نخستین رمان نگار جوادی، نویسنده فرانسوی-ایرانی ساکن پاریس به تازگی از سوی انتشارات “لیانا لِوی” به بازار آمده است. نویسنده در این رمان ۳۴۷ صفحهای داستان زندگی خانوادهای ایرانی را در چند نسل روایت میکند.
داستان اینگونه آغاز میشود: «در پاریس، پدرم، داریوش صدر، هرگز از پله برقی استفاده نمی کرد. نخستین بار که همراه او وارد مترو شدم، ۲۱ آوریل ۱۹۸۱ بود، از او دلیل این کار را پرسیدم و او پاسخ داد: پله برقی برای آنهاست. منظورش از “آنها” شما بودید. شما که آن روز سه شنبه ماه آوریل در حال رفتن به سر کار بودید. شما شهروندان این کشور، مالیات دهندگان… .»
داریوش صدر چند سال بعد نیز در فرانسه وقتی پلیس این کشور به او پیشنهاد می کند که برای حفظ جانش، مقابل منزل او کسانی را بگمارد، نمی پذیرد و در پاسخ به همسرش می گوید: «به چه حقی من به خودم اجازه پذیرش آن را می دادم؟» و در نهایت نمی پذیرد که از فرانسوی ها بخواهد «هر روز صبح بروند کار کنند تا پول حفاظت» از او را بدهند.
ایران و فرانسه در یک رمان
رمان Désorientale نوشته نگار جوادی، نویسنده جوان ایرانی ساکن پاریس است که به تازگی از سوی انتشارات “لیانا لِوی” منتشر شده.
این رمان از زندگی خانوادهای ایرانی طی چند نسل در ایران و در فرانسه میگوید. از پاریس و زمان حال آغاز میشود، به دوره ناصرالدین شاه برمیگردد، سالهای کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب ایران را پشت سر میگذارد و بار دیگر به پاریس میرسد.
قصه زندگی زنی جوان در پاریس بهانهای میشود تا نویسنده از تاریخ معاصر ایران بگوید و در عین حال گوشه چشمی نیز به فرانسه داشته باشد.
در این داستان نویسنده به جز روایت تاریخ ایران در بستری داستانی، از مشکلات زنان، روشنفکران، مهاجران در فرانسه و همجنسگرایان در خانوادههای ایرانی میگوید.
داریوش صدر، روزنامهنگار منتقد و فعال سیاسی روزی به دخترش میگوید: «ما با چشم های مان بهتر می شنویم تا با گوشها. گوشها مثل چاه خالی هستند که به کار درد دل میآیند. اگر حرفی برای گفتن داری، آن را بنویس.» و کیمیا مینویسد تا توصیه پدر را عملی کند و حاصل آن رمانی است که این روزها توجه رسانههای فرانسوی را بسیار به خود جلب کرده است.
تجربیات یک نویسنده تبعیدی
نگار جوادی، خود نیز از خانوادهای روزنامهنگار و مبارز است. پدرش علی اصغر حاج سید جوادی، از مبارزان دوران پهلوی و روزنامهنگاری بود که نامه انتقادی و سرگشاده او به محمد رضا شاه پهلوی، و همچنین مقاله او در روزنامه اطلاعات درباره لزوم اعدام و مصادره اموال و دارایی منقول و غیرمنقول مقامات نظام سلطنتی سروصدای زیادی به پا کرده بود. وی اندکی پس از انقلاب ایران مجبور به ترک کشور شد.
نگار جوادی رمان Désorientale را در ساعات نخستین بامداد، زمانی که فرزندانش هنوز خواب بودند، نوشته است. در نخستین رمان نگار جوادی، قدرت روایت، تغییرات صدای راوی، مضمونهای غنی و نگاه انتقادی نویسنده به ویژه به جامعه فرانسوی توجه خواننده را جلب میکند.
کیمیا، راوی داستان زنی جوان است که از کودکی به همراه خانوادهاش ایران را ترک کرده و در فرانسه زندگی میکند. سالهای جوانی او در پاریس، سرگردان میان دو فرهنگ و دو هویت جنسی میگذرد و او برای گریز از آن در الکل، مواد مخدر و موسیقی راک غرق میشود.
نگار جوادی نیز مانند کیمیا، راوی این داستان تحصیلات سینمایی خود را در بلژیک گذرانده و اکنون به عنوان مستندساز و فیلمنامه نویس در فرانسه مشغول به کار است. فیلم «بعد از باران، عاشقان» او جایزه بهترین فیلمنامه اول را در مرکز ملی سینما کسب کرد.
در رمان نیز راوی، که در واقع نگار جوادی دیگر است، همچون او تدوینگر و فعال در حوزه موسیقی راک است. در واقع این رمان بخشی خودزندگینامه ای دارد، هرچند او در گفتوگوهایش گذشته را تنها دستمایه نوشتن این رمان میخواند.
نگار جوادی مادر ۲ کودک ۴ و ۹ ساله است و همین موضوع به همراه کار روزانه سبب شده که او جز ساعات نخستین روز را نتواند به نوشتن این رمان اختصاص دهد. وی درباره روند چاپ این کتاب نیز میگوید که در ابتدا بخشی از آن را برای انتشارات “لیانا لِوی” فرستاده و کمتر از ده روز بعد مدیر انتشارات برای گفتگوی بیشتر درباره رمان و چاپ آن با او تماس میگیرد.
نگار جوادی در گفتوگو با رادیو بینالمللی فرانسه از روند نوشتن این رمان، تجربیاتش به عنوان نویسنده و همچنین نام معادل فارسی برای آن میگوید.
هرچند نگار جوادی خود معادلی به زبان فارسی برای نام این کتاب نیافته و معرفی نمیکند اما شاید با توجه به مضمون اثر بتوان عناوینی چون “ناشرقی” یا “بریده از شرق” را برای آن پیشنهاد کرد.
*برای شنیدن مصاحبه به لینک منبع اصلی مراجعه کنید.