برای فهم همهجانبه و دقیق تاریخ هر ملتی در یک دوره معین، توجه به شرایط جهانی آن عصر و بررسیِ تاریخ دیگر ملتهای مشترک در حوزۀ فرهنگی و سیاسی با آن ملت ضروری است. در حالیکه عملاً نه انگیزهای قوی و نه شرایطی مناسب برای پژوهشهایی از این دست در جامعۀ علمی ما وجود دارد حتی میتوان گفت برای درک فرازهای تاریخی ایران هم هنوز مشکلات عدیدهای وجود دارد تا آنجا که هنوز بهترین پژوهشهای تاریخی در مورد تاریخ ایران را دانشگاههای غربی به انجام رساندهاند. از این رو تعجبآور نخواهد بود که جامعۀ تاریخپژوه و هم علاقهمندان به تاریخ آگاهی چندانی از تاریخ ملل اطرافِ ایران نداشته باشند و ناگزیر نتیجهگیری های اشتباهی که از مجموع پژوهشهای انجامشده در ایران حاصل شده و نیز آنچه از کارهای دانشگاههای غربی گزینش و ترجمه شده، کار را به اغراقها و گاه توهّمات ناخوشایندی کشانده است.
حسرتآورتر اینکه ما از تجربیاتی که ملتهای دیگر در راه پیشرفت و بالندگیهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به دست آوردهاند محروم شدهایم. از جمله ملتهایی که با ایران تجربۀ تاریخی مشترکی داشتهاند هند است که شوربختانه در دو قرن اخیر به علت ترسیم مرزهای نادرست از پس سیاستهای استعماری و مواجهه با مشکلات و مسائل دیگر از چشمرس ما ایرانیان به دور افتاده است. تاریخ مشترک فرهنگی و نیز مناسبات سیاسی ایران و هند از طلیعۀ بازیابی هویت نوین ایرانی در عصر صفوی تا صدر تاریخ قاجار پربار و گسترده بود. به خصوص تاریخ مغولان هند برای درک تاریخ و فرهنگ کنونی هند کارآمد و ضروری است هرچند دولتهای کوچک دیگری نیز با مشترکات فرهنگی گسترده با ایران در نواحی میانی و جنوبی هند وجود داشتند.
چگونه هند جمعیتی با کثرت نژادی و دینی گوناگون را توانسته در یک کل منسجم، رو به چشماندازهای پیشرفت و تعالی قرار دهد؟ پاسخ به این پرسش میتواند راهگشای سیاستهایی باشد که هر فرهنگی در دنیای جدید میباید در راستای ایجاد پدیدۀ دولت-ملت به کار گیرد؛ بدین معنی که هر قوم و گروه دینباوری خود را با دولتِ برآمده از خویش یگانه و پیوسته و هویت دولت را هویت خویش ببیند و بداند. نهادینه کردن رواداری دینی و اهتمام در گسترش و پیشبرد نمادها و کارکردهای فرهنگی مختلف از جمله مهمترین راهکارهای فرهنگی در ایجاد پدیدۀ پیشگفته است.
پر بیراه نیست که صبغۀ فرهنگی کارگزاران سیاسی هند را از دیگر زمینههای برآمدن فرهنگ ملی و بستکّۀ هندی بدانیم. نمونهوار اینکه رئیس جمهور هند از شخصیتهای فرهنگی انتخاب میشود و نقشی نمادین و به دور از جنجالها و هیاهوهای سیاسی دارد و نیز از جمله کارهایی که وزیر امور خارجۀ هند دارد یکی نیز امور فرهنگی است. چندی پیش کتابی با عنوان “پیوندهای فرهنگی ایران و هند” نوشتۀ دکتر فتحالله مجتبایی میخواندم (ترجمۀ ابوالفضل محمودی، انتشارات موسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، چاپ اول، ویراست سوم، ۱۳۸۹)؛ این کتاب مجموعه سخنرانیهایی از نویسندۀ آن به اضافۀ مقالاتی جدیدتر است که در طی دو ویرایش به چاپ اول کتاب اضافه شده است. در سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۶ هجری شمسی) از دکتر مجتبایی برای ایراد چند سخنرانی در بزرگداشت دکتر ذاکرحسین از اندیشمندان مسلمان هند دعوت به عمل آمد. تعریف و تمجیدهایی که وزیر امور خارجۀ هند از ذاکر حسین می کند که با او تفاوتهای دینی عمیقی دارد و نیز از دکتر مجتبایی و همچنین احاطۀ او بر موضوع و علاقه مندیاش می تواند جلوهای از سیاست فرهنگی سازندۀ دولت هند قلمداد شود.
کتابی که با عنوان «شاهزادگان امپراطوری مغول، ۱۵۰۴-۱۷۱۹» در سال ۲۰۱۲ منتشر شده، اگر به فارسی ترجمه شود می تواند درآمدی بر شناخت تاریخ سلسلۀ مغولان بزرگ هند باشد که خود برای شناخت تاریخ ایران عصر صفوی به کار میآید بهویژه اینکه محدودۀ زمانی حکومت مغولان تا پیش از افول قطعی آن دودمان مقارن با دورۀ زمانی حکومت صفویان بر ایران است و کتابی به فارسی به این شکل در زبان فارسی وجود ندارد.
این کتاب به کوشش مونس فاروقی (Munis D. Faruqui) در انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است. فاروقی استادیار دپارتمان مطالعات جنوب و جنوب شرقی آسیا در دانشگاه کالیفرنیا ست. فهرستی از تصاویر، نقشه ها، شجره نامه خانوادگی مغول و تاریخ شمار زندگی مغول در ابتدای کتاب ارائه شده است. پس از یادداشت و مقدمه مولف، مباحث اصلی کتاب در چندین فصل تنظیم شده و در انتها کتابشناسی و نمایه آمده است. فصل اول کتاب به طور مفصل به بحث درباره سلسله مغول از اوایل قرن شانزدهم (۱۵۰۴) تا سال ۱۷۰۷ (پایان امپراطوری اورنگ زیب) می پردازد. فصل دوم به پیروزی بابور (Babur) در کابل (در سال ۱۵۰۴) تا پایان سلطنت همایون در سال ۱۵۵۶ اختصاص دارد. فصل سوم به خانواده شاهزاده در اوج و قدرتش و همچنین اولین روابط پادشاهان مغول، تلاشهای مستمر آنها (و تاثیرگذاری بر روی امپراطوری خود) برای رشد و توسعه پایه های خانواده سلطنتی و … می پردازد. فصل چهارم از روابط خانوادگی به سمت و سوی روابط قدرتمند سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرایش پیدا می کند. فصل پنجم به مخالفتهای بدون خشونت علیه شاهزادگان و همچنین شورشهای خشونتی علیه شاهزادگان می پردازد.
در مورد کتاب و نویسنده:
http://www.cambridge.org/gb/knowledge/isbn/item6813351/…
The Princes of the Mughal Empire, 1504–۱۷۱۹
Munis D. Faruqui
For more than 200 years, the Mughal emperors ruled supreme in northern India. How was it possible that a Muslim, ethnically Turkish, Persian-speaking dynasty established itself in the Indian subcontinent to become one of the largest and most dynamic empires on earth? In this rigorous new interpretation of the period, Munis D. Faruqui explores Mughal state formation through the pivotal role of the Mughal princes. In a challenge to previous scholarship, the book suggests that far from undermining the foundations of empire, the court intrigues and political backbiting that were features of Mughal political life – and that frequently resulted in rebellions and wars of succession – actually helped spread, deepen and mobilise Mughal power through an empire-wide network of friends and allies. This engaging book, which uses a vast archive of European and Persian sources, takes the reader from the founding of the empire under Babur to its decline in the 1700s.
http://sseas.berkeley.edu/people/faculty/munis-d-faruqui
http://southasia.berkeley.edu/munis-faruqui
http://www.ical.ir/index.php…