قراردادهای ناشران به سود ناشر است تا نویسنده و مترجم

مصطفی رضیئی
دوشنبه

وقتی قرارداد کتاب تاثیری ندارد
اولین قراردادم را با انتشارات کاروان امضا کردم. قراردادهای کاروان یک جزوه کوچک بود، پنج صفحه با انواع بندها و تبصره‌هایی که تقریبا همه‌چیز را پیش‌بینی کرده بودند – البته به نفع ناشر. این انتقاد پدرم بود وقتی متن قرارداد را دید و گفت هیچ حقی برای توِ مترجم در این میانه باقی نمانده است.

حالا، تقریبا ده سال بعد از امضای اولین قرارداد، نامه‌های لغو قراردادهای چهار کتابم با انتشارات کوله‌پشتی را این هفته دریافت کردم. قراردادهایی که با دقت نوشته شده بودند و در کنار نفع ناشر، شرایط من مترجم هم در آنها لحاظ شده بودند.

هرچند بعد از بیشتر از دو سال وعده انتشار یک مجموعه داستان کوتاه ترجمه و به وقت پاسخ‌گویی از ناشر خواستم تا قراردادم را لغو کند، با این سوال روبه‌رو شدم که مگر ما قرارداد برای کتاب‌تان امضا کرده بودیم که حالا لغو شود؟ در کمال شگفتی ناشر، آنها قراردادی مکتوب امضا کرده بودند.

در دو سال گذشته دو نماینده این ناشر به من گفته بودند مجوز کتابم دریافت شده و به زودی کتاب منتشر می‌شود. به بهانه همین مجوز کتاب، من یک سه‌گانه نمایشی هم به انتشارات کوله‌پشتی داده بودم.

ولی بعد از آنکه درخواست کردم تا مجوز کتاب را برایم اسکن بگیرند و با ایمیل ارسال کنند، با این جواب روبه‌رو شدم که مجوزی وجود ندارد، چون بعد از آنکه جواب‌های مرا به درخواست‌های ارشاد دریافت کرده‌اند، ناشر پیگیری نکرده‌ و الان هم نمی‌دانند کتاب مجوز انتشار را دارد یا که ندارد.

یعنی به زبان ساده: چه فرقی می‌کند در متن قرارداد یک کتاب چه کلماتی نوشته شده باشند، وقتی ناشر مسوولیت‌پذیری ندارد؟

یا طرح مشکل در قالب این سوال: چه کار باید کرد تا ناشر بداند که حرف‌های شفاهی و کتبی آنها، تعهدی در قبال دریافت یک کتاب از مترجم و نویسنده است و آنها باید به تعهد خودشان عمل کنند، همان‌گونه که مترجم و نویسنده به تعهد خودش عمل می‌کند و کتاب را برای انتشار آماده می‌کند و به دست آنان می‌سپارد.

موضوع تخصص در انتشار کتاب
دفترهای نشر تهران اغلب از نویسنده و مترجم می‌خواهند بندی را قبول کنند که از طرف اتحادیه ناشران و کتابفروشان پیشنهاد شده است: اینکه اگر زمانی دولت خواست از کتاب مالیات بگیرد، این مالیات از حق‌تالیف نویسنده و مترجم کم بشود. به وقت اعتراض مترجم و نویسنده هم می‌گویند چنین مالیاتی وجود ندارد و این فقط یک بند «نمایشی» است. هرچند اگر این بند نمایشی بخواهد اجرا بشود، نویسند و مترجم برای آماده سازی متن کتاب، چیزی هم به ناشر بدهکار خواهند شد.

این صحبت‌ها، همراه با تجربه شخصی‌ام از انتشار ۱۴ کتاب در تهران و انتظار انتشار برای حدود ۱۰ کتاب دیگر، نشان دهنده این است که اصل اول انتشار کتاب در ایران رعایت نمی‌شود.

اصل اول انتشار کتاب در تخصصی بودن این کار است. وقتی یک مترجم یا نویسنده سراغ یک ناشر می‌رود، یعنی دو طرف متخصص امر کتاب روبه‌روی همدیگر نشسته‌اند تا در یک موضوع تخصصی توافق کنند.

نویسنده یا مترجم، متخصص آماده‌سازی متن هستند و ناشر، متخصص آماده‌سازی کتاب، طی روندهای اداری، انتشار، پخش و تبلیغ کتاب است. هر دو طرف تخصص خودشان را در فضای یک بازار حرفه‌ای انتشار کتاب در اختیار همدیگر می‌گذارند تا با ترکیب این تخصص‌ها، به یک اثر موفق برسند.

حداقل برای یک طرف ماجرا، یعنی من مترجم، این اصل تخصص جایگاه مشخص خودش را دارد، ولی برای طرف دوم ماجرا چطور؟ با احترام برای اقلیت ناشرهایی که انتشار کتاب را به شکل تخصصی انجام می‌دهند، در بیشتر مواقع، طرف دوم در موضوع تخصص خودش در انتشار کتاب دروغ می‌گوید.

حرفه‌ای بودن موضوع انتشار کتاب به معنای صحبت از یک بازار انتشار و عرضه کتاب است. ناشر بایستی برای حضور در این بازار اول از همه دارای سرمایه‌کافی باشد و دوم اینکه به اصول کار در بازار آشنا باشد و بتواند برابر این اصول آثار خودش را عرضه کند.

بسیاری از ناشرها چنین شرایطی را ندارند، آنها در مورد سرمایه‌ موجودشان و در مورد توانایی‌های تخصصی‌شان در زمینه عرضه و انتشار کتاب دروغ می‌گویند.

خیلی ساده تا چه زمانی باید یک مترجم یا نویسنده کتاب برای انتشار اثری قرارداد ببندد،‌ ولی ناشر مسوول زمان‌بندی انتشار کتاب نباشد، فقط چون سرمایه کافی برای انتشار اثر را ندارد و یا نمی‌داند چطور این اثر را در بازار کتاب همیشه در حال تغییر ایران بفروشد.

سوال در اینجا برای دو طرف میز مذاکره بسته شدن یک قرارداد مطرح است: چه کار باید کرد تا اصول حرفه‌ای کار در یک بازار حرفه‌ای هم برای ناشر و عرضه کننده کتاب و هم برای مترجم و نویسنده وجود داشته باشد؟ چطور می‌توان هر دو طرف را واداشت تا مسوول تعهدهای کتبی و شفاهی خود در موضوع انتشار یک کتاب باشند؟

قرارداد یعنی نیازمندی به وکیل
دوستان همکار از این می‌گویند که نشرها در تیراژ کتاب دروغ می‌گویند و بیشتر از آنچه در کتاب قید می‌شود، نسخه‌های کتاب چاپ و عرضه می‌کنند تا به مترجم و نویسنده کتاب، حق تالیف کمتری پرداخت کنند. آنها می‌گویند چطور وقتی یک کتاب پرفروش یک نشر، در حالتی که به ناشر برای همیشه در ازای دریافت یک رقم مشخص فروخته شده باشد، با تیراژهای ۲۵۰۰ تایی به چاپ دهم و بالاتر می‌رسد، ولی وقتی همین ناشر بایستی برای انتشار هر نوبت چاپ رقمی بین ۸ تا ۱۴ درصد به مترجم پرداخت کند، تیراژها ۱۱۰۰ تایی می‌شوند و نوبت چاپ به زحمت به چهارم و پنجم می‌رسد.

تجربه شخصی‌ام این است که ناشرها بیشتر از همه در مورد زمان بندی انجام کار دروغ می‌گویند: می‌گویند کتاب برای دریافت فیپا ارسال شده است،‌ ولی تا ماه‌ها وبسایت فیپا را نگاه می‌کنی و خبری نیست. می‌گویند کتاب به ارشاد رفته است، ولی بعد یک یا دو سال می‌فهمی چنین اتفاقی نیافتاده است.

یا برعکس این، می‌گویند کتاب هنوز به ارشاد نرفته است یا در دریافت مجوز دچار مشکل شده، ولی بعد می‌فهمی کتاب مجوز دریافت کرده، ولی ناشر علاقه‌ای ندارد تا الان کتاب را منتشر کند. نمی‌خواهد هم تو را وادار به لغو قرارداد کند، نمی‌خواهد هم در این میانه مسوولیتی را قبول کند. برای همین ارشاد را بهانه می‌کند.

قانون تعریف‌های مشخصی برای کلاهبرداری دارد، این شامل انتشار کتاب هم می‌شود. امضای یک قرارداد مکتوب برای دو طرف این حق را ایجاد می‌کند تا بتوانند با کمک وکیل سراغ قاضی بروند و در زمینه حق و حقوق خودشان، از دادگاه کمک بگیرند.

تاکنون روال بر این بوده که نویسنده، مترجم یا ناشر، اگر در قبال انتشار یک کتاب دچار مشکلی می‌شدند، یا سراغ چند نام برجسته زمینه انتشار کتاب می‌روند تا پادرمیانی کنند، یا سراغ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌روند تا در این زمینه بررسی‌های لازم را انجام بدهد. هرچند قرارداد کتاب، یک تعهد مکتوب در یک بازار حرفه‌ای عرضه و تقاضا است. اگر دو طرف، مخصوصا ناشر در زمینه انجام تعهدهای خود کار لازم را انجام ندهد، حق طرف دیگر است تا با کمک وکیل، درخواست کمک از یک قاضی بگیرد.

اتحادیه صنفی اهل قلم که بتواند پشت سر کتاب بایستد
قرار است نویسنده و مولف، یا ناشر، متخصص انجام کار تخصصی خودشان باشند، ولی دلیل ندارد متخصص همه‌چیز باشند. مثل متخصص در یافتن وکیل یا دارای سرمایه کافی برای شکایت از طریق دادگاه، یا همه قوانین و مقررات را بشناسند تا مدافع حق و حقوق خودشان باشند، چه قبل، چه در زمان و چه بعد از امضای قرارداد یک کتاب.

ناشرها و کتابفروش‌ها اتحادیه خودشان را دارند، اتحادیه‌ای که از جمع افراد قدیمی حاضر در این حرفه حاصل شده است. نویسنده‌ها و مترجم‌ها چنین اتحادیه‌ای را ندارند. نسخه‌ای از یک صنف مترجم‌ها وجود دارد که از مترجم‌های کتاب شکل نگرفته و آگاهی نسبت به مشکلات بازار کتاب ندارد – به جایش موضوع‌های ترجمه حرفه‌ای مدارک و سندها را دنبال می‌کند.

اتحادیه صنفی می‌تواند جوابگوی مشکلات موجود باشد: می‌تواند متن‌های استاندارد قرارداد کتاب را با کمک وکیل رسمی دادگستری و با سنجش نیازمندی‌های دو طرف قرارداد آماده کند و حق و حقوق ناشر را در کنار حق و حقوق مترجم و نویسنده قرار بدهد. می‌تواند جلوی ناآگاهی‌ها در زمان امضای قرارداد را بگیرد، از آن طرف، به یک طرف قرارداد اجازه ندهد تا خیلی ساده با سود بردن از شرایط طرف مقابل، سر او را کلاه بگذارد.

این اتحادیه می‌تواند وکیل در اختیار افراد قرار بدهد تا از ناشری که مسوولیت‌پذیر نیست، شکایت کنند: شکایتی که نه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بلکه در دادگاه یک قاضی صورت بگیرد. موضوع آن هم رفع و رجوع اختلاف‌ها نباشد، بلکه مساله کلاهبرداری یک طرف قراردادی مکتوب را به دادخواهی بگذارد.

هرچند فارغ از کمک‌های حقوقی در زمینه مساله قرارداد کتاب، اتحادیه صنفی می‌تواند دیگر مشکلات موجود بازار کتاب را هم هدف قرار بدهد: ناشرها را وادار کند در قراردادها مساله کپی‌رایت را قرار بدهند و به شکلی منسجم، کپی‌رایت آثار ترجمه دریافت شود.

همچنین این اتحادیه می‌تواند واسطه‌ای از طرف نویسنده و مترجم با قانونگذاران کشور باشد تا قوانین موجود، از جمله قانونی کپی‌رایت را تصحیح کنند. در کنار آن، این اتحادیه می‌تواند واسطه بازار کتاب ایران با کارگزارهای نشرهای اصلی دنیا باشد تا بتوان با توجه به شرایط عرضه و تقاضای ایران، شرایطی منصفانه و مورد تایید طرفین ایجاد کرد تا کپی‌رایت کتاب‌های غیر فارسی دریافت شوند، ولی در مقابل آثار فارسی هم برای ترجمه و انتشار به زبان‌های دیگر در اختیار این کارگزارها قرار بگیرند.

درنهایت تا وقتی اصل اول کار در بازار کتاب ایران مورد قبول همه واقع نشود، گام اول برداشته نشده: انتشار کتاب، یک کار تخصصی است و در یک بازار حرفه‌ای صورت می‌گیرد. باید نگاهی حرفه‌ای به کار آماده‌سازی، عرضه و انتشار کتاب را در تمامی سطوح انجام کار مدِ نظر قرارداد.

شکل‌گیری یک اتحادیه صنفی گام دوم است برای نویسنده و مترجم ایرانی، همچنین برای دیگر افراد متخصص آماده‌سازی و پخش کتاب: ویراستارها و نمونه‌خوان‌ها، گرافیست‌ها و طرح‌جلدسازها، چاپخانه‌ها و پخشی‌های کتاب، وب‌سایت‌ها و مغازه‌های کتابفروشی، روزنامه‌نگار و منتقدها و…

قبل از شکل‌گیری اتحادیه، البته باید چهره‌های نام‌آشنای انتشار و عرضه کتاب دور هم جمع بشوند و در مورد شرایط شکل‌گیری این اتحادیه صحبت کنند و فرآیندی مشخص شود تا با پرهیز از بازی‌های سیاسی، بتوان نگاهی حرفه‌ای را به چنین اتحادیه‌ای حاکم کرد.

صحبت‌هایی شروع شده است، باید با جدیت آنها را دنبال کرد تا دیگر نه حقی از من مترجم ضایع بشود، نه از نویسنده غیر ایرانی کتاب و نه از دیگر افراد حاضر در فرآینده آماده‌سازی و انتشار کتاب، بتوان کتابی را حرفه‌ای آماده کرد، منتشر کرد و فروخت.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته