فارسی ناشنیده:
فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشدۀ کاربردی در افغانستان
نویسندگان: حسن انوشه و غلامرضا صنعتگر
تهران: نشر قطره، ۱۳۹۱
جای سخنی نیست که زبان فارسی که زبان فرهنگی پرمایه و پرافتخاری است، بودوباش چشمگیری در همۀ زبانهای پیرامون خود دارد؛ چنانکه اگر در برخی از این زبانها، واژههای فارسی و فارسیشده را بیرون بکشند، یا کمابیش از آن زبانها چیزی نمیماند یا دامنۀ واژگانی آنها چندان تنگ میشود که حتی گویندگان آنها نیز نمیتوانند سخن یکدیگر را دریابند؛ برای نمونه، زبان اردو که سومین زبان جهان است، چندان واژههای فارسی و فارسیشده دارد که گفتهاند فارسی، مادرخواندۀ اردو است.
کشوری که امروزه در سراسر جهان به نام افغانستان نامدار است، بخشی از سرزمین پهناوری است که زبان فارسی بالندگیاش را در آنجا آغاز کرد و از آنجا رفتهرفته به سرزمینهای باختری ایران گسترش یافت. این زبان که همچنان در افغانستان رگهایی پرخون و دلی تپنده دارد، بخش برجستهای از هویت ملی مردمان این کشور و دارای گنجینۀ گرانمایه و ارجمندی از برماندهای فرهنگی همۀ مردمانی است که به آن میاندیشند، سخن میگویند و مینویسند.
آماج نویسندگان از فراهمش این کتاب اینها بوده است:
الف) افزودن به گنجینۀ واژگانی زبان فارسی؛
ب) یاری به همگون شدن فرهنگهای فارسی ایران و افغانستان؛
ج) یاریدادن به فارسیپژوهان زبانساز؛
د) تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان.
در فراهمش این کتاب چهار دسته از واژگان در نگر آورده شده است:
- واژههایی فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشتند که این واژگان در ایران فراموش شدهاند؛ ولی در افغانستان همچنان زندهاند و کاربرد روزانه دارند.
- واژههایی که در ایران و افغانستان کاربرد دارند؛ ولی معنی آنها در هر یک از این دو کشور دگرسان است.
- واژههای فارسی که تنها در افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناختهاند.
- واژههایی که از زبانهای دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند؛ اما هیچ بودوباشی در فارسی ایران ندارند.
* برگرفته از تارنمای کتابخانهی تخصصی ادبیات با اندکی ویرایش.
** دیدگاه محمدکاظم کاظمی دربارهی این فرهنگ را از «اینجا» بخوانید.