قطران در عسل؛ از حزب توده روشنفکری آموختم

میترا شجاعی
دویچه وله

کتاب “قطران در عسل” (لندن: اچ اند اس مدیا، ۲۰۱۴) را برخی اتوبیوگرافی نویسنده دانسته‌اند و برخی تنها خاطرات او. گروهی اما کتاب را بخشی از تاریخ حزب توده ایران می‌دانند. با نویسنده کتاب، شیوا فرهمند راد، در این باره و بیشتر، گفت‌وگو کرده‌ایم.

Shiva Farahmand

“چمچه‌ای قطران، کوزه‌ی عسل را ضایع می‌کند”. این ضرب‌المثل روسی دستمایه انتخاب نام کتابی است که شیوا فرهمند راد سال گذشته منتشر کرده است؛ “قطران در عسل“. برخی این کتاب را اتوبیوگرافی نویسنده دانسته‌اند و برخی تنها خاطرات او. گروهی دیگر پا را فراتر گذاشته و بخشی از تاریخ حزب توده ایران را که نویسنده عضو رده بالای آن بوده در این کتاب جست‌وجو کرده‌اند و یا حتی بخشی از تاریخ جنبش چپ ایران را. فرهمند اما کتابش را “خودزیست​نامه” می‌داند؛ داستان زندگی خودش در متن رویدادهایی که به واقع اتفاق افتاده‌اند. او در گفت‌وگو با دویچه‌وله که در شهر کلن آلمان و به بهانه جلسه کتاب‌خوانی‌اش در کتابفروشی فروغ انجام شد، می‌گوید: «شاید بشود گفت بیشتر از همه خودزیست​نامه است. در متن همه رویدادهایی که شما اسم بردید آمده ولی در مجموع این داستان من است.»

شیوا فرهمند راد از خیلی پیشتر از انتشار کتاب جدیدش، نویسنده وبلاگی است با نام “چه می‌دانم”. این “چه می‌دانم” گویا به نوعی فلسفه زندگی اوست چرا که در تمام طول کتابش هم سعی می‌کند از صدور حکم و قضاوت پرهیزکند و تنها راوی بی‌طرف حوادثی باشد که بر او و آرمان‌هایش رفته است. خودش البته می‌گوید با همه تلاشش برای داوری نکردن، یکی دو جا از دستش در رفته و به نوعی داوری کرده است اما قصدش این بوده که یک راوی با رویکرد “چه می‌دانم” باقی بماند.

فرهمند ادعای نوشتن یک کتاب تاریخی یا مرجع را ندارد: «من ادعا ندارم که کتاب من یک کتاب مرجع است. ولی تا آنجایی که از دستم بر می​ آمد، سعی کردم به منابع موجود رجوع کنم و ترتیب و تاریخ و ماهیت رویدادها و پیش و پشت پرده رویدادها را تا آنجایی که در منابع گوناگون بوده از آنجاها دربیاورم و از نظر تاریخی هم تصویری کم و بیش درست به دست بدهم. ولی در هر صورت همه این چیزها از زاویه دید من است. یعنی ممکن است کس دیگری این رویدادها را با وجود جزئیات تاریخی که در این منابع هست، از یک زاویه دیگر جور دیگری ببیند و قضاوت دیگری داشته باشد.»

تلخی قطران، جاری در زندگی نویسنده
“قطران” مایعی تلخ و سیاه و بدبوست که از تقطیر ذغال سنگ به دست می‌آید و تلخی آن به حدی است که یک قاشق از آن می‌تواند یک کوزه عسل را تلخ کند. آیا کتاب فرهمند راد بیان کننده قطرانی است که کل زندگی او را تلخ کرده است؟ آیا فعالیت‌های سیاسی او این قاشق قطران بود؟ فعالیت‌هایی که پیامدهایش برای او فرار از کشور به‌رغم میل باطنی‌اش برای ماندن بوده و زیستن در کشوری که او را از درجه مهندسی به کارگری تقلیل داد و دچار شدن به بیماری لاعلاج و از دست دادن کلیه‌اش.

فرهمند راد می‌گوید: «یکی از دوستان به شوخی می‌گفت که تو باید اسم این کتاب را “عسل در قطران” می ​گذاشتی، برای اینکه قطران آن خیلی بیشتر است. ولی قضیه دقیقا همین است و دقیقا همان ضرب​ المثل روسی ​ست که اگر فقط یک قاشق قطران در یک کوزه عسل بریزید، تمام آن کوزه عسل ضایع می ​شود. این کتاب در واقع یک کوزه عسل ضایع شده است.»

شیوا فرهمند راد پس از گذر از همه این سختی‌های تحمیل‌شده بر او، حالا در سوئد زندگی خوبی دارد؛ یک مهندس موفق و مسلط به چند زبان خارجی و نویسنده یک وبلاگ پرخواننده که همواره بخش‌هایی از آن به شرح وقایعی از تاریخ معاصر ایران اختصاص دارد. با همه اینها آیا این چمچه قطران هنوز در زندگی او جاری و ساری است؟ «شما وقتی آن یک قاشق قطران را بریزید، دیگر آن کوزه عسل را نمی​ توانید نجات بدهید، هنوز در آن هست. در واقع عسل خراب​شده خدمت شما گذاشته​ ام!» با این همه با خنده می‌گوید: «نمی​توانم بگویم که از کار سیاسی پشیمانم. نه، نیستم.»

بخشی از سلیقه‌ها و اندیشه‌هایم هنوز “توده‌ای” است
شیوا فرهمند راد از زمانی که در مینسک بوده و درست زمانی که باورهایش به “اردوگاه سوسیالیسم” بر اثر رفتارهای نامناسبی که در شوروی سابق شاهدش بوده فرو می‌ریزد، ارتباط تشکیلاتی‌اش را با حزب توده قطع کرده و از پرداختن حق عضویت خودداری می‌کند و در جلسات حوزه‌های حزبی هم شرکت نمی‌کند. پس از ورودش به سوئد نیز دیگر هرگونه فعالیت سیاسی به معنای عام کلمه را هم کنار می‌گذارد.

جلسه کتاب‌خوانی قطران در عسل در کتاب‌فروشی فروغ، شهر کلن آلماندرباره هواداران و اعضای حزب توده مثلی هست که می‌گوید کسی که یک بار خود را توده‌ای دانسته دیگر تا پایان عمر نمی‌تواند از آن خلاصی داشته باشد. چرایی‌اش شاید به نوع برخورد این اولین حزب متشکل و منسجم کمونیستی ایران بر می‌گردد که باز درباره‌اش گفته‌اند “حزب توده انسان روشنفکر تربیت می‌کند”. با این پیش‌فرض‌ها آیا فرهمند پس از از سرگذراندن تمام مصیبت‌هایی که عضویت در این حزب برایش به ارمغان آورد، هنوز خود را “توده‌ای” می‌داند؟

«بخشی از آن توده ​ای بودن باقی می​ماند، ولی نمی​دانم می‌توان گفت هنوز توده ​ای هستم یا نه. یعنی همین طور که شما گفتید تربیت​هایی هست که تنها خاصیت ​اش توده ​ای بودن نیست. مثلا کتاب​خوان بودن یا دوست داشتن نوع خاصی از فیلم و موسیقی و این جور چیزها. خب اینها لزوما اسمش توده‌ای بودن نیست یعنی در ظرفی بزرگتر از ظرف توده‌ای هم می​تواند بگنجد. بخشی از حرف شما درست است، حزب توده ایران انسان‌هایی را بار می​ آورد که وقتی ادامه فعالیت با حزب برایشان بلاموضوع می​شود، همانطور که تربیت شده بودند و تربیت​شان هنوز سرجای خودش هست، می​ توانستند و می‌توانند در آن چارچوب، اندیشه ​ها و سلیقه ​هایی مشخص داشته باشند.»

جریان سیال ذهن برای خاطره‌‌نویسی
کتاب “قطران در عسل” به سبک معمول خاطرات یا اتوبیوگرافی نوشته نشده است یعنی ترتیب وتوالی زمانی رویدادها و حوادث در هم ریخته و نامرتب هستند. در یک بخش در حالی که نویسنده خاطرات زمان اقامتش در شوری سابق را بازگو می‌کند، هم‌زمان به وقایع زندگی کنونی‌اش در سوئد اشاره دارد؛ نوعی جریان سیال دهن.

این سبک را نویسنده، هدفمند انتخاب کرده است: «همیشه وقتی خاطرات به سبک کلاسیک را می​خواندم، که معمولا از کودکی و تولد شروع می​کنند و بعد دبستان و دبیرستان تا برسند به جوانی و نوجوانی و به سنی که فعالیتی می​کنند و می‌خواهند راجع به آن فعالیت حرف بزنند، برای من یک جوری خسته ​کننده بود. بنابراین فکر کردم من که خودم خسته می‌شوم، چرا چیزی تولید کنم که خواننده من هم خسته بشود. باید راهی پیدا کنم و چیزی بنویسم که برای خواننده دلپذیر باشد و خسته​ کننده نباشد. کشش داشته باشد و از همان اولش وارد ماجراها بشود و بتواند راحت کتاب را بخواند.»

و آیا مایل است تا این تجربه را دوباره در کارهای دیگرش هم تکرار کند؟ «با تمام ​شدن این کار احساس کردم که بار بزرگی از دوش ​ام برداشته شده و بعد فکر کردم حالا یک مدتی استراحت لازم دارم. راستش را بخواهید الان خیلی راحت​ ترم و این میل هست که دیگر سراغ نویسندگی نروم، ولی این هوس هم هست که باز یک چیزهایی بنویسم. یعنی این کشمکش در ذهن​ ام ادامه دارد و هنوز به نتیجه قطعی نرسیده​ ام.»

از موسیقی تا کتاب
شیوا فرهمند راد نویسندگی را از ترجمه متن اپرای کوراوغلو آغاز کرد؛ جزوه‌ای که ابتدا در سال ۱۳۵۲ در خوابگاه دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) به شکل پلی‌کپی پخش شد و به سرعت جایش را در میان همه کسانی که به دلایلی به این اپرا و کوراوغلو دلبستگی داشتند، باز کرد. این متن دو سال بعد در سال ۱۳۵۴ به طور کامل در انتشاراتی دانشگاه آریامهر منتشر شد و کتاب رسمی آن نیز نخستین بار در اسفند ۱۳۵۷ توسط انتشارات ارمغان نشر یافت.

در حقیقت این عشق به موسیقی بود که فرهمند را به دنیای نویسندگی کشاند. او اما خود را فعال در عرصه موسیقی نمی‌داند و می‌گوید: «من همیشه در زمینه موسیقی شنونده بودم و خیلی دوست داشتم گوش بدهم. به خصوص به موسیقی کلاسیک گوش می‌دادم و هنوزهم گوش می ​دهم ولی نه به حجم سابق. هنوز به ​ویژه در سالگردهای آهنگسازان بزرگ چیزی در وبلاگ ​ام می ​نویسم و اگر چیز مفصل​تری در آید، برای سایت‌های دیگر هم می​ فرستم. همین تازگی​ها یک چیز خیلی کوتاهی درباره “آروو پَرت” نوشتم که یک آهنگساز خیلی معروف استونیایی است. حدود یکی دوماه پیش هم درباره صدوهفتادمین سالگرد چایکوفسکی نوشتم. در حقیقت من شنونده و معرف موسیقی هستم. درباره اپرای “کوراوغلو” هم کار من معرفی آن بود. یعنی از دستم بر نمی​ آید آهنگ بسازم، کاش می ​توانستم.»

قطران در عسل” روایت شخصی شیوا فرهمند راد است از یک نسل؛ نسلی که آرمان‌هایش را با خود از شهری به شهر دیگر و از سرزمینی به سرزمین دیگر برد. رنج کشید، شکنجه شد، تبعید شد اما چمدان آرمان‌هایش را رها نکرد. شیوا فرهمندراد تصویری زنده از نسل خود ارائه داده است؛ نسلی که با امید فراوان مبارزه کرد اما جز ناکامی و شکست حاصلی نبرد. بسیاری از مبارزان انقلابی دیروز می‌توانند سیمای خود را در این کتاب ببینند.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته