سعید منافی
معمولا نامه ها و معرفی های رسیده به راهک به خاطر صف طولانی مطالبی که در نوبت انتشارند سریع منتشر نمی شوند و گاه اسباب گله دوستان می شود. اما این یادداشت بخصوص همین یکی دو روزه رسیده است. ایده فوق العاده ای دارد: معرفی کتاب از منظر یک کتابفروش انجام می شود. این می تواند ژانر تازه ای در معرفی کتابها باشد. نویسنده چه واقعا کتابفروش باشد یا نباشد زاویه دید تازه و بسیار بامعنایی انتخاب کرده است: چرا باید این کتاب را در ویترین بگذارم یا در قفسه کتابهای تازه و بفروشم؟ این کتاب چه جذابیتی برای کتابخوان دارد؟ هم از سعید منافی و هم از دیگر مخاطبان راهک دعوت می کنیم از این زاویه بنویسند. این دست معرفی جای کار زیاد دارد ولی این شروع خوبی است. – راهک
بر خطوط مزمن
به قلم نگار غلامعلیپور
تهران: نشر الف، ۱۳۹۵
وقتی به سراغ انتخاب این کتاب رفتم تا جایی در قفسه کتابفروشی به آن بدهم از خودم پرسیدم واقعا چرا باید این کتاب را بفروشم؟ اصلا چرا باید کتاب شعر فروخت؟ آیا با وجود کمتوجه شدن مخاطب به شعر، آنهم اشعار شاعران جوان، منطقیست اختصاص دادن ویترین و قفسه برای اشعار شاعری جوان هر چند که ناشر کتاب، ناشر خوبی باشد؟
در اینکه خواندن شعر لذتی وصفنشدنی در آدمی متولد میکند شکی نیست. تجربه متفاوت دیدن و زندگی کردن تصاویر ناب و … با این حال مدتی است که مخاطب ترجیح میدهد با شاعران شناخته شدهتر صفحه به صفحه شود. مخاطب حق دارد. در این چند ساله تعداد شاعران رشد عجیبی کرده است. تعداد به قدری زیاد است که اگر شاعران، کتاب شعر همدیگر را خریداری کنند بیشک کتابی با تیراژ هزار جلد در عرض یک هفته به نوبت چاپ دوم میرسد. حالا کسانی که در فضاهای مجازی در پروفایلهاشان نوشتهاند “شاعر” را هم به جمع خریداران اضافه کنیم فضای امیدوارکنندهای تداعی میشود. میشود روی در کتابفروشیها نوشت: چاپ اول را شاعران خریدند؛ تمام شد.
ولی واقعیت قانون خودش را دارد. کمتر شاعری دیدم که بیاید و کتاب شعر شاعر دیگری را خریداری کند. یا بپرسد کتاب شعر جدید دارید؟ اگر شاعران روزی قصد انجام این کار را بکنند حوزه شعر در چرخه نشر رونقی اساسی به خود میگیرد و ناشران بیشتری رغبت به انتشار آثار شاعران از خود نشان خواهند داد. واقعیت بازار فروش کتابِ شعر امیدوارکننده نیست. در چنین بازاری، نشر الف کار بزرگی انجام داده است.
انتشارات ادبی الف (تاسیس ۱۳۹۳) به پشتوانه کانون ادبی الف از سال ۹۳ کار خود را به صورت رسمی آغاز نموده است. «انتشارات الف با هدف نشر و گسترش ادبیات در میان تمامی اقشار جامعه پا به عرصه شعر و داستان نهاد تا شاید بتواند نقشی در این مهم ایفا نماید.» – جملهی که در وبسایت نشر الف نوشته شده است. نشر الف اشعار شاعری به تولد ۱۳۶۹ را منتشر کرده است که در واقع کتاب اولی هم هست. میدان دادن و اعتماد کردن به شاعران جوان از طرف نشر الف ستودنی است.
قطع رقعی کتاب مناسب به نظر میرسد با ۸۰ صفحه شعر و صفحهآرایی و جنس کاغذ هم خوب اما طرح جلد چندان چنگی به دل نمیزند. البته منظور از چنگ زدن، دلبری کردن از مخاطب پشت ویترین و داخل قفسه کتابفروشی است. طرحی الهام گرفته از یکی از شعرهای داخل کتاب. البته به تعبیر من. شعری با عنوان: «ترنم آب»
و جاری شدم
چون رودی که لاجرم از کوه سقوط میکند
و چه زیباست رهایی آب
و طنین پروازش
پی مجوز نبودم برای پرواز
و نیستم
میپرسم کسی که جرات نمیکند چقدر پایش بند است؟
برایم از جسارت بگو!
بیا عشق را از لای سندهای مهر و موم، بیرون بکشیم
میدانی که اجبار
اصالت هر کاری را میشکند؛
میبینی چه خشمِ محزونیست
پشت این سدهای معقول!
برای روح سرکش آب غمگینم
فکر میکنی چندبار در خودش غرق میشود؟
چند بار؟
مرا طنین شلاله با خود برده است
از روح ترنم آب سخن میگویم
و آزادیِ نمریزهها
وقتی که هزار تکه میشود از پرواز
من از رهایی چشمهامان حرف میزنم
و آزادیِ حقیقتهامان
و تجربهی بی وزنی
کتاب ظاهر یا روی جلد وسوسهانگیزی ندارد که خودش را به چشم مخاطب بنشاند و تنها اسم نشر است که به محصول سنگینی میدهد. با این حال انتخابش میکنم برای فروش. اشعار به دل مینشینند. شعار نمیدهند. فضایی است که شاعر آن را زیسته است و شعرهایش در آن فضا متولد شدهاند. فضایی به شدت ذهنی که ریشههای محکم عینی دارند. محصول شاعرانه زیستن در جامعه و شاعرانه دیدن آن.
اما مهمترین دلیل برای فروش این اثر حضور یک عدد است. تاریخ تولد شاعر. اغلب شاعران این نسل کمتر اشعاری با مضمون اجتماعی و سیاسی خلق میکنند و کلمات بیشتر در محور تنهایی و عشق و وصال و تلخیهای رابطه در حرکتاند. امیدوار میشوم به آیندهی شعری شهرم. هنوز کسانی نفس میکشند که جز خود، اتفاقات زیاد دیگری را نیز میبینند و به آن واکنش نشان میدهند. بر خطوط مزمن، من را با تفکر شاعران نسلی آشنا میکند که کمترین تجربه خاطرات مشترک را با آنها داشتهام. میتوانم بفهمم که دنیا را و جامعهی زیستی خود را چگونه درک میکنند. نسلی که تجربهای از جنگ و انقلاب ندارند اما تجربهی اتفاقات مشترک زیاد دیگری را باهم داریم. هر دو در یک شرایط نفس میکشیم. بر خطوط مزمن شعری دارد که به نظرم بسیار جالب است. نه از دید شعریت شعر بلکه به خاطر تفکر شاعر نسبت به موضوع شعر. موضوعی که به نوعی حرف زدن در موردش تابو محسوب میشود. شاعر میتوانست مستقیم سنگسار را برای عنوان شعر انتخاب کند اما هنرمندانه از عنوان:«نگران نباش» برای شروع شعر بهره برده است. بریدهای از این شعر به شرح زیر: «نگران نباش!»
نگران نباش
خون من است که میچکد از این سقف
یکی از سنگها به چشمم خورد
و شهد دیدهام را جاری کرد
ولی هنوز میبینم، نگران نباش
از میان سنگها برمیخیزم
این اولین بار نیست
من عادت کردهام
تو و سنگها نیز
…
بر خطوط مزمن، شعر کوتاه هم دارد. کوتاه و تاثیرگذار: «شهامت میخواهد»
قفلی بر پاهایم
قفلی بر سینهام
قفلی بر لبانم
دستانم اما آزادند
و کلیدها از انگشت اشارهام آویزان
انتخاب کتاب بر خطوط مزمن برای فروش در واقع نشاندهندهی امیدواری است به راه شاعران جوان. بر خطوط مزمن اتفاق امیدوارکنندهای است نه برای شعر، بیشتر برای زیستن و زندگی کردن. میتوان با خود گفت که متولدین این دهه نسلی خوشفکر و حساس هستند که میشود در کنارشان زندگی کرد. میشود کنارشان امن زندگی کرد. شاعرانی که به جای بریدن از جامعه در آن نفس میکشند و خلق میکنند.