کتاب «زنی تنها، فروغ و شعرش» به فارسی منتشر شد (تهران: نشر هنوز، ۱۳۹۵). این کتاب را مایکل هیلمن در ۱۹۸۷ نوشته بود، و سرانجام، پس از سی سال، همراه با پیشگفتاری که مولف بر ترجمۀ فارسی نوشته است، به دنیای فارسیزبانان آمد.
«زنی تنها» بررسی مستند زندگی و اشعار فرخزاد در فضای فرهنگی روشنفکران ایرانی در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ است. من کتاب را به زبان انگلیسی خوانده بودم و در مقالاتی که دربارۀ فروغ فرخزاد نوشتهام از آن استفاده کرده و به آن ارجاع دادهام، اما کتاب در دسترس فارسیزبانان نبود. خوشحالم که ترجمه شده و اجازۀ چاپ یافته است ـ هرچند بسیار دیر، اما از سویی بههنگام.
اگر این کتاب زودتر به فارسی منتشر شده بود، علاقهمندان زندگی و شعر فرخزاد این روزها از خواندن برخی وقایع زندگی فرخزاد شگفتزده نمیشدند. تقریباً همۀ آنچه را اخیراً در نظر بعضی مخاطبان نویافته تلقی شده، مایکل هیلمن در کتابش آورده بود. اشکال فقط این بود که جز محققان متمرکز بر کار فرخزاد، یا کسی از آن خبر نداشت، یا همت نمیکرد آن را به انگلیسی بخواند.
از این نظر، باید افسوس خورد که این کتاب سی سال پس از نگارش آن به زبان انگلیسی، در ایران منتشر میشود. اما از سویی دیگر، انتشارش را باید فرخنده و بهموقع دانست، زیرا امکان مقایسه با تحقیقات مشابه دیگر را در اختیار فارسیزبانان قرار میدهد و ارزش تحقیقات سی سال پیش هیلمن را، بههنگام، پیش چشم مینهد تا از هیجانزدگیهای بعضی مخاطبان بکاهد و به ایشان یادآوری کند که آنچه امروز در نظر شما کشفی جدید و رازهایی مگو مینمود، سی سال پیش گفته شده بود.
البته ناگفته نباید گذاشت که مشکل خلأ اطلاعات را نباید فقط بر دوش کتابنخوانی گذاشت. انتشار کتاب دربارۀ زندگی فرخزاد همیشه با موانع ممیزی هم روبهروست ـ موانعی یاوه و بیهوده که باعث میشوند انتشار آثار خوشخوانی چون این کتاب اینهمه به تعویق بیفتد و با اما و اگر مواجه شود.