متافیزیکیشدن ماجرای الست آغاز مسائل و مشکلات بود. تا وقتی که مؤمنان ماجرا را به صورت حادثهای در طول تاریخ میدیدند، حادثهای که در گذشتهای نه چندان دور که مثلاً هفت هزار یا هفتادهزار سال پیش در نقطهای از روی زمین، مثلاً در هندوستان یا حجاز یا حتی در وسط زمین و آسمان رخ داده و ذریهها مثل سپاهی از مورچهها در مقابل خدا صف بسته و به پرسش او پاسخ مثبت داده بودند و سپس به پشت آدم برگشته بودند و یکی یکی به این دنیا آمده بودند، مشکلی در فهم ماجرا نبود. داستانی بود که قرآن بیان کرده بود و هر مسلمانی باید آن را میپذیرفت. اما همین که ذریات مورچهگونه تبدیل به روحها یا جانهای آدمیان شدند و روحها هم کاملاً مجرد شدند و روز میثاق تبدیل به ازل شد؛ یعنی از زمان به لازمان رفت و محل حادثه هم اصلاً از مکان خارج شد و عالم میثاق عالمی روحانی گردید، آن وقت پرسشها مطرح شد و کوشش برای پاسخدادن به این پرسشها آغاز. در باب اول کتاب چند نمونه از این پرسشها از چند منبع گردآوری شده است، نمونههایی که مسئلۀ عهد الست را برای مفسران و دینپژوهان به خوبی نشان میدهد. به این سؤالات البته پاسخهای گوناگونی داده شده که مؤلف سعی نموده آنها را در ابواب بعدی شرح دهد.
کاری که مؤلف خواسته در این کتاب انجام دهد، تفسیر است. عهد یا میثاق الست موضوع یکی از آیات قرآن است و نویسنده خواسته آیۀ مزبور را تا آنجا که ذریات به پروردگار «بلی» میگویند، تفسیر کند. اما این تفسیر با تفاسیر قدیم که آنها را قرون وسطایی مینامد، کاملاً فرق دارد. عهد الست مانند بسیاری از مفاهیم دیگر دستخوش تحولاتی شده است و معانیای برای آن در نظر گرفته شده که در صدر اسلام وجود نداشته است؛ مثلاً اینکه ذریۀ بنی آدم را روح یا جان در نظر گرفته باشند و زمان وقوع عهد را در ازل و محل آن را در لامکان انگاشته باشند همه زاییدۀ افکار و اندیشههایی است که در طول تاریخ شکل گرفته است.
بررسی تحولات و تطورات تاریخی مفهومهای دینی خط بطلان بر روشهای قدیم تفسیر قرآن یا حدیث و کلام و عرفان نمیکشد. علمهایی چون تفسیر و حدیث و کلام و عرفان همه به جای خود معتبر است؛ ولی نکته اینجاست که وجود کتابها و رسائل مختلفی که در طول سیزده ـ چهارده قرن گذشته نوشته شده است، اقتضا میکند که ما این علوم را به روش علمی جدید و با تاریخی بررسی کنیم.
تاریخ تفسیر عهد الست به صورت اسطورهای آن آغاز میشود، در شکل واقعهای که خداوند مستقیماً در آن دست دارد و با دو دست خود ذریات را به صورت مورچه از پشت آدم بیرون میکشد و با آنها عهد میبندد و عهدنامهای هم مینویسد و در دل حجرالاسود میگذارد. مهمترین تحولی که در تفسیر آیۀ الست پیش میآید، عرفانیشدن این واقعه است. ابتدا صوفیه ذریات را به موجود روحانی و مجرد تفسیر میکنند و وقتی ذریه به منزلۀ روح یا جان در نظر گرفته شد، آن وقت باید قابلیت درک و فهم هم برای آن درنظر گرفته شود. عالم ذریات هم که با خدا عهد میبندند، باید عالم روحانی شود. وجود ذریات در این عالم روحانی با وجود ایشان در عالم جسمانی هم البته فرق خواهد کرد.
تفسیری که صوفیه و به طور کلی عرفا از میثاق الست و ماهیت ذریات میکردند، به طور قطع تحول عظیمی بود که در برداشت مؤمنان از آیۀ الست پدید آمد. در واقع تمام تفاسیر عرفانی و خیالپردازیهای شاعرانهای که به ویژه در شعر عرفانی و عاشقانۀ فارسی پیدا شده است از همین تفسیر عرفانی سرچشمه گرفته است. صوفیان متأخر از قرن پنجم به بعد، بُعد دیگری به این ماجرا و تفسیر آن افزودند و آن این بود که میثاق خدا و انسان را نه فقط به عنوان میثاق بندگی بلکه به عنوان میثاق عاشقانه هم در نظر گرفتند و همین بُعد بودند که زمینه را برای مضامین شاعرانه در خصوص عهد الست فراهم آورد. بنابراین مهمترین بحثی که باید در نظر گرفته شود، مسئلۀ عرفانیشدن عهد الست یا تفسیر عرفانی و عاشقانه از آیۀ «الست بربکم» است.
آنقدری که شعرای ایرانی به موضع عهد الست پرداختهاند، شعرای عرب نپرداختهاند. عهد الست به ویژه میان شاعران پارسیزبانی که کاملاً پیرو سنت تصوف عاشقانه بودهاند، رواج داشته است. آنقدر که نزاری قهستانی و خواجوی کرمانی و حافظ در اینباره سخن گفتهاند، شعرای عرب سخن نگفتهاند. ابن فارض فقط در یکی دو جا از این موضوع یاد کرده است. برای ابن عربی و پیروان او هم عهد الست نقشی را که برای صوفیان ایرانی داشته است نداشته است. در میان شعرای پارسیگو هم بیش از هر کسی نزاری قهستانی و حافظاند که به عهد الست پرداختهاند و در اشعار خود سعی کردهاند این عهد را در عالم خیال شاعرانۀ خود تجدید کنند؛ موضوعی که این کتاب با آن ختم شده است.
فهرست مطالب کتاب بدین ترتیب است:
- پرسشهایی دربارۀ الست
- قصۀ میثاق
- امامت علی (ع) در میثاق (نظر شیعه دربارۀ میثاق)
- تصوف و عرفان
- اصل سماع
- محبت ازلی
- دیدار خدا
- زبان حال و فطرت
- معرفت ازلی و علم لدنی (در فلسفه و عرفان)
- پیروان ابن عربی
- در اشعار عطار
- نجمالدین رازی
- جلالالدین رومی و سلطان ولد
- شبستری و لاهیجی
- فخرالدین عراقی (کلمۀ «کن» به جای خطاب «الست»)
- نزاری قهستانی
- مستی ابدی
- حافظ