جای خالی مامان
حامد فرمند
لندن: اچ اند اس مدیا، ۲۰۱۶
کتاب “جای خالی مامان” پریشب به دستم رسید و دیروز تمامش کردم. نویسنده این کتاب فعال حقوق کودکان است. تلخی گزنده قربانی شدن “ستایش”، ماجرایی که هر دو طرف انجام دهنده جرم و قربانی کودک هستند تلنگری زده است که یادمان بیاید بسیاری از حقوق کودکانمان را فراموش کرده ایم.
آموزش درست و مراقبت از کودک و برقراری امنیت روانی و جنسی از مهمترین حقوق کودکان است که اگر بود چه بسا میتوانست از قربانی شدن این دو کودک جلوگیری کند.
حامد در این کتاب از کودکی های خودش در دورانی که مادرش زندان است میگوید، قلم نویسنده به گونه ای است که با او و تعلیقهای پیرامون دنیای کودکی اش همراه میشوی و حتی گاهی کودکی خودت را به یاد می آوری.
حامد در این کتاب دو پدیده ای که کودک با آن بیش از هرچیزی درگیر است را به خوبی نشان داده: زندان و مدرسه.
در هر دوی این مکانها راوی که یک کودک است پیوسته منتظر حوادث ناشناخته است و نمیداند اتفاق بعدی که ممکن است رخ دهد، یا مرحله بعدی چیست. کودک همیشه دل پیچه و اضطراب دارد چه زمانی که با معلم مواجه میشود و چه با زندانبان و چه بسا حتی اضطرابش از برخورد با زندانبان کمتر از معلمانش است.
قطعا در طی سالهای مختلف مدرسه، راوی معلم های مختلفی داشته است اما پیوسته بداخلاقی معلم و تنش کودک از رفتار پیش بینی نشده معلم و مدرسه باقی است.
در واقع اهمیت این کتاب فقط به اینکه نویسنده دوران دوری از مادر زندانی اش را شرح میدهد، محدود نمیشود بلکه خواننده میتواند سنگینی و خفقان دهه شصت را از زبان کودک آن دوران بخواند.
این کتاب به گونه ای تجربه زیسته همه ما را نشان می دهد؛ بزرگترها در حالی که درگیر مشکلات دنیای بزرگسالی اند، دنیای کودکان و بسیاری از نیازهایشان را نمیفهمند و کودک را در فضایی مبهم با دنیایی از سوالات پاسخ داده نشده رها می کنند.