از تاثیرگذارترین شعرهای فروغ «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است که یادآور شعری است به نام Gerontion ( پیرانه سری) از تی اس الیوت. الیوت در سال ۱۹۲۲ در آغاز آن شعر می گوید:
و این منم مردی تنها در فصلی خشک
Here I am, an old man in a dry month…
و فروغ می گوید:
و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد….
شادروان دکترمحمد هادی کامیابی، نویسنده رساله “فلسفه یاس و بدبینی در شعر ت. اس. الیوت و فروغ فرخزاد” همانندی های این دو شاعر برجسته قرن بیستم را بررسی کرده که شمه ای از آن را این جا می آوریم:
محمدهادی کامیابی
در اشعار تی. اس. الیوت، شاعر معاصر انگلیسی زبان و فروغ فرخزاد، شاعر معاصر ایرانی می توان دغدغه های عمده مشابه را مشاهده کرد، گو اینکه میان آثار آنها نوعی رابطه فرا فرهنگی وجود دارد. سده ۲۰ میلادی از یک سو، شاهد انقلاب در علم و فن شده و از سوی دیگر، جنگ های جهانی، افسردگی، پوچ گرایی و انزوای افراد بشر اجزائی از واقعیت های این روزگار بوده است. این قرن همچنین حاوی تجدید جهت یابی کلی در ادبیات و به ویژه در شعر بوده است. الیوت و فرخزاد از چهره های انقلابی مهم در این تغییر جهت گیری بودند.
هم فروغ و هم الیوت با موضوع های مربوط به دلهره بشر در یک دنیای بی معنا سر و کار دارند. پوچی، سترونی روحی جهان و احساس تنهایی و انزوای انسان از معمول ترین موضوع های شعر الیوت و فرخزاد است. هر دو از تنهایی و ملال و تاریکی چراغهای رابطه میان آدمها رنج می برند و بر این باوراند که ایجاد ارتباط ناممکن است.
دورنمای آدمهای پوشالی زمانه، خراب آباد زمین است. سقوط تمدن و زوال فرهنگ از نشانه های حس فراگیر سردرگمی و نومیدی انسان است. ولی موضوع احیا و باززایی و تولدی دیگر که در آثار اولیه الیوت به آن اشارات مبهمی شده است، در اشعار فروغ به عنوان تنها نشانه امید به روشنی برای آدمهای پوشالی این زمین سترون است. و عشق هم، به جد یا از روی طنز، در شعر هردو هست.
الیوت کارنامه شاعرانه اش را با نوشتن “سرود عاشقانه آلفرد پروفراک” آغاز کرد که در باره مشغله های عاشفانه پروفراک در آستانه ازدواج است. در مراحل بعدی زندگی الیوت دست کم در سطح ذهنی رستگاری اش را در عشق به مسیح می یابد.
“چهارشنبه خاکسترپاشان” و منظومه بلند “چهار کوارتت” از جمله آن دسته از آثار الیوت است که در کل بیانگر گرایش های مذهبی وی و به ویژه عشق او به مسیحیت است. جنبش همسانی را می توان در زندگی و آثار فروغ فرخزاد مشاهده کرد که زندگی ادبی اش را با دو مجموعه اشعار اعترافی عاشقانه آغاز کرد و در آن اشعار اندوه از دست دادن یک معشوق راستین یا نبود یک چنین معشوق را گریست.
هرچند رشته زندگی وی زودهنگام در یک تصادف ترافیک بریده شد و کسی نمی تواند مطمئن باشد که در صورت ادامه زندگی، فروغ چه جهتی را بر می گزید، اما شواهد و دلایل کافی دال بر آن است که فروغ، شاعری شبیه به یک عارف بود. شعر “عاشقانه” او بهترین نمونه تاثیر پذیری فروغ از مثنوی مولانا ست که از برترین آثارعارفانه در پهنه ادبیات فارسی به شمار می آید.
تلاش برای پیدا کردن همانندی های زبانی و بیانی میان الیوت و فروغ شاید اندکی بی مورد باشد، به همین دلیل ساده ای که فارسی و انگلیسی از لحاظ معنی شناسی و نحو و ترکیب، تفاوت های بسیاری دارند. با وجود این، تامل در وسعت شباهت ها در نماد ها و تمثال های مورد کاربرد الیوت و فروغ جالب است. برای نمونه، “صدا”، “باد”، “پرنده”، “آب”، “گل سرخ”، “خورشید”، “صخره” و “پنجره” در اشعار فروغ به فراوانی به کار رفته و همین واژگان را می توان در آثار اولیه الیوت هم دید.
بدین گونه، وجوه تشابه اشعار الیوت و فروغ را می توان در نماد و تصویرها، تشبیه ها، شعر آزاد و غزل سرایی بذله گویانه مشاهده کرد. اما بیان مهیج دو شاعر دارای ویژگی هایی هست که بیش از هر چیز دیگری وجه تفاوت میان آنها را آشکار می کند. درحالی که شعر فروغ بیانگر تجربه شخصی خود اوست و او همواره به عنوان اول شخص در خلال اشعارش حضور دارد و معمولا تنها صدای حاضر است، الیوت از بیانی نمایشی کار می گیرد تا با استفاده از صداهای مختلف و متنوع، بی درنگ با خوانندگانش ارتباط برقرار کند. یعنی الیوت، برخلاف فروغ که به طور اساسی قضایا را شخصی و ذهنی می بیند، از شخصیت پرهیز می کند. ذهنی گرایی فروغ، در واقع، ریشه در محیط عرفی وی دارد و همچنین از اسلام ناشی می شود که سنت رایج در جامعه اوست.
از این رو فروغ خودش را یک پرنده اسیر می داند که آرزومند پرواز است، اما توان آن را ندارد. از سوی دیگر، عینی گرایی الیوت و گریز وی از شخصی جلوه دادن ماجراهای اشعارش، هم علت و هم معلول تلاش وی در جستجوی سنت است. از این جاست که او سر انجام آمریکا را به قصد انگلستان ترک می کند. بدین گونه، باید روشن باشد که الیوت و فرخزاد از بسیاری جهات مشابهند و از برخی جهات متفاوت.
هر دوی آنها در یک جهان پوشالی سرشار از پوچی زیسته اند و هر دو تلاش کرده اند نشانه های عمده بیماری همگانی را بر شناسند . اما هر کدام برای بیان احساسات، واکنش ها و پاسخ هاشان، راه و روش خود را برگزید، شیوه خاصی را ترجیح داد یا دست کم از نوع خاص همان یک شیوه کار گرفت.
هر دو آرزومند دست یافتن به حیاتی نوین و رستگاری روحانی بودند، اما هر کدام راه خود را پیمود. کوتاه سخن، الیوت و فرخزاد باستفاده ازابزارهای بیانی گوناگون، در پی عرضه دیدگاه وبینش واحدی از سرزمینی سترون بودند.
——————–
*با اندک ویرایش