راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

تحشیه‌ای بر سفر جاودانه قاسم هاشمی‌نژاد

حسن محمودی
روزنامه فرهیختگان

با قاسم هاشمی‌نژاد، نویسنده و روزنامه‌نگار و مصحح و مترجم ایرانی در چهار برهه مختلف مواجه شدم. بار نخست با خواندن رمان «فیل در تاریکی» اتفاق افتاد. آن زمان علاقه عجیبی به کتاب‌هایی داشتم که ناشرش نشر «زمان» بود. کتاب‌هایی با جلد هم‌شکل که مهم‌ترین‌شان رمان «ملکوت» و مجموعه داستان «سنگر و قمقمه‌های خالی»ی بهرام صادقی، «شب هول» هرمز شهدادی، «کریستین و کید» و «شازده احتجاب» و «بره گمشده راعی» و «مثل همیشه»ی هوشنگ گلشیری، «یکلیا و تنهایی او» تقی مدرسی، «درازنای شب» جمال میر‌صادقی، «به خدا می‌کشم هر که برادرم کشت» و «زنده پاها مرده پاها»ی بهرام حیدری، «ترس و لرز» غلامحسین ساعدی، «سرباز کوچک» محمد کلباسی و همین رمان «فیل در تاریکی» بود. رمانی که شگردهای رمان پلیسی- جنایی را بومی کرده بود. جالب اینکه این رمان ابتدا در روزنامه «رستاخیز جوان» به صورت پاورقی منتشر شد. آن هم زمانی که اوج و رونق پاورقی‌های بی‌مایه و عامه‌پسند بود.

بعدها علاقه هاشمی‌نژاد به این ژانر منجر به ترجمه مثال‌زدنی رمان «‌خواب‌ِ گران» از ریموند چندلر شد. او سراغ یکی از مهمترین رمان‌های ادبیات پلیسی جهان رفته بود. با همین ترجمه بار دیگر انتشار ترجمه رمان پلیسی در ایران جدی‌تر گرفته شد و ناشران معتبری اقدام به انتشار کتاب‌های پلیسی و جنایی کردند. هاشمی‌نژاد همواره نامش برای همین تک رمان ماندگارش در پژوهش‌های مربوط به داستان ایرانی برده می‌شود. در دوره گذشته داستان تهران نیز از او بابت همین رمان تجلیل شد. البته نه‌تنها به‌عنوان نویسنده نخستین رمان پلیسی ایرانی، بلکه به‌عنوان نویسنده رمانی که تصویری ناب و ماندگار از تهران ارائه می‌دهد. قرار بود خود او نیز در آن مراسم که در یکی از روزهای زمستان ۹۳ بود، به سالن همایش‌های برج میلاد بیاید که اگر می‌آمد، اتفاقی نادر بود؛ چرا که اهل جمع و جلسه و محفل و دورهمی و مصاحبه نبود. سماجت چند نفر از دوستان نزدیکش باعث شده بود کلیپی از او ساخته شود و عجیب اینکه نویسنده رمان «فیل در تاریکی» را در هیبت درویش و عارفی نشان می‌داد که سخنانش بیشتر در باب عرفان بود تا داستان.

خبر مرگش در شامگاه جمعه، سیزدهم فروردین همزمان شد با انتشار فایلی صوتی از همین کلیپ. در آن کلیپ، نشانه‌هایی از رنجوری ناشی از بیماری دیده می‌شد، اما بیماری سرطان پوست او هیچ‌گاه رسانه‌ای نشد تا اینکه عفونت ریه او را از پای درآورد.

مواجهه دوم ام وقتی بود که سرگرم کار پژوهشی درباره بهرام صادقی برای کتاب «خون آبی بر زمین نمناک» بودم. یکی دو مصاحبه از یکی از مهم‌ترین نویسندگان داستان کوتاه ایرانی منتشر نشده بود که یکی از آنها را قاسم هاشمی‌نژاد برای مجله آیندگان ادبی انجام داده بود. با همان مصاحبه بود که با هاشمی‌نژاد روزنامه‌نگار و منتقد ادبی آشنا شدم. مصاحبه‌های او با ابراهیم گلستان و هوشنگ گلشیری از مهم‌ترین مصاحبه‌های انجام شده با این نویسندگان به شمار می‌رود. نقدهای ادبی هاشمی‌نژاد در آیندگان و فردوسی و یکی دو نشریه دیگر نیز از مهم‌ترین نمونه‌های نقد ادبی بر ادبیات معاصر ایرانی است. این نقدها به همت جعفر مدرس‌صادقی با نام «بوته بر بوته» از سوی نشر «هرمس» منتشر شد. در این کتاب ۴۵مقاله و نقد ادبی منتشر شده است که همچنان خواندنی و قابل تامل اند. مدرس‌صادقی در مقدمه همین کتاب تصویری دقیق از هاشمی‌نژاد منتقد ارائه می‌دهد: «‌در همه این سال‌ها قاسم هاشمی‌نژاد دیگری نداشته‌ایم و …  . نقدنویسی را گاهی با هوچی‌گری و هتاکی و زیرآب زدن، گاهی با مچ‌گیری و تذکر اشتباهات املایی، گاهی با تبلیغ و ترویج یک مرام سیاسی و گاهی با موج سواری و دلجویی از رفقای دور و نزدیک یکی گرفته‌ایم… در مواردی هم محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری و تک و تعارف و رعایت احترام نویسنده است که دست و بال نقدنویس را می‌بندد و او را به ورطه انشانویسی و خنثی‌نویسی می‌کشاند: نقد کتاب تبدیل می‌شود به بازگویی خلاصه داستان و آرزوی موفقیت و سلامتی برای نویسنده و شاید هم تذکر مواردی از اختلاف سلیقه نقدنویس با نویسنده، تا نوشته یک نمکی هم داشته باشد.» و در جایی نیز در وصف نقد او می‌نویسد: «‌قضاوت‌های صریح و به‌موقع او هم شجاعانه است و هم متکی است به نگاه تیز مجربی که از روی شانه معاصرین خودش به آنچه در دست خواندن دارند اشراف و احاطه بی‌نظیری دارد.»

مواجهه سوم ام با قاسم هاشمی‌نژاد با خواندن «کتاب ایوب» اتفاق افتاد. این کتاب گزارشی به فارسی از رنج‌های ایوب است و خود تبدیل می‌شود به اثری منحصربه‌فرد. از خلاقیت‌های هاشمی‌نژاد است که سراغ هر کاری می‌رود، نمونه‌ای ماندگار به‌جای می‌گذارد. فرقی هم ندارد داستان مادر‌بزرگش در «خیر‌النساء» را با نثری درخشان می‌نویسد یا سراغ عارفان ایرانی می‌رود. بی‌جهت نیست که آیدین آغداشلو درباره او می‌گوید: «‌چه لذت و آموزشی داشته است برایم شعور و کار قاسم هاشمی‌نژادِ نویسنده؛ که آن آرامش صوفیانه غبطه‌برانگیزش مرا همیشه با افسوس، به یادِ همه چیزهایی که ندارم و از کف داده‌ام انداخته است و قصه خیرالنساء اش، از زیباترین نوشته‌هایی است که در این بیست سال – سی سال- خوانده‌ام.»

«قصه‌های عرفانی:تعریف، تبیین و طبقه‌بندی»، «حکایت‌های عرفانی» و «سیبی و دو آینه» حکایت از اشراف این پژوهشگر بر ادبیات کهن و تاریخ بود و می‌تواند چراغ راهی باشد برای پژوهشگران ادبی. تصحیح و تحشیه سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی مرور اثری است که تسلط او را بر ادبیات کهن‌ به‌خوبی نمایان می‌کند. جدای از این‌ها قاسم هاشمی نژاد شاعر هم بود و سه مجموعه «پری خوانی»، «تک چهره در دوقاب» و «گواهی عاشق اگر بپذیرند» اتفاق‌های قابل تاملی در شعر معاصر ایران است.

ترجمه‌های دیگر او نیز هر کدام خاطره‌ای ماندگار برای خوانندگان شان خواهد بود. «کارنامه اردشیر بابکان» و «مولودی: نمایش منظوم، تی. اس. الیوت» از این جمله‌اند. هاشمی نژاد چیزی حدود سه سال از عمرش را برای ترجمه کارنامه اردشیر می‌گذارد و به مثابه داستان‌نویس با آن برخورد می‌کند و اثری تحویل می‌دهد که خود در زبان فارسی به کتابی تالیفی تبدیل می‌شود.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته