سپردند (پهلوان، ص۷)

۲. فعالیت مطبوعاتی
 فعالیت مطبوعاتی ایرانی از سال ۱۳۲۸ با چاپ ترجمه­ هایی از مقالات علمی و فلسفی در ماهنامه دانش[۱] شروع شد. اما نقطه آغاز فعالیت ادبی وی در مطبوعات را باید همزمان با ورودش به انجمن هنری خروس جنگی در سال ۱۳۲۹ و چاپ دوره دوم نشریه خروس جنگی دانست. دوره دوم در چهار شماره، از اول اردیبهشت تا پانزده خرداد ۱۳۳۰، به سرپرستی غلامحسین غریب، حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی منتشر شد و ایرانی در آن نقش قابل­ توجهی داشت. در همان نخستین شماره دوره جدید، بیانیه «سلاخ بلبل» رخ­نمایی کرد. این بیانیه، که چاپ آن در هر چهار شماره مجله تکرار می­شد، با لحنی تند و پرخاشجویانه در سیزده بند نوشته شده و منادی تمام­ عیارِ «هنر نو» بود. امضاکنندگان هنرِ خروس ­جنگی را هنر زنده ­ها خوانده و اولین گام جنبش نوین خویش را در هم شکستنِ بت­های قدیم عنوان کرده بودند. لحنِ تهدیدآمیزِ بیانیه به آفرینندگان آثار هنری هشدار می­داد که «هنرمندان خروس ­جنگی به شدیدترین وجهی با نشر آثار کهنه و مبتذل پیکار خواهند کرد». ایرانی در هر چهار شماره نشریه اشعاری از خود و مقالاتی در باب شناخت هنر و زیبایی چاپ کرد. از جمله عناوین نوشته­ های او در خروس­جنگی­ست: «هنر نو»، «بالت»، «ارزش هنری اجتماع»، «فرمالیسم»، «هنرمند، آفرینش هنری». قطعه شعرِ «کبود» نیز در دومین شماره منتشر شد. این شعر همان قطعه­ ای است که عبارت «جیغ بنفش» در آن به کار رفته و به سبب غرابت لفظ و معنی دست­ آویزِ مخالفان قرار گرفت و جنجالی به پا کرد.

با متوقف شدن انتشار این نشریه، ایرانی فعالیت مطبوعاتی خود را در سه مجله دیگر دنبال کرد: موج، آپادانا، و هنر نو. در فروردین ۱۳۳۱ با همراهی چند تن دیگر نشریه موج را تنها در یک شماره انتشار داد و در آن شعری از خود به نام De Profundis  و ترجمه ­هایی از اشعار گوته، بودا، میشو و تاگور منتشر کرد (شمس ­لنگرودی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۵۲۵ ). در خرداد و تیر ۱۳۳۵ در مجله آپادانا، که آن هم فقط در دو شماره منتشر شد، نوشته ­هایی با این عناوین چاپ کرد: «منظری از قدمت نهصد ساله تجرید در عرفان ایران»، «راهِ برهمن و شرنگِ شیخ»، «آفرینش». سپس، در مجله هنر نو (که در واقع شماره سوم و آخر آپادانا بود و در آذر ۱۳۳۵ نشر یافت)، ترجمه شعری از الیوت را منتشر کرد که «چهارشنبه خاکستر» نام داشت و آن را با مقدمه جالب و مفیدی همراه کرده بود (شمس ­لنگرودی، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۲۷۸-۲۸۶).

۳. شعر
اولین مجموعه شعرِ ایرانی با نام بنفش تند بر خاکستری در شهریور ۱۳۳۰ در دویست نسخه چاپ شد. در این مجموعه ۶۳ صفحه­ ای، سیزده قطعه شعر، یک ﻣﺆخره تحت عنوان «در شناختِ نهفته ­ها»، و تعدادی طرح نقاشی، که ایرانی آنها را دِسَن (Design) می­خوانْد، گنجانده شده است. همه دسن ­ها با تک­رنگِ سیاه بر زمینه سفید کشیده شده­ اند. کتاب نه نام ناشر دارد، نه شماره صفحات و نه فهرست، و سبک حروفچینی آن نیز متمایز و غیرمتعارف است. اشعار این مجموعه عمدتاً آهنگین هستند، گرچه نمی­ توان هیچ­کدام از این قطعات را مشخصاً دارای وزن کلاسیک یا نیمایی دانست. کثرتِ کاربردِ نام­ آواها (تاخ تاخ؛ دان­ن دان­ن دان­ن) و استفاده از واژه ­های غریب و عبارات مبهم از بارزترین مشخصه­ های اشعار این مجموعه است:

… از هزاران قرن دوری
از خم­چین شنلهای سیه گودالها
غرد دهان آهنین
ایخیداررو هاییام­ما بی­یی­دان­ن …
(ایرانی، بنفش تند بر خاکستری، ص ۱۹)

اولین شعر این دفتر، «سوهانگران»‌ نام دارد و ایرانی در آن خود را، به ­استعاره، «سوهانگر سنت­ها و متعارف­ها» (آتشی، ص۱۰) معرفی می­کند که رشته ادبیات کلاسیک را می­ساید:

… هان! سوهانگران
بنگرید چسان
ساید وز هم فروپاشد
این رشته کهن
این زنجیر سنن
نابود میشود
اژدر سنن …
(همان، ص۴)

شعر معروف «کبود» نیز، که اول بار در خروس جنگی چاپ شده بود، در این دفتر آمده است. «پس از این بود که نام جیغ بنفش برای همیشه با نام ایرانی گره خورد و بر همه اشعار او باقی ماند، ولی او عملاً پس از سرودن چند شعر از این دست، این شیوه را رها کرد.» (شمس­ لنگرودی، ۱۳۷۰، ص۲۸)

ایرانی مجموعه شعر دوم خود را چند ماه بعد، در خرداد ۱۳۳۱ در ۱۱۰ نسخه منتشر کرد: خاکستری. در این مجموعه شعر ۲۲ صفحه ­ای، هشت شعر گنجانده شده است و نام ناشر آن نیز مشخص نیست. طرح روی جلد این کتاب یکی از دسن­ های خود ایرانی­ ست. تمام اشعار این دفتر در زمره شعر منثورند.

خاکستری را می­توان آغازگاه شعر نو عرفانی خواند. در این مجموعه از شدت حرکات انقلابی و شورشی ایرانی در زبان، نسبت به دفتر اول، کاسته شده و تمایل او به عرفان نمود یافته است. اولین قطعه این دفترسروده­ایی ست رمزگونه با عنوان unio mystica که می­ توان آن را در زمره نخستین تجربه­ های شعری موسوم به کانکریت (شعر دیداری) در بسترِ شعرِ نوِ فارسی قرار داد. این سروده رمزگونه در زبان فارسی معنایی ندارد و از مجموعه آواها و واژه­هایی سنسکریت تشکیل شده که با نظم هندسی خاصی به دنبال هم چیده شده­ اند:

آ، یا
«آ» بون نا
«آ»، «یا»، بون نا
آ اوم، آ اومان، تین­تاها، دیژ داها
میگ تا اودان: ها
هوماهون: ها
یندو: ها
ها
(ایرانی، خاکستری، ص ۱)

سومین مجموعه شعر ایرانی به نام شعله ­ای پرده را برگرفت و ابلیس درون آمد با فاصله کمی از انتشار دفتر دوم در آبان سال ۱۳۳۱ به تعداد ۱۱۰ نسخه، بی نام ناشر، منتشر شد. در این مجموعه ۲۴ صفحه­ ای یک پیش­گفتار و هفت شعر منثور درج شده است. پیش­گفتار حاوی نقطه ­نظر ایرانی نسبت به چیستی شعر است و تمایل شدید او به حضور عرفان در شعر را نشان می­دهد. این گرایش در شعرهای «رهرو» و «اعتراف» نیز به ­وضوح نمایان است: در «رهرو» سلوکی عارفانه را شرح می ­دهد و در «اعتراف» به تفصیل با بودا سخن می­ گوید:

بودای بزرگ
در شکوه آگاهی ­ات بر تجلی آفریننده صفات
و نیستی ابدیت­ بخش آنان
در درخشش سیلان
خویشتن گذشته در آشکاری آینده
و گسستن هستی­ شونده آن
راز را بگشودی …
(ایرانی، به نقل از آقامحمدی، ص۲۴۴)

چهارمین و آخرین مجموعه شعر ایرانی در دی ماه ۱۳۳۴ انتشار یافت: اکنون به تو می ­اندیشم، به توها می ­اندیشم. این دفتر ۲۴ صفحه ­ای در ۲۳۰ نسخه منتشر شده و یک پیش­گفتار و نه شعر منثور را در خود جای داده است و نام ناشر ندارد. روی جلد “دسن”ی به قلم خود شاعر طرح شده است. شمس­ لنگرودی پیش­گفتار این کتاب را «نخستین مقدمه بر شعر نو عرفانی» خوانده است (۱۳۷۸، ص ۲۵۵).

    هوشنگ ایرانی از ابتدا خود را به عنوان شاعری هنجارگریز معرفی کرد. هنجارگریزی او نه تنها در شعرش، که در آراء هنری او نیز نمود داشت و در کوتاه­ مدتی واکنش جامعه ادبی را برانگیخت. موافقانی کم ­شمار ،که اغلب از یاران و نزدیکان ایرانی بودند، و مخالفانی پرشمار از شاعران، منتقدان و عامّه مخاطبان، در دو سو صف کشیدند. از جمله صاحب­نظران، برای مثال احمد شاملو و علی دشتی بودند که صراحتاً رای مخالف خود با شعر ایرانی را ابراز کرده­ اند (ن.ک. آقامحمدی، ص۴۱-۴۳) و منوچهر آتشی و یدالله رؤیایی که در جناح موافقان این شاعر در کنار او ایستاده ­اند (همان، ص۴۶-۴۷ و آتشی، ص۱۱-۱۲). محمد حقوقی (حقوقی، ج۱، ص سه و چهار) و سیروس طاهباز (طاهباز، ص۱۱۲) از موضعی اعتدال­گرایانه به شعر ایرانی نگریسته ­اند و اما، شفیعی ­کدکنی در مواجهه با شعر ایرانی دو رویکرد متناقض اتخاذ کرده است. یکبار او را «یکی از استعدادهای برجسته شعر منثور» می­داند که «ﻣﺘﺄسفانه به خاطر اصطلاح جیغ بنفش همواره مورد تمسخر و استهزا قرار گرفته» (شفیعی ­کدکنی، ۱۳۶۸، ص۲۵۸) و باری دیگر «معروف­ترین دستاورد او را همان مضحکه جیغ بنفش» (شفیعی­ کدکنی، ۱۳۹۲، ص ۶۰۰) عنوان می­ کند.

سرانجام و درمجموع، اقبال همگانی نسبت به حرکات انقلابی ایرانی منفی بود: نه مردم با شعرهای او ارتباطی برقرار کردند و نه جامعه ادبی او را به عنوان عضوی از خود پذیرفت و، درنتیجه، او در شیوه ­ای که برای ارائه شعر و هنر خود برگزیده بود، ناکام ماند. در تحلیل دلایل ناکامی او رویکردهای گوناگونی وجود دارد. عده­ ای بر آن­ اند که جامعه ادبی ایران در آن روزگار عقب­مانده ­تر از آن بود که بتواند اهداف ایرانی از لزوم ایجاد تغییرات بنیادی در شعر و هنر را درک کند و چون ایرانی بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می­ کرد، دیگران از همگامی با او واماندند و در نتیجه او و هنرش را از ریشه منکر شدند. برای نمونه، می ­توان به این قول منوچهر آتشی اشاره کرد که می ­نویسد: «هوشنگ ایرانی نخستین پست­‌مدرنیست (و به تعبیری دادائیست از نوع ملایمش) در ایران بود. یعنی نخستین معترضِ شعرِ متعارف و معتاد از هر نوعش بود، که اگر به نتیجه ­ای دلخواه نرسید و کاری کارستان در حد نیما عرضه نکرد، یکی آماده نبودن محیط ادبی آن روز برای چنان حرکت تندی بود و دیگر، نومیدی او از ناقدان و خوانندگانی که یکسره زیر چتر سیاست‌­بازی قرار داشتند و هوشنگ ایرانی برای آنان فقط همان عبارت جیغ بنفش بود که سخریه ­بار تلقی­اش می­کردند و هرگز به جدّ به آن نپرداختند» (آتشی، ص۱۲).

شمس ­لنگرودی نیز «اندیشه نوجوی» ایرانی را دارای «عمق» می ­داند و می ­نویسد: «شاید بشود این ﺳﺆال را کرد که آیا او در کارش موفق بوده یا خیر ولی نمی­ شود او را به جنجال­ آفرینی بی­خردانه یا شهرت ­طلبی کاذب ژورنالیستی متهم کرد….جیغ بنفش نتیجه انتخاب آگاهانه یک شیوه هنری مدرن بود. شیوه ­ای که نظر بر سیلان ذهن و ناخودآگاه هنرمند داشت» (شمس لنگرودی، ۱۳۷۰، ص۲۸). او حتی دست کشیدن ایرانی از شعر پس از انتشار دفتر چهارمش را نتیجه عکس ­العمل جامعه می­داند و با اندکی مبالغه می­نویسد: «برخورد خردکننده ­ای که از آن سال تا سال­ها بعد با وی شد و تا حد فلج کردن ذهن او پیش رفت، مانع ادامه این شیوه بود.» (همانجا) کسانی نیز ماهیت و جوهر شعر ایرانی را زمینه ­ساز اصلی شکست شعر او عنوان می­کنند. برای نمونه، علی باباچاهی می ­نویسد: «شعر هوشنگ ایرانی متکی به نوعی رﺅیاگونگی است … اما از آنجا که او فقط متکی به همین خصوصیت شعری ـ رؤیاگونگی ­ـ است شعرش در دایره­ ای محدود و منتزع باقی می­مانَد، تا جایی که اصلاً به حساب نمی ­آید.» (باباچاهی، به نقل از آقامحمدی، ص۴۶) عنایت سمیعی نیز معتقد است که «پاشنه آشیل شعر وی را باید در بی ­اعتنایی به سنّت جست …‍‍ هوشنگ ایرانی طرح­ها، ایده ­ها و الگوهای نوآورانه خود را فارغ از سنّت و در بی ­اعتنایی محض نسبت به آن به کار گرفت.» (سمیعی، ص۹۳) ناتوانی زبانی، عدم تداوم، بی ­توجهی به بستر اجتماعی در نوآوری و پیچیدگی نیز از جمله دیگر دلایلی است که برای ناکامی شعر ایرانی می­توان برشمرد.

با این همه، هرچند ایرانی در ادامه راه و روش خود ناکام ماند و آن را رها کرد، دیگرانی بودند که با استفاده از مایه ­های نویی که ایرانی به شعر فارسی ارائه کرده بود به موفقیت­هایی دست یافتند. نام ­آورترین آنها سهراب سپهری­ است. سپهری با اخذ مایه های عرفان شرقی از شعر ایرانی و گسترش آنها به قله ­ای در سرودن شعر نو عرفانی بدل شد و «زبان او را تا حد چشمگیری تکامل بخشید» (شمس­ لنگرودی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۵۵۳). حتی می ­توان از شاملو هم با نظر به این نکته یاد کرد که توانست با پشتکاری بی ­نظیر صورت پخته ­ای از شعر منثور را، که ایرانی در پی ­اش بود، تحت عنوان شعر سپید به نام خود ثبت کند. احمدرضا احمدی و یدالله رؤیایی نیز از دیگر شاعرانی­ اند که، هریک به گونه ­ای، از بخشی از ظرفیت­های شعر ایرانی ﺗﺄثیر پذیرفته­ اند.

۴. ترجمه ها
طی سال­های ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۵ از هوشنگ ایرانی ترجمه ­هایی نیز منتشر شده است. تعدادی از آنها به صورت کتاب یا جزوه ­هایی کم­ حجم به چاپ رسیده و هرگز تجدید چاپ نشده، و تعدادی نیز در مجلات پراکنده است. کسانی که درباره آثار ایرانی تحقیق کرده­ اند به نام بردن از ترجمه ­های او اکتفا کرده­ و هرگز به کیفیت این نوشته ­ها اشاره ­ای نکرده ­اند. از این رو، مشخص نیست ترجمه­ های او تا چه اندازه صائب­ اند. ترجمه چهار کتاب از اسکار وایلد و مقالاتی در باب عرفانِ هند در کارنامه ترجمه­ های او چشمگیرترند. فهرست کتاب­هایی که به ترجمه ایرانی منتشر شده بدین قرار است:

سالومه، اسکار وایلد، کتابفروشی گلشائی، ۱۳۲۷. (نمایشنامه)

 نامه ­هایی از زندان ریدینگ، اسکار وایلد، تهران، بی ­ناشر، ۱۳۲۷. (شعر)

   داستان­ها، اسکار وایلد، بی ­ناشر، ۱۳۲۸.

فروید و آینده، توماس مان، مجله اندیشه و هنر، تهران، ۱۳۳۳.

۵. آثار دیگر
هوشنگ ایرانی در دی ماه ۱۳۳۰ مجموعه مقاله­­­ ای به نام شناخت هنر: در راه یک جهان­‌بینی هنری منتشر کرد که حاوی نوشته­ های او در باب چیستی هنر و زیبایی است. او مجموعه­ ای از طراحی­ های خود را نیز در اردیبهشت ۱۳۳۱ در قالب کتاب کوچکی تحت عنوان چند دسن انتشار داد. نامه به آقای حسین کاظم­ ­زاده ایرانشهر: درباره مجموعه ایشان که به نام کنفوسیوس در تهران منتشر شده است نیز در سال ۱۳۳۵ از او به چاپ رسیده است. 

منابع:
آتشی، منوچهر، ‌‌«سوهان­گر سنّت­ها و متعارف­ها»، از بنفش تند تا به تو می­اندیشم، چاپ ۲، تهران ۱۳۸۷، ص ۱۱-۱۶.
آقامحمدی، تیمور، مرا با دریاهای مرده کاری نیست، چاپ ۱، تهران ۱۳۹۰.
اسدی­ کیارس، داریوش، «تندیس هوشنگ ایرانی»، تندیس ۱۳۳ (۲ مهر ۱۳۸۷): ص۱۰-۱۱.
پهلوان، عبّاس، «دریغی دیگر»، فردوسی ۱۱۲۹ (۱۹ شهریور ۱۳۵۲): ص۷.
حقوقی، محمد، شعر نو از آغاز تا امروز، ۲جلد، چاپ ۲، تهران ۱۳۷۷.
سمیعی، عنایت، «خیال­پرداز افق­های باز»، گوهران ۷و۸ (ویژه ­نامه غریب و ایرانی)، (بهار و تابستان۱۳۸۴): ص۹۱-۹۳.
شفیعی ­کدکنی، محمدرضا، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشه­ های تحول شعر معاصر ایران)، چاپ ۴، تهران ۱۳۹۲.
——-، موسیقی شعر، چاپ ۲، تهران ۱۳۶۸.
شمس­ لنگرودی، محمدتقی، تاریخ تحلیلی شعر نو، ۴ جلد، چاپ ۲، تهران ۱۳۷۸.
——-، «جیغ بنفش»، جنگ کادح۱(زمستان ۱۳۷۰): ص۲۳-۲۹.
طاهباز، سیروس، «اشاره»، آرش ۱۰ (آبان ۱۳۴۴): ص۱۰۷-۱۰۹.

[۱] این نشریه از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران، به مدیریت نورالله حق‌­پرست منتشر می­ شد. (برزین، مسعود، شناسنامه مطبوعات ایران، انتشارات بهجت، پاییز ۱۳۷۱، ص۱۸۲)

—————-
*تیتر از راهک

همرسانی کنید:

مطالب وابسته