کتابفروشی های ایران؛ جستارها و یادها

ف. م. سخن

کتابفروشی،
یادواره بابک افشار؛ به خواستاریِ ایرج افشار

جلد اول، چاپ اول، پانزدهم اسفند ۱۳۸۳
جلد دوم، چاپ اول، ۱۳۸۷

ناشر جلد اول: انتشارات شهاب ثاقب
ناشر جلد دوم: انتشارات خجسته با همکاری نشر شهاب ثاقب

تیراژ جلد اول ۲۲۰۰ نسخه
تیراژ جلد دوم ۱۰۰۰ نسخه

جلد اول ۷۲۷ صفحه
جلد دوم ۷۰۳ صفحه

قیمت جلد اول ۶۵۰۰ تومان
قیمت جلد دوم ۲۲۰۰۰ تومان

 

جلد اول، چاپ اول، پانزدهم اسفند 1383<br /><br /><br />
ناشر: انتشارات شهاب ثاقب<br /><br /><br />
تیراژ: 2200 نسخه<br /><br /><br />
 727 صفحه<br /><br /><br />
قیمت 6500 تومان
این‌که بگوییم جای خالی دانشمند و نویسنده و شاعر درگذشته را کس دیگری پر نخواهد کرد، سخنی است که بیان‌اش از نظر منطقی صحیح نیست. معلوم است که در زمینۀ ایران باستان هیچ‌کس جای استاد احمد تفضلی را پر نخواهد کرد؛ در زمینۀ تحقیقات فلسفی و اسلامی هیچ‌کس جای استاد عباس زریاب را پر نخواهد کرد؛ در زمینۀ ادبیات کهن و شعر مولانا هیچ‌کس جای استاد بدیع‌الزمان فروزانفر را پر نخواهد کرد…

حتی همین امروز چه کسی می‌تواند در ترجمۀ آثار فلسفۀ سیاسی جای استاد عزت‌الله فولادوند را بگیرد؟ در زمینۀ تحقیقات ادبی جای استاد شفیعی کدکنی را بگیرد؟ در زمینۀ شاهنامه‌شناسی جای استاد جلال خالقی مطلق را بگیرد؟… معلوم است که هیچ‌کس جای ایشان را نخواهد گرفت و ایشان در تاریخ فرهنگ ما یگانه خواهند بود.

اما این جمله را گاه از آن‌رو بیان می‌کنیم که بر یگانه بودن اثر این استادان تأکید کنیم و این‌که شیوۀ کار و روش تحقیق‌شان قابل تقلید و تکرار نیست. هر یک از این استادان، صدها خوانندۀ دوست‌دار و هوادار، و صدها دانشجوی شیفته به روش و منش‌شان داشته‌اند و دارند. کسانی که گاه از روش سخن گفتن و نشست و برخاست و حتی لباس پوشیدن آن‌ها تقلید کرده‌اند تا بل‌که شبیه استاد خود شوند؛ اما نشده‌اند و نمی‌شوند زیرا این‌ها جوهری دارند که در یک ظرف زمانی و مکانی معین، در یک شرایط اجتماعی معین، در یک وضعیت سیاسی معین به وجود آمده و شکل گرفته و مجموعۀ این عوامل، دیگر در طول تاریخ تکرار نخواهند شد. بدون این جوهر نیز هر آن‌چه دیگران کنند، تقلیدی خوب یا بد، ولی مسلماً متفاوت با اصل خواهد بود.

استاد ایرج افشار نیز از جمله مردان بی‌همانند فرهنگ ایران‌زمین هستند که جای خالی‌شان هرگز پر نخواهد شد. کاری که ایشان در طول عمر ۸۵ ساله‌شان کردند، کاری بود با حاصلی عظیم و شگرف. در این باره آن‌قدر نوشته‌اند و آن‌قدر بعد از این خواهند نوشت که نیازی به نوشتۀ همچو منی نیست. نوشتن این مقدمه را از آن‌رو لازم دانستم تا جوانانی که با آثار ایشان آشنا نیستند بدانند که کتابی که به خواستاری ایشان مطالب‌اش نوشته و جمع‌آوری شده، چرا به اندازۀ کتاب‌های بسیار زیادی که خود ایشان نوشته‌اند ارزش پیدا کرده و چراغی است فرا راه محققان که در متن تاریخ فرهنگ ایران همواره خواهد درخشید. به‌عبارتی، نه تنها آثار و نوشته‌هایی که حاصل تفکر و تحقیق ایشان بوده، بل‌که حتی یک ایده که پس از درگذشت فرزند عزیزشان بابک افشار، که به کتاب و کتاب‌خوانی علاقۀ بسیار داشته و به‌خاطر این علاقه اقدام به تأسیس «کتاب‌فروشی تاریخ» کرده بود در ذهن ایشان شکل گرفته تبدیل به یادگار ی یگانه می‌شود.

اما دلیل گردآوری مطالب این دو جلد کتاب و انتشار آن‌ها چه بوده است؟ استاد در این باره می‌نویسند: «در مراسم ختم فرزند دلبندم، بابک افشار، گفته شد، به جای هفته و چهل و سال، چون او شیفته به مسائل کتاب ایران بود و با تأسیس کتابفروشی تاریخ نشان داد که آن پیشه باید محفل فرهنگی و کانون شناساندن کتاب باشد، و هم برای آنکه رگه‌های شوق او نخشکد، به همسر عزیزش، بانو ماری صوفی، پیشنهاد کردم از برگزاری چنان مراسمی خودداری کنیم و هزینه‌های آن مراسم به تهیه و چاپ کتابی در بارۀ «کتابفروشی» اختصاص بیابد. خوشوقتم که آن بانوی عزیز فرهنگی این نیت را موجب شادمانی روان بابک و ماندگاری نام او دانست. پس نامه‌ای به گروهی از دوستان آگاه از تاریخ و گذشتۀ کتابفروشی و مباحث مربوط بدان پیشه بدین صورت تقدیم شد: «ارادتمند، پس از درگذشت فرزندم، بابک افشار، بر آن شدم که به جای مراسم مرسوم سوگواری کتابی با عنوان «کتابفروشی» به یاد او منتشر کنم. کتابی که حاوی جوانب مختلف پیشۀ گرامی کتابفروشی باشد؛ زیرا بابک مدت چهارده سال به آن رشته پرداخته بود و بدان دلبستگی داشت. چون لطف شما را پشتیبان خود می‌دانم انتظار دارم درین مجموعه نوشته‌ای از جنابعالی انتشار بیابد. به‌طور پیشنهاد امیدوارم قبول بفرمائید که در موضوع… گفتاری مرقوم دارید و مرا رهین مراحم خود قرار دهید. تردید نیست که با آگاهیهای خود، به تکمیل مباحث کتابی که تاکنون در چنین موضوعی تهیه نشده است کمک می‌فرمائید… خوشوقتم که دوستان عزیزم آقایان عبدالحسین آذرنگ، علی دهباشی، سید فرید قاسمی و نادر مطلبی کاشانی زحمات گردآوری و نشر این مجموعه را پذیرفته‌اند…»» (جلد اول، صفحات ۱۱ و ۱۲).

می‌توان گفت که کتاب «کتابفروشی» به‌نوعی سرگذشت کتاب‌فروشی‌های ایران و نیز کتاب‌فروشی‌های فارسی‌زبان خارج از ایران است که همراه شده است با اطلاعات مربوط به کتاب و مجموعه‌ای فراهم آمده است دل‌پذیر و خواندنی برای اهل ذوق.

به‌عنوان مثال ما در این کتاب مقالاتی در بارۀ کتاب‌فروشی‌های رشت، همدان، کرمان، شیراز، قم، تفرش و آشتیان، کازرون، سمنان، اراک، تبریز و شهرستان‌های دیگر ایران می‌خوانیم. در کنار این‌ها، با کتاب‌فروشی‌های شهر لوس‌آنجلس و تاریخچۀ تأسیس و علت تعطیل آن‌ها آشنا می‌شویم. هم‌چنین آشنایی پیدا می‌کنیم با کتاب‌فروشی‌های کشورهای تاجیکستان و افغانستان.

 

جلد دوم، چاپ اول، 1387<br /><br /><br />
ناشر: انتشارات خجسته با همکاری نشر شهاب ثاقب<br /><br /><br />
تیراژ: 1000 نسخ<br /><br /><br />
703 صفحه<br /><br /><br />
قیمت:22000 تومان

اما این دو جلد کتاب، حاوی مطالب جالب دیگری نیز هست. مثلاً آقای عبدالرحیم جعفری مؤسس و مالک انتشارات…  «امیرکبیر» در مطلبی که نوشته‌اند به این سؤال پاسخ می‌دهند که «آیا ناشر باید کتابفروش هم باشد؟» پاسخ به این سؤال که با داستان شیرین و مهیّج چگونگی خرید سرقفلی اولین مغازۀ کتاب‌فروشی امیرکبیر توسط ایشان توأم می‌شود، آن‌قدر خواندنی و سرشار از طنز و تراژدی است که به دیدن فیلمی هیجان‌انگیز در سینما می‌ماند! چه افراد با اراده‌ای هستند این مردان خودساخته، که مردم اهل فرهنگ ایران‌زمین همواره آن‌ها را بزرگ داشته‌اند و قدر زحمات‌شان را شناخته‌اند. این‌که با دست خالی و پشت‌کار و پی‌گیری و اِعمال مدیریت صحیح و به کارگیری افراد لایق چگونه می‌توان از هیچ، بزرگ‌ترین انتشارات ایران را در دوران پیش از انقلاب بنیان نهاد داستان‌اش را در این کتاب ارجمند و نیز دو جلد خاطرات آقای عبدالرحیم جعفری به نام «در جستجوی صبح» می‌توان خواند (صفحات ۲۱۷ تا ۲۲۷ جلد اول).

 از مطالب جالب دیگری که می‌خوانیم، مطلب «کتابفروشی‌های پاتوق»، نوشتۀ آقای علی‌محمد هنر است که در صفحات ۶۸۷ تا ۶۹۵ جلد اول می‌توان آن‌را مطالعه کرد. در این مطلب، بعد از توضیحی مختصر در بارۀ معنای «پاتوق»، نویسنده به سابقۀ تاریخی مکان‌های گرد هم آمدن گویندگان و نویسندگان می‌پردازد، و بعد از گذر از دوران غزنویان و صفویان و قاجاریان، به دوران معاصر می‌رسد و بعد از نام بردن از کتاب‌خانه‌های پاتوق، و ارائۀ شرح حال مختصری از صاحبان این کتابخانه‌ها، شخصیت‌های فرهنگی و ادبی را که در این پاتوق‌ها جمع می‌شده‌اند معرفی می‌کند. مثلاً کتاب‌خانۀ «تربیت»، محل اجتماع شخصیت‌هایی مانند میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و میرزا علی اکبر خان دهخدا و هم‌ترازان ایشان بوده است. یا در کتاب‌خانۀ «دانشکده» که مؤسس آن ملک‌الشعرا بهار بوده کسانی مانند سعید نفیسی و عباس اقبال آشتیانی و نصرالله فلسفی حضور به هم می‌رسانده‌اند. آخرین کتاب‌فروشی که نویسنده از آن یاد می‌کند، «کتاب‌فروشی تاریخ» است که متعلق به بابک افشار بوده، و شخصیت‌های فرهنگی چون جناب استاد دکتر منوچهر ستوده در این مکان حضور می‌یافته‌اند.

در این کتاب، مطالب آگاهی‌بخش دیگری چون «کتابفروشان صاحب قلم»، «بنکداری کتاب»، «دانشمندان کتابفروش و کتابفروشان دانشمند» منتشر شده است که هر کدام از آن‌ها را کسانی که عمری با کتاب سر و کار داشته‌اند نوشته‌اند. مثلاً مطلب «بنکداری کتاب» را زنده‌یاد همایون صنعتی‌زاده نوشته است که به قول خودش در همین کتاب، فرزند مورد علاقه و سوگلی‌اش از میان نیم دو جین مؤسسۀ تولیدی که در طول عمر هشتاد ساله‌اش بنیان گذاشته، مؤسسۀ انتشارات فرانکلین بوده که در بحبوحۀ جوانی، به مرگ غیر طبیعی جوانمرگ می‌شود و او نزدیک به چهل سال تلاش می‌کند اندوه مرگ او را فراموش کند و به همین خاطر از نزدیک شدن به مسائل کلی مربوط به کتاب و نشر و کتاب‌فروشی پرهیز می‌کند تا خاطرۀ فرزند ازدست‌رفته در ذهن‌اش بیدار نشود (جلد اول، صفحه ۳۵۷). به‌راستی چه داستان پر آب چشمی است داستان کتاب و اهل فرهنگ در ایران.

آقای محمد گلبن نیز در انتهای مطلب «دانشمندان کتابفروش و کتابفروشان دانشمند» از کسانی نام می برد که هر کدام به شکلی دل‌سوختۀ فرهنگ ایران بودند و تمام زندگی‌شان کتاب بود و کتاب و کتاب:

«کریم امامی نقاد و مترجم معروف یکی از دانشمندان عرصۀ فرهنگ است که در اوایل انقلاب که مؤسسۀ فرانکلین تعطیل شد او برای سر و سامان دادن به زندگانی خود دست به تأسیس کتابفروشی «زمینه» زد و با همسرش خانم گلی امامی به شغل شریف کتابفروشی روی آوردند. او در کنار کار سنگین ترجمه و نوشتن از کتابفروشی غافل نبود و هر دو کار را به خوبی دنبال می‌کنند. یکی از دانشمندان پر آوازه که سالها به کتابفروشی مشغول بود استاد فرزانه پرویز شهریاری است که علاوه بر مجله‌نگاری و تألیف و ترجمۀ کتابهای متعدد ریاضی شغل کتابفروشی را دوست دارد و با اینکه به تألیف و ترجمه و تدریس عشق می‌ورزد کتابفروشی را نیز خدمتی شایسته به فرهنگ ایران می‌داند… علیرضا حیدری نیز یکی از نویسندگانی است که ضمن تألیف و نشر سالها پیش به شغل شریف کتابفروشی روی آورد و یکی از سهامداران کتابفروشی خوارزمی بود. محمدرضا جعفری فرزند آقای عبدالرحیم جعفری بنیانگذار مؤسسۀ امیرکبیر یکی از دانشمندانی است که همچون پدرش دلبستۀ مسائل کتاب و نشر کتاب در کشور است. او مترجمی و ناشری آگاه است که اگر فرصت مناسبی می‌یافت در کار نشر جای پدر را می‌گرفت. عظیمی زواره‌ای مدیر کتابخانۀ دهخدا نیز یکی از دبیران تحصیل‌کرده بود که به شغل آبرومند کتابفروشی روی آورد. در کار انتخاب و نشر کتاب سخت‌گیر بود و در کار خود موفق و کوشا. احمد میرعلائی از نویسندگان خوش‌فکر اصفهان در آن شهر دست به کتابفروشی زد و موفق بود. طاعتی در شهر رشت نیز سالها کتابفروشی داشت و در اندیشه چپگرا بود…» (جلد اول، صفحات ۴۹۹ و ۵۰۰).

طرح روی جلد کتاب «کتابفروشی» کار زنده‌یاد مرتضی ممیز و خوش‌نویسی روی جلد کار استاد محمد احصایی است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته