باشگاه ادبیات یکی از پر و پیمان ترین کتابخانه های دیجیتال در فیسبوک است و این روزها وارد پنجمین سال فعالیت خود می شود. در راهک هم هر از گاهی دیده اید که به کتابها یا مجلات این مجموعه ارجاع داده ایم و آنها را معرفی کرده ایم مثل مجموعه نقد آگاه، مجله سینما تئاتر، کتاب امروز. اگر برچسب باشگاه ادبیات را دنبال کنید همه مطالبی را که در راهک از آن نقل کرده ایم خواهید یافت. باشگاه کاری است که به همت امیر عزتی پا گرفته است که پس از بازداشت و زندانی شدن اش در سال ۱۳۸۱ از ایران خارج شد و اکنون در فنلاند ساکن است.* یکی از دلمشغولی های او اسکن کردن کتابها و مجلات برای باشگاه است. در واقع امیر عزتی یک تنه یک کتابخانه بزرگ مجازی را می گرداند. گفتگوی زیر برای معرفی بیشتر کار و همت او انجام شده است – کاری پر زحمت و کم اجر اما بسیار مفید:
این همه کتاب از کجا می آید؟ اصل یا اسکن کتابها از چه منابعی تامین می شود؟
امیر عزتی: منبع اصلی کتابخانۀ شخصی من و سپس دوستان نزدیک و تک و توک اعضای باشگاه است. طبیعی است نحوه تامین هم خرید نسخه اصلی است یا امانت گرفتن کتابها.
آیا هیچ بازنشری از دیگر کتابخانه های دیجیتال هم در باشگاه ادبیات دارید؟
بله، تقریباً ۴۰ درصد کتاب های باشگاه از دیگر کتابخانه های دیجیتال و بیشتر از “کتاب فارسی” یا “کتابناک” تامین می شود. ولی در نیمی از موارد قبل از اشتراک گذاری مجدد پوشهها پیراسته می شوند. چون اکثر کسانی که دست به کار تولید کتاب های الکترونیکی فارسی می زنند، از روش های صحیح استفاده نمی کنند. به همین خاطر نسخه تولید شده یا حجم بسیار زیادی دارد یا کیفیت صفحات اندک است. تجربه ما در این زمینه باعث شد تا یک سال و اندی قبل در تهیه نسخ الکترونیکی برخی نشریات با سایت “کتاب فارسی” همکاری کنیم. فایل های اسکن شده را در اختیار من قرار دادند تا بعد از پیرایش صفحات نسخه سبک و با کیفیت پی دی اف را آماده کنم. سعی ما این است که خواناترین نسخه با کمترین حجم را ارائه کنیم، چون با توجه به سرعت پایین اینترنت و خورده شدن اشتراک کاربر هنگام دانلود فایل سنگین عملاً انگیزه وی برای دانلود کتاب کمتر می شود. در این زمینه می توانم ادعا کنم بهترین هستیم. کافی است نشریات قدیمی بازنشر شده باشگاه را در قالب پروژه “آرشیو مجازی نشریات گهگاهی” با تولیدات موسسات دولتی و بودجه خوری چون کتابخانه مجلس شورای اسلامی مقایسه کنید، مخصوصا دی وی دی های مجله “خواندنیها” یا “تماشا” که رایگان هم در اختیار مردم قرار نمی گیرند.
چقدر کتاب و مجله در باشگاه ارائه شده است؟
در عرض چهار سال گذشته بیش از ده هزار جلد کتاب و مجله در باشگاه به اشتراک گذاشته شده است. فراموش نکنید که قدیمی ترین سایت های موجود از جمله “کتاب فارسی” با یک دهه فعالیت موفق به عبور از این رقم شده اند، آن هم با احتساب مقاله های به اشتراک گذاشته شده یا بریده های جراید. در حالی که باشگاه ادبیات فقط کتاب یا نشریه کامل را به اشتراک گذاشته و کتاب های چند جلدی نیز یک عنوان محسوب شده اند.
چه موضوعاتی بیشتر از همه مورد توجه شما ست؟
تقریباً هیچ محدودیتی از جهت موضوعی نداریم، اما کتاب های تاریخی، فلسفی، هنری و رمان بیشتر مورد توجه اعضا قرار دارد. در طول این مدت نیز هرگز سلیقه شخصی خودم را به باشگاه تحمیل نکرده ام. در حالی که بسیاری از کتاب هایی که اعضا می فرستند یا از سایت های دیگر دریافت می کنیم، شاید مطابق سلیقه من نباشد. به همین خاطر در باشگاه از طیف راست تا چپ، از آدام اسمیت تا مارکس، از خمینی و دستغیب تا سلمان رشدی، از متون بهایی تا ردّیه بر این متون، از رمان های بازاری تا ادبیات کلاسیک و حتی ثقیل -در هر گونه ادبی- که مخاطب دارد. چون هدف دیده و خوانده شدن هر چه بیشتر کتاب هاست و باید خوراک لازم برای هر نوع سلیقه و سوالی فراهم باشد. این کار در فرایند آشتی مردم با کتابخوانی، مبارزه با سانسور، کسب آگاهی و تمرین دموکراسی بسیار موثر است. چون برای رسیدن به آزادی دستیابی به آگاهی گریزناپذیر است و در طول این مسیر تمرین دموکراسی واجب.
معیار انتخاب کتاب برای باشگاه چیست؟
معیار اولیه سودمند بودن کتاب و سپس میزان دسترسی مردم است. ترجیح می دهم کتاب هایی را بازنشر کنم که به دلایل مختلف در دسترس مردم نیست.
باشگاه از کی شکل گرفت؟ چطور شد که به فکر تاسیس باشگاه افتادید؟
باشگاه دقیقا چهار سال قبل شکل گرفت، اما قبل از آن هم کتاب الکترونیکی برای مصارف شخصی یا غیرشخصی تولید کرده بودم. بعضی از آنها هنوز روی وب وجود دارند، مثلاً نسخه تایپی “معصوم پنجم” هوشنگ گلشیری که بسیار نایاب بود و به خاطر نثرش علاقه خاصی به آن داشتم. کتاب را تایپ کردم و برای بنیاد گلشیری فرستادم که بعد از اعمال تغییراتی که مرحوم گلشیری می خواست در چاپ های بعدی انجام دهد، روی وب سایت گلشیری قرار دادند. یا تایپ کتاب “تقسیم” نوشته کیارا که مرحوم سحابی ترجمه کرده و مانع از پخش آن شده بودند. آقای سحابی نسخه ای برای یکی از دوستان مشترک فرستاده و خواسته بودند تا روی وب قرار داده شود. البته بعدها کتاب مجوز گرفت و نسخه تایپ شده را از روی وب حذف کردیم. اما هنوز خیلی از سایت ها فایل را دارند و حتی نسخه اسکن شده اش نیز روی وب منتشر شده است.
اولین کتاب الکترونیکی خودم را که ترجمه “چهره پنهان” نوشته اورهان پاموک بود، ابتدا به شکل پاورقی در “روزآنلاین” و بعدها به شکل پی دی اف منتشر کردم. این کتاب را هم بنا به ارادت شخصی که به مرحوم عمر کاوور-کارگردان فیلم “چهره پنهان” داشتم- ترجمه کرده بودم، که نبود امکان چاپ کاغذی آن در ایران باعث شد همزمان با گرفتن جایزه نوبل ادبیات از سوی اورهان پاموک آن را به صورت پاورقی در یک روزنامه اینترنتی منتشر کنم. استقبالی که از اینکار شد، مرا به ادامه کار مصممتر کرد. وقتی فیسبوک متولد شد، به این فکر افتادم که از این فضا هم استفادهای جدیتر بکنم. وقتی مردم و بهخصوص فارسیزبانهای داخل و خارج از ایران در طول روز بارها به این پاتوق سر میزنند، چرا از این امکان برای گسترش کتابخوانی و نشر اینترنتی استفاده نکنم؟ بنابراین چهار سال قبل باشگاه ادبیات را در محیط فیسبوک تأسیس کردم. هدف ثانوی من از این کار نشر بیمرز و گریز از سانسور دولتی بود. تا امروز نه عنوان کتاب الکترونیکی چاپ اول منتشر کرده ایم و با همکاری خانه هنر و ادبیات-گوتنبرگ مجموعه آثار زکریا هاشمی را به شکل کاغذی در دست انتشار داریم که اولین کتاب این مجموعه به نام “کاغذرنگی های مچاله شده” سال گذشته منتشر شد و دومین عنوان به نام “آخرین اعدام” در ماه آتی منتشر می شود.
یکی از فرق های باشگاه با دیگر کتابخانه های مجازی ظاهرا این است که ما اینجا مدیر کتابخانه / باشگاه را می شناسیم. فرق های دیگر چیست؟
مهم ترین تفاوت مسئولیت پذیری است. برای همین، برعکس سایت کتابناک، کاربرمحور نیست و کنترلی بر انتشار کتاب ها وجود دارد. هر چند این ارتش یک نفره نیز توان محدودی دارد و مانند هر انسانی می تواند خطا کند.
بسیاری از سایت ها مخصوصاً کتابناک تولید کننده کتاب الکترونیکی نیستند. بنابراین از قدم اول نه برنامه ریزی دارند و نه نظارتی بر انتخاب کتاب. این را هم علاوه کنم که به جز مخارج سایت هزینه دیگری پرداخت نمی کنند و اداره آن را هم به داوطلب ها سپرده اند. در ضمن با گرفتن آگهی -ولو اندک- بخشی از هزینه های خود را تامین می کنند و حالا به مرحله کسب و کار هم وارد شده اند.
فرق دوم کیفیت است. مثلا در کتابناک هر نوع کتاب الکترونیکی با هر نوع کیفیتی در آن یافت می شود. در حالی که باشگاه ادبیات کتاب هایی را هم که از دیگر سایتها بازپخش می کند در نیمی از موارد دست به پیرایش شان هم می زند تا به حجم و کیفیت مناسبی برسند. و در برخی موارد از پدیدآورنده آنها هم کسب اجازه می کند، در حالی که نقش مستقیمی در تهیه کتاب نسخه الکترونیکی کتاب مورد نظر نداشته است.
فرق سوم پذیرش مسئولیت بعد از انتشار است. باشگاه ادبیات از روز اول خود را در برابر پدیدآورندگان کتاب ملزم به پاسخگویی دانسته و بلافاصله بعد از دریافت شکایت نسبت به گرفتن اجازه یا حذف کتاب اقدام کرده است. حتی مواردی داشتیم که هشدارهایی از سوی اعضا دریافت شده و فوراً نسبت به صحت و سقم آن تحقیق و در صورت لزوم دست به عمل زده ایم. در حالی که به جز کتابناک که گردانندگانش در ایران هستند و بعد از شکایت چند سال قبل آقای مسعود مهرابی پایشان به دادگاه باز شد، و بعد از آن مجبور شدند در صفحه اول سایت این جمله را بگذارند که: “نویسندگان، ناشران یا نافعان حقوق مادی آثاری که توسط کاربران، بصورت غیرمجاز در کتابناک قرار گرفتهاند میتوانند از طریق ارسال ایمیل نسبت به حذف آنها اقدام نمایند.” هیچ کدام از سایت ها زحمت پاسخگویی و پذیرش مسئولیت را به خود نمی دهند. مواردی هم داشته ایم که در مطبوعات داخل کشور منعکس شده، از جمله مقاله ای که آقای مهدی یزدانی خرم حدود دو سال و نیم قبل در نشریه آسمان منتشر کرده بود. اعضای باشگاه -مخصوصاً مولفین یا مترجمینی که اجازه بازنشر آثارشان را به باشگاه اهدا کرده بودند- قبل از من با ایشان تماس گرفته و گوشزد کرده بودند که در آن مقاله بدون داشتن اطلاع دقیق از ساز و کار باشگاه تهمت های ناروایی به ما وارد کرده اند. ایشان هم با من تماس گرفتند و خواستند اگر پاسخی دارم در همان صفحه از نشریه آسمان منتشر کنم. من هم برای روشن شدن افکار عمومی و مخصوصاً ناشران جوابیه ای با عنوان “داوری های شتاب زدۀ ما” تنظیم و ارسال کردم که در نشریه آسمان منتشر شد.
البته بحث کپی رایت کتابها بحث مهمی است. اصولا کتابخانه های مجازی مساله را چطور حل می کنند؟
اکثریت قریب به اتفاق کتاب ها یا نشریات معرفی شده در باشگاه یا قبلاً از سوی سایت های پراکنده دیگر معرفی و منتشر شده یا از سوی مولفان یا مترجمان روی وب قرار داده شده است. این افراد یا به انتشار کتاب های خود در ایران امیدی ندارند، و با هدف دیده و خوانده شدن آثارشان دست به این کار زده اند که امری ستودنی است. برخی کتاب ها هم مانند آثار سعدی و فردوسی و حافظ متعلق به گذشته دور بوده و طبعاً جزو اموال عمومی و تابع قانون مالیکت های عمومی است. تمامی موارد ذکر شده درباره کتاب ها یا نشریاتی که از سوی باشگاه و به صورت اختصاصی تهیه و منتشر شده، تمام و کمال رعایت شده و با کسب اجازه از نویسنده یا مترجم آن صورت گرفته و همگی لوگوی باشگاه و نوشته ای در صفحه شناسنامه کتاب دارند که آنها را از بقیه تولیدات باشگاه مجزا می کند. مگر اینکه مولف یا مترجم در قید حیات نبوده و امکان چاپ مجدد کتاب فراهم نباشد. در بسیاری از موارد حتی برای بازنشر کتاب هایی که دیگر سایت ها عرضه اند، اگر به مولف یا مترجم دسترسی داشته ام با آنها تماس گرفته و کسب اجازه کرده ام. اگر این کار ممکن نبوده و شکایتی دریافت شده، بلافاصله یا رضایت صاحب اثر را جلب کرده ام یا با وجود اینکه نقشی در تولید آن نداشته ام، ضمن عذرخواهی بابت سهل انگاری ام لینک کتاب مورد نظر را حذف کرده ام. بنابراین ساز و کار باشگاه در این مورد کاملاً روشن است، ولی به جز باشگاه ادبیات هیچ کتابخانه مجازی را نمی شناسم که برای کسب اجازه با مولف، مترجم یا ناشر تماس گرفته باشد.
پس اگر مشکل کپی رایت پیش بیاید کتاب را حذف می کنید.
تمرکز باشگاه ادبیات بر معرفی و تهیه کتاب های نایاب، کمیاب و یا کتاب هایی است که دسترسی به آنها از سوی خوانندگان داخل یا خارج دشوار است. با این حال در قوانین اولیه باشگاه که با مشارکت اعضا تدوین شده هم تاکید شده که به قانون حمایت از حقوق مولفین و مصنفین احترام می گذاریم، و در صورت اثبات شکسته شدن این قانون در مورد هر کتاب یا نشریه ای که در این کتابخانه مجازی منتشر می شود، آن را بلافاصله حذف خواهیم کرد. اگر شخصاً دسترسی به مولف، مترجم یا ناشر داشته باشم، قبل از بازنشر کتاب شان از آنها کسب اجازه می کنم. فقط کافی است به سیاهه نویسندگان یا مترجمین نامداری که حقوق بازنشر الکترونیکی اثرشان را به باشگاه اهدا کرده اند، نگاهی بیندازید تا صدق ادعای من ثابت شود.**
هیچ وقت شده که مولفی یا ناشری به شما اعتراض کند و بخواهد کتاب او را بردارید؟
بله، موارد انگشت شماری داشتیم که اولین شان زنده یاد منصور کوشان بود. لینک یکی از کتاب های ایشان را از سایت دیگری برداشته و بازنشر کرده بودیم. تماس گرفتند و اطلاع دادند که نسخه تایپی کتاب توسط شخصی در فضای مجازی لو رفته و بدون اطلاع ایشان پخش شده است. من هم بلافاصله لینک را حذف و از گردانندگان سایت های دیگر هم خواهش کردم تا کتاب را از روی سایت شان بردارند. خوشبختانه همکاری خوبی صورت گرفت و همین باعث شد تا آقای کوشان نه فقط اجازه بازنشر چند کتاب شان را به ما بدهند، بلکه مطلبی اختصاصی هم برای بازنشر “بوطیقای نو” در اختیار ما گذاشتند و بعدها خود تمامی شماره های هفته نامه “ایران” را اسکن کرده و در اختیار ما گذاشتند.
یا ناشری که نارضایتی اش توسط دوستان مشترک به گوش من رسید و بلافاصله با ایشان تماس تلفنی گرفتم. نتیجه گفتگو نیز اعطای داوطلبانه اجازه برای بازنشر تمام کتاب هایی بود که سال ها قبل منتشر کرده بودند و تمایلی به تجدید انتشارشان نداشتند یا کتاب هایی که دیگر امکان تجدیدچاپ شان در شرایط فعلی ممکن نبود.
چند مورد هم بوده که باید اعتراف کنم به خاطر حجم انبوه کارها از زیر دست من در رفته و اسباب نارضایتی چند نفر را فراهم کرده بود که با اولین تماس-ضمن پوزش خواهی- اقدام به حذف لینک کردیم. چون نیت ما گسترش فرهنگ کتابخوانی و مبارزه با سانسور است، نه ضربه زدن به اقتصاد نحیف نشر فارسی.
کتابها به چه صورت اسکن می شود؟
در ابتدای کار با دو اسکنر دستی شروع به این کار کردم و بعدها با خرید یک اسکنر در داخل ایران و قرار دادن آن در اختیار یکی از اعضای داوطلب کار را گسترش دادم. چون هزینه انتقال کتاب از ایران به فنلاند – جدا از دردسرهای مختلف با اداره پست- گاه بیش از هزینه خریدشان بود. این امر گاه در اروپا یا آمریکا هم پیش می آید. بعدها با کمک یکی از دوستداران کتاب توانستم با خرید یک اسکن جت سرعت کار را بالا بردیم. داوطلبان دیگر هم با امکانات خودشان که اغلب اسکنر دستی است به کمک ما می آیند که می دانم کار طاقت فرسایی است. اما اصل کار بعد از اسکن آغاز می شود. پیرایش این صفحات و تبدیل شان به نسخ الکترونیکی ساعت ها زمان و انرژی می طلبد و به جز خودم به کس دیگری نمی توانم اتکا کنم. چون نیاز به مهارت هایی دارد که آموزش شان به افراد مختلف گاه ممکن نیست. هر چند برای آموزش داوطلب ها جزوه ای آماده شده که مراحل اسکن را شرح می دهد، ولی از آنها می خواهم که مراحل بعد را به من بسپارند.
سود شما از این کار چیست؟ اصلا دنبال سود هم بوده اید یا این سرگرمی شما ست؟
کدام کتابخانه ای را در دنیا می شناسید که خودگردان یا سودآور باشد؟ باشگاه ادبیات هم ابتدا کتابخانه مجازی و سپس انتشارات مجازی است. بنابراین سودآوری آن نمی تواند مد نظر یا امکان پذیر باشد. کتابخانه ها عملاً بودجه خوار و هزینه بر هستند. اجازه بدهید موضوع را کمی بشکافم: میانگین قیمت کتاب در ایران حدود ۱۰ هزارتومان است که با کاهش تیراژ بالاتر نیز می رود. این قیمت درباره کتاب هایی که دیگر چاپ نمی شوند و کمیاب هستند به چند برابر بالغ می شود. اگر کتاب مربوط به دهه ها قبل باشد، مخصوصا پیش از سال ۱۳۵۷، قیمت ها نجومی و بسته به انصاف فروشنده است. اگر قیمت کتاب موجود در بازار صفحه ۵۰۰ ریال تخمین زده می شود، قیمت کتاب های پیش از انقلاب قابل تخمین زدن نیست و مانند بورس اوراق بهادار بسته به شرایط زمانی و مکانی متغییر است.
در چنین شرایط تهیه یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای می تواند از یک تا چند ده هزار تومان تغییر کند. هم اکنون نرخ اسکن کتاب در ایران حدود ۱۰۰ ریال برای هر برگ است. یعنی اسکن کتابی ۲۰۰ برگی ۲۰ هزار تومان هزینه دربردارد. به این کار اضافه کنید زمانی که صرف پیرایش صفحات و حجم فایل نهایی می شود. همچنین سروری که باید جهت آپلود کردن فایل ها ماهیانه یا سالیانه باید مبلغی به آن پرداخت. به علاوه زمانی که صرف تهیه مشخصات و به اشتراک گذاشتن لینک ها می شود. یعنی یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای برای اینکه رایگان به دست اعضای باشگاه ادبیات برسد حداقل ۳۰ تا ۶۰ هزارتومان هزینه دربردارد.
در چهار سال گذشته، بیش از ده هزار جلد در باشگاه به اشتراک گذاشته شده که دست کم نیمی از آنها توسط موسس باشگاه خریداری، اسکن و آماده سازی شده است. نیم دیگر نیز توسط دوستان و همکاران دیگر سایت ها تهیه شده و گاه آماده سازی نسخه نهایی بر عهده من بوده است. در سال اول متوسط روزانه هشت ساعت صرف این کار شده و بگذریم از هزینه خرید تجهیزات مانند هارد اکسترنال، اسکنر، کامپیوتر، مصرف ماهیانه برق و … که خود سر به جهنم می زند! ساعت هایی که باید صرف استراحت یا امور شخصی می شد، صرف نشستن پشت رایانه شد و تنها سود ملموس من دو نوع بیماری جسمی بود که درمان آنها هزینه دیگری به من تحمیل کرد.
برای کاهش فشار مالی در سال دوم از همراهان باشگاه درخواست کمک کردم. ابتدا استقبال از داخل کشور خوب بود. چند مورد اهدای کتابخانه شخصی و کمک های خرد و کلان مادی که بالغ بر یک میلیون تومان شد. کمک های خارج کشور اندکی چشمگیرتر بود و به چند برابر این مبلغ بالغ شد. ولی از سال سوم تا امروز کمک های داخل کشور(چه نقدی و چه به صورت کتاب و نشریه) به جز موارد انگشت شمار جزئی، قطع شده و کمک های خارج کشور نیز هرگز مانند سال دوم تکرار نشدند. مجموع این کمک ها تا امروز مبلغی زیر هفت میلیون را شامل می شود. یعنی حتی یک چهارم هزینه های صرف شده را نیز نتوانسته ام به شکل داوطلبانه دریافت کنم.
بنابراین اگر نام سرگرمی را هم به آن بدهید، سرگرمی پرهزینه ای است! فکر می کنم این کار نوعی مبارزه مدنی و انجام وظیفه است. مبارزه با سانسور تحمیل شده از سوی جمهوری اسلامی است که سدّ راه آگاهی مردم است. آشتی دادن ایرانی ها با کتابخوانی است. فعالیتی که در سه دهه و نیم گذشته آرام آرام از زندگی روزمره ایرانی ها خارج شده و تنگناهای اقتصادی آفریده شده توسط دولت نیز به آن دامن زده، چون در بحران های اقتصادی کتاب و روزنامه اولین کالاهایی هستند که از سبد خرید خانوار ایرانی حذف می شوند.
پس تنها سود و دلخوشی من دیده و خوانده شدن بیشتر کتاب هایی است که زمانی خود برای یافتن شان مرارت ها کشیده ام. ارضای خاطر هرگز ارزان به دست نمی آید. محدودیت های زیادی به خود تحمیل کرده ام تا به هدف خود برسم. به نظر من وجود باشگاه ادبیات و فعالیت های آن نوعی مبارزه مدنی با دولتی است که دانستن را حق مردم نمی داند. و خوشحالم بگویم که بسیاری از کتاب های ممنوعه باشگاه در داخل ایران افست شده و به دست خوانندگان واقعی اش رسیده است. همین دستاورد کمی نیست.
چه نوع بده بستان و رابطه ای با اعضا دارید یا اعضا با هم دارند؟
نوع رابطه من با اعضا فقط در حد پاسخگویی به درخواست های آنها و رفع مشکلاتی است که در زمینه یافتن کتاب یا دانلود آن دارند. تعداد انگشت شماری هم برای عرضه کمک های خودشان تماس می گیرند. ولی رابطه برنامه ریزی شده ای میان اعضا طراحی نشده است. البته در دو سال اول امکان بحث بر سر کتاب ها از طریق کامنت وجود داشت، اما خارج شدن بحث ها از مسیر ادب و احترام و نقدهای سلیقه ای سبب ایجاد تنش های زیادی شد که تصمیم گرفتم باشگاه را از حالت اتاق گفتگو خارج کنم. خوشبختانه چنین جاهایی در فضای مجازی بسیاری است و نبود چنین امکانی در باشگاه کمبود محسوسی ایجاد نمی کند. هرچند در نظر دارم به محض افتتاح وب سایت باشگاه اتاق گفتگو نیز برای اعضا فراهم کنم، چون یقین دارم در میان همین مباحثات نوشتاری نکته های ارزشمندی یافت می شود. حتی می تواند افراد را به هم نزدیک کرده و حالت دوستانه تری به باشگاه بدهد.
چرا کامنت در باشگاه ممنوع است؟
به جز دلیلی که قبلا گفته شد – یعنی تنش های به وجود آمده میان اعضا که منجر به انحراف از مسیر و نیت اصلی می شد- حدود دو سال قبل به دنبال بسته شدن یا تصفیه سایت هایی مانند “فور شیرد” یا “رپید شیر” و سرورهایی مانند آن که منجر به از بین رفته اکثریت لینک های ما شد، فیس بوک هم محدودیتی در پست کردن لینک ها اعمال کرد. ابتدا سرورها را عوض کردیم و شروع به ایجاد آرشیو تازه ای در “مدیا فایر” و وردپرس کردیم. ولی محدودیت ها همچنان اعمال شد. البته انتشار لینک با تعداد اندک در فیس بوک چنین مشکلی ندارد، ولی برای ما که گاه روزانه بیش از ۵۰ کتاب به اشتراک می گذاشتیم، دردسرساز بود. بنابراین وقتی فهمیدم که انتشار لینک در قسمت کامنت ها شامل این محدودیت نمی شود، لینک ها را از بدنه پست ها به قسمت کامنت ها منتقل کردم. پیرو ماجرای قبلی نیز از اعضا خواستیم به هیچ وجه کامنت نگذارند، چون با افزوده شدن کامنت ها فیس بوک اقدام به مخفی کردن کامنت های پیشین می کند. در ضمن، درباره کامنت ها بارها با اعضا گفتگو کردیم و نتیجه این بود که انتشار و دیده و خوانده شدن اکثریت قریب به اتفاق کامنت ها هیچ چیز عاید دیگر اعضا نمی کند و تنها باعث جابجایی بیهوده پست ها و ایجاد کار بی مورد برای مدیر باشگاه می کند. در ضمن، اگر درخواست، نظر یا شکایتی هست، وقتی فقط یک نفر مخاطب و پاسخگوست چه نیازی به انتشار کامنت عمومی هست؟
چرا پربازدیدها و پرخواننده ها یعنی کتابها و نشریاتی که زیاد دیده و دانلود شده را اعلام نمی کنید؟
حجم کارهای باشگاه بسیار زیاد است، مخصوصا برای یک نفر و طبیعی است که کمبودهای زیادی داشته باشد. این فقط یکی از موارد است و امیدوارم با راه اندازی سایت و جذب همکار بتوانیم بسیاری از کمبودهای مهم تر-مانند انتشار متنی راهنما برای هر کتاب- رفع کنیم.
تنها راه پیدا کردن کتاب جستجو ست. آیا هیچ فکر کرده اید که کتابها را موضوعی هم ارائه کنید؟ یا مثلا قدیم به جدید؟ (کتابها به ترتیب انتشار زمانی و موضوع. مثلا تاریخ معاصر از قدیم ترین کتابی که در باشگاه هست تا ۵ سال پیش که سقف زمانی برای نشر دیجیتال است.)
در دو سال اول که هنوز فیس بوک موتور جستجو نداشت، ماهیانه لینک های منتشر شده را با تکفیک موضوعی و نام نویسنده در اختیار اعضا می گذاشتیم. این لیست هر ماه به روز شده و کافی بود روی گونه یا نام پدیدآورنده کلیک کنید تا به تمامی موارد موجود دسترسی داشته باشید. ولی با از بین رفتن آرشیومان در فور شیرد، ایجاد چنین صفحه ای بسیار وقتگیر بود. وقتی هم موتور جستجوی فیس بوک راه اندازی شد، ضرورت ایجاد چنین فهرستی کمتر شد. البته محدودیت های تحمیل شده از فیس بوک را نیز فراموش نکنید که اجازه خیلی کارها را به ما نمی دهد. به همین خاطر مدت هاست تصمیم به راه اندازی وب سایت گرفته ایم که امیدوارم هر چه زودتر راه اندازی شود.
——————-
*در باره امیر عزتی در ویکی پدیا: فیلم ساز، منتقد سینما، مترجم، روزنامه نگار، نویسنده، ناشر و اولین منتقد ایرانی است که به بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها Internet Movie Database راه یافتهاست. وی همچنین از جمله روزنامه نگاران سینمایی بود که در جریان بازداشت گسترده این افراد در اسفند ۱۳۸۱ دستگیر و تنها فرد از این میان بود که پس از چهار ماه بازداشت، محاکمه و به زندان و جریمه نقدی محکوم شد.
** احسان لامع، اکبر گلرنگ، امید نیک فرجام، ایرج کریمی، بصیر نصیبی، باقر مرتضوی، بهروز تورانی، بهمن مقصودلو، پرویز شفا، پرویز صیاد، پیام یزدانجو، جمال حاج آقا محمد، حسین یحیایی، خلیل پاک نیا، رضا پرچی زاده، رضا علامه زاده، زکریا هاشمی، سعید عقیقی، شهرام ارشدنژاد، شهرام گراوندی، شهناز مرادی کوچی، شیوا مقانلو، طیفور بطحایی، عباس بهارلو[غلام حیدری]، عرفان ثابتی، علی اکبر معصوم بیگی، علی صاحبی، غلامرضا آذری، فرامرز سلیمانی، فرشته مولوی، فریدون تنکابنی، فریدون رادفر، فریدون گیلانی، فهیمه فرسایی، گیتا گرکانی، گیلدا ایروانلو، محمد اسکندری، محمد محمدعلی، محمدرضا قلیچ خانی، محمود گودرزی، مرتضی نگاهی، مصطفی رضیئی، منصور کوشان، مهدی استعدادی شاد، میرزا آقا عسگری، ناصر زراعتی، نامدار ناصر، وازریک در ساهاکیان، وحید ولی زاده، هادی خرسندی و ….
————-
به روز رسانی: این مطلب پس از انتشار مجددا ویرایش شده است. عمدتا برای تفصیل در جواب سوال فرق باشگاه با دیگر کتابخانه های مجازی. – راهک