زندگینامه فیدل کاسترو به فارسی؛ خاطرات، قصه یا رمان مستند؟

بخش اول: خاطرات نیست هجویه است

ساجد طیبی

اول: در سال ۲۰۱۰ نوربرتو فوئنتس دوست و هم‌رزم سابقاً انقلابی کاسترو که از دهه ۱۹۹۰ به آمریکا پناهنده می‌شود و در تبعید به سر می‌برد کتابی در هجو رهبر انقلاب کوبا می‌نویسد با عنوان «زندگی‌نامه خودنوشت فیدل‌ کاسترو» (اینجا). خود عنوان و کلمه «زندگی‌نامه خودنوشت» در آن، برای کتابی که نام کسی جز کاسترو را به‌عنوان نویسنده روی جلد دارد نشانه‌ای است از سبک هجوآمیز کتاب که سراسر از زبان کاسترو به صورت اول شخص به ذکر چرندیاتی مضحک به عنوان ماجراهای زندگی کاسترو می‌پردازد. روی جلد و پشت آن نیز به ساختگی بودن این «زندگی‌نامه خودنوشت» و سبک نویسنده آن اشاره شده است.

دوم: علی‌اکبر عبدالرشیدی مجری معروف تلویزیون ایران (مصاحبه‌های تلویزیونی روحانی را بیاد آورید) که مدعی است تنها خبرنگار ایرانی است که با کاسترو مصاحبه کرده است، کتاب را همان سال ترجمه می‌کند و انتشارات اطلاعات آن را با عنوان «فیدل کاسترو، شرح زندگی شخصی رهبر انقلاب کوبا» منتشر می‌کند. (اینجا) تا اینجا هیچ مشکلی نیست. مشکل اما اینجاست که در هیچ کجای کتاب نه مترجم و نه ناشر هیچ اشاره‌ای به هجویه بودن کتاب نمی‌کنند و به نظر می‌رسد اصولاً متوجه این موضوع نشده‌اند. آنها به وضوح فکر کرده‌اند کاسترو سر پیری ناگهان متحول شده و تصمیم گرفته به همگان چهره واقعی خود را که نه شبیه یک رهبر انقلابی، بلکه بیشتر شبیه به یک دلقک عوضی است آشکار کند.

سوم: اگر لحظه‌ای فکر می‌کنید که من مترجم و ناشر را دست‌کم گرفته‌ام و آنها صرفاً فراموش کرده‌اند که این موضوع را در کتاب ذکر کنند، می‌توانید مصاحبه مترجم را در اینجا بخوانید که در آن توضیح می‌دهد: «اهمیت این کتاب آن است که خواننده در پایان اثر، تصویری کاملا متفاوت با آنچه از کاسترو در ذهن داشته، پیدا می‌کند، زیرا این کتاب اطلاعات ناگفته رهبر انقلاب کوبا را ارایه می‌کند.» و بعد اضافه می‌کند که: «کتاب مذکور با تمام کتاب‌ها و نوشته‌هایی که تاکنون درباره کاسترو نگاشته شده، متفاوت است، به این دلیل که اطلاعات محرمانه و منتشر نشده‌ای درباره انقلاب کوبا، ارتباطات کاسترو با مقامات آمریکایی و اتحاد شوروی را ذکر کرده است.»

چهارم: موضوع وقتی مضحک‌تر می‌شود که مریم شبانی در «مهرنامه» (شماره ۶، ۱۳۸۹) به معرفی این کتاب می‌پردازد (اینجا) و بدون این که لحظه‌ای تردید کند در اصالت این «زندگی‌نامه خودنوشت» به قلم فوئنتس، پرت‌وپلاهایی از این جنس را در معرفی این کتاب تحویل خواننده می‌دهد: « وقتی مترجم کتاب زندگینامه فیدل کاسترو، تنها خبرنگار ایرانی باشد که تاکنون توانسته با شیوه‌ای خاص کاسترو را به انجام گفت‌وگو با خود مجاب و با رئیس‌جمهور کوبا گفت‌وگو کند، و خود در مقدمه‌ای بر کتاب شرح آن دیدار و گفت‌وگو را برای خواننده شرح دهد و وقتی نویسنده زندگینامه فیدل کاسترو، نوربرتو فوئنتس باشد که بیش از چهل سال یار غار و رفیق شفیق فیدل بود و ناگهان از عرش بر فرش افتاد و مغضوب فیدل گشت، دیگر گویی دست و دل نباید بلرزد که به جای آن باید کتاب حجیم زندگینامه فیدل را دست گرفت و خواندن آغاز کرد. خاطرات شخصی فیدل کاسترو با همه کتاب‌هایی که تاکنون درباره او نوشته و منتشر شده تفاوتی بارز دارد، چه آنکه کتاب تنها شرح حال فیدل نیست که افشاکننده گوشه‌ای از اطلاعات محرمانه و منتشر نشده درباره انقلاب کوبا و فیدل کاسترو است که برای اولین بار شخص فیدل تصمیم به افشای آن می‌گیرد.»

«خواننده کتاب اما از ورای خواندن سطور خاطرات و زندگینامه رهبر کوبا به یک نکته بیش از همه چیز پی می‌برد و آن خودشیفتگی فیدل کاسترو است وقتی که در جای جای خاطرات خود سخنانی از این دست را اضافه می‌کند: من به تنهایی بیش از اسکندر مقدونی به سرزمین‌ها و کشورهای مختلف در دورافتاده ترین نقاط جهان سفر کرده ام. من دو امپراتوری زمان خود را که هزار بار قدرتمندتر از امپراتوری‌های رم و مصر و همه امپراتوری‌های بزرگ تاریخ بوده‌اند به چالش کشیده ام. من برای نیم قرن بیشتر از هر رئیس کشوری در صدر خبرهای جهانی قرار داشته ام….. صراحتا بگویم من اطمینان دارم که انقلاب کوبا بدون من وجود خارجی نداشت. متوجه این نکته باشید که در انقلاب کوبا همه چیز شخصی بود و به شخصیت من بازمی‌گشت. من هیچ اعتباری برای اشتباهات استالینیسم یا امپریالیسم یا خزعبلات مارکسیستی قائل نیستم. من انقلاب هستم. انقلاب کوبا در من خلاصه می‌شود.»

پنجم: چند سال می‌گذرد و رضا خجسته رحیمی در «اندیشه پویا» (شماره ۱۲، ۱۳۹۲) در نوشته‌ای که عنوان اصلی آن «فدائیان جهل» است (اینجا)، به سراغ این کتاب می‌رود و قربانی جهل خودش، ناشر، و مترجم می‌شود وقتی کتاب را خاطرات کاسترو تلقی می‌کند و چنین عنوان فرعی‌ای بر مقاله‌اش می‌گذارد: «کاش امیرپرویز پویان خاطرات فیدل کاسترو را خوانده بود». خجسته رحیمی حسرت می‌خورد که چرا پویان این «زندگی‌نامه خودنوشت» را نخوانده بود تا بداند نظر کاسترو در باره قهرمان آنها، چه گوارا، این بوده است: ««قبول این مطلب برای شما سخت است که بدانید این همه سال به آستان مردی سجده کرده‌اید که یادش فقط به دلایل تبلیغاتی زنده است- [چه‌گوارا] اراده آهنینش هیچ ربطی به اعتقادات راستین، نیروی ذهنی و اراده‌ آهنین نداشته است. بلکه به بیماری آسم او مربوط می‌شد؛ احساس خفگی همیشه و به خصوص واکنش مداوم به این احساس و ترشح مرتب و فراوان آدرنالین به وسیله سیستم غیرارادی بدن باعث می‌شود این بیماران از چیزی نهراسند.»

ششم: فرج سرکوهی در نوشته‌ای که در باره مقاله خجسته رحیمی نوشته به ماجرای این این کتاب و ترجمه آن در ایران هم اشاره می‌کند.

بخش دوم: خاطرات نویسی به سبک رمان مستند

درباره نوشته آقای طیبی چند نکته را باید تذکر داد: اول اینکه کتاب فوئنتس قصه است ولی قصه ای -یا بهتر: روایتی- با ارجاع کامل به ۳۰ سال همنشینی نویسنده با فیدل کاسترو. پس غیر از ساختار قصه/ روایت و لحن و بیان خودنمایانه قهرمان آن – فیدل- می تواند اثری قابل مطالعه و ارجاع باشد. به این دست کتابها رمان مستند (documentary novel) یا قصه واقعی می گویند (این کتاب را ببینید). شاهدش اینکه تام میلر در واشنگتن پست در بررسی کتاب بسیار محتاط تر است و روشن می گوید فیدل بهتر از این نمی توانست زندگینامه اش را بنویسد! و تذکر می دهد که سبک کشدار یا کمی شلخته کتاب هم روشن نیست از فوئنتس است یا فیدل!

The book can be a slog, and it gets a little sloppy, but you never know if that’s Fuentes, or Fuentes channeling Castro, or a question of translation. I vote for the channeling theory. Since Castro has never written his memoirs, Fuentes’s version will have to do. Fidel couldn’t have written it better.
دوم اینکه هیچ کتابی “به هجویه بودن” اعتراف نمی کند! کدام کتاب را سراغ دارید که اول اش نوشته باشد این کتاب هجویه است؟ کتاب را باید از زبان و بیان اش شناخت. و این کتاب درست از همان صفحه اول اش خود را نشان می دهد. تعجب از مترجم است که کتاب را ترجمه کرده ولی این لحن را جدی گرفته و تاریخ پنداشته است و از آن دفاع می کند.
سوم، خانم شبانی اتفاقا در نوشته خود بروشنی بین تاریخ و قصه فاصله گذاری می کند و عجیب است که آقای طیبی این را ندیده است: «نوربرتو فوئنتس برای کتاب عنوان «زندگینامه خودنوشت فیدل کاسترو» را برگزیده است اما با نگاهی انتفادی به‌تاریخ کوبا و زندگی کاسترو می‌نگرد؛ و چون گابریل گارسیا مارکز، تنها زبان به‌تحسین و تمجید نیک و بد رفتار و گفتار کاسترو نمی‌گشاید. فیدلی که فوئنتس پس از چهل سال همنشینی و همصحبتی با او به ‌تصویر کشیده است، تفاوتی اساسی با «فیدل ِ مارکز» دارد که گهگاه ایامی خوش با او در‌هاوانا می‌گذراند و هنوز هم شیفته‌ شخصیت و سحر کلام اوست. در نتیجه تلاش فوئنتس برای ارائه رهیافتی صادقانه از تاریخ زندگی کاسترو است که کتاب، جنسی متفاوت از کتاب‌های پیشین درباره فیدل کاسترو دارد.»
آخر هم اینکه نوشته اند کسی برای زندگینامه اسم نویسنده (غیر از صاحب زندگینامه) نمی گذارد. کاملا اشتباه است! صدها کتاب در عالم بیوگرافی نویسی وجود دارد که نویسنده ای بجز صاحب زندگینامه دارد. – مهدی جامی
همرسانی کنید:

مطالب وابسته