حشمت حکمت
بی بی سی فارسی
فروردین ۱۳۹۳
«ایران بد اداره میشود و شرایط کلیاش رضایتبخش نیست. وضع مالیاش خراب است. منابعش دست نخورده مانده است و تجارتش رونقی ندارد. بعضی نشانههای شورش و ناآرامی در کشور هم دیده میشود… (ص ۳۸)… هیچ محکمه قضایی قابل اعتمادی نیست. (ص ۸)»
گزارش سر مورتیمر دوراند که با ماموریت رسمی از سوی لرد رُزبری نخست وزیر وقت بریتانیا عازم ایران شده بود، متعلق به ۲۷ سپتامبر ۱۸۹۵ (شهریور ۱۲۷۴ شمسی) یا به عبارتی قریب به یک صد و بیست سال پیش است.
کتاب «گزارش سر مورتیمر دوراند درباره وضعیت ایران در دهه های پایانی قرن نوزدهم» را احمد سیف ترجمه کرده و نشر نی در اواخر سال ۱۳۹۲ در ۱۳۳ صفحه آن را به چاپ رسانده است. کتابها شامل زندگی روزمره مردم و وضعیت سیاسی و اقتصادی و البته اجتماعی ایران است.
آنچه کتاب «گزارش سر مورتیمر دوراند درباره وضعیت ایران» را برجسته میکند تلاش برای ارائه راهبرد سیاسی-اقتصادی برای بریتانیا از خلال توصیف واقعی شرایط ایران از نزدیک است. چنین گزارشی از آن جهت حائز اهمیت است که هرگونه توصیف از روی اهمالکاری در درجه اول موقعیت سیاسی و دیپلماتیک نویسنده را به خطر میانداخته؛ بنابراین، به نظر میآید نویسنده تلاش کرده است که از جهات مختلف وضعیت را برای گزارش به دولت متبوع خود بررسی کند.
گزارش محرنامه است و در سال ۱۸۹۵ میلادی یعنی عهد ناصرالدینشاه نوشته شده. با خواندن گزارش پی میبریم که نویسنده، نمیخواهد در گفتار خود قطعیتی برای امور و مشاهدات خود در ایران قائل شود و در هر پارگراف موارد ضد و نقیض کنار هم میآیند. به نظر میآید دوراند عمدی در این کار خود دارد تا همه جوانب یک مسئله را بیان کرده باشد، البته او در آخر جمعبندی خودش را هم ارائه و نظر نهایی خود را اعلام میکند.
اصلاحات اساسی یا تدریجی
از نظر دوراند دورنمای مناسبات داخلی و خارجی، خراب است. شاه صرفا دنبال پول است و «حکومت ایالات و مناصب مهم دولتی را به طور منظم به کسی که بیشترین پول را بپردازد برای دورههای کوتاه میفروشد. به همین سبب، کشور را غارت میکنند و نظام اداری به شدت نابسامان است. دولت مرکزی ضعیف است و نه فقط از سوی حکمرانان محلی بلکه از از سوی ملاها هم که قدرتشان بسیار بیشتر از آن است که باید باشد، نادیده گرفته میشود. وطنپرستی که بتوان با آن کار کرد، وجود ندارد. امور ارتش، مالی، عدلیه و گمرک وخیم هستند.»
به طور کلی به نظر دوراند، در ایران «از دیدگاه اروپایی هیچ چیز سر جای خودش نیست.»
در گزارش بارها تاکید شده است که ایران از سوءمدیریت شدیدی رنج میبرد، قدرت متمرکز شاه و صدر اعظم (و اختلافات و منافع مشترک آنها)، غارتگری حاکمان و خاندان مربوطه و بیمسئولیتی آنها از جمله مواردی است که در همه گزارش ها آمده است. با این حال دوراند، اصلاحات اساسی را در ایران ناممکن میداند زیرا به اعتقاد او در اثر آن منافع شاه، صدراعظم، حاکمان ایالات به خطر میافتد. به علاوه، از نظر او روسیه در این اصلاحات با بریتانیا همسو نیست.
«ضرب سکه و اداره گمرک از جمله دو موردی است که صدراعظم آنها را از شاه اجاره کرده است. مردم از ضرب سکه بیرویه عاجز شدهاند. صدراعظم در برخی موارد منافعش با شاه همسو نیست بنابراین، گاهی مقابل او میایستد حتی اگر شده برای وام گرفتن از روسیه، شاه را دور بزند.»
سراسر گزارش، از اشاره به فساد و وضعیت مغشوش اداری، مالی، نظامی و قضایی ایران پر است و تاکید بر اصلاحات در ایران ضروری دانسته شده است. در این میان از شاه، صدراعظم، ولیعهد و ظلالسطان و نایبالسطنه، برخی روحانیون، حکام محلی و دخالت روسیه نام برده شده است که باعث وضعیت موجود و در یک کلام ناکارآمدی ساختار اند.
به نظر دوراند، «ایران اگرچه آنقدر ضعیف و نالایق است که هر متجاوزی میتواند به او زور بگوید ولی در برابر قدرتها، به استثنای یکی، زبان تهورآمیز و آمرانه به کار میگیرد... گاهی با [نمایندگان ما] با چنان سبکسری برخورد می کند که کم از بیاحترامی و تحقیر نیست.» این قدرتی که نویسنده آن را از نگاه ایران مستثنی می داند، روسیه است که به عقیده دوراند «ایران فشارش را بر مرزهای شمالی احساس میکند اما در نهایت مواجهه اش با روسیه توام با احترام و ترس است.»
دوراند مینویسد: «اگر بدون توجه به همه جوانب، در اصلاحات پافشاری کنیم، نه تنها احتمال شکستمان زیاد است، بلکه از چشم شاه و صدراعظم و دیگر قدرتمندان کشور خواهیم افتاد و عملا آنها را به آغوش روسیه خواهیم فرستاد»؛ و نتیجه میگیرد که با توسل به «حرص و آز» شاه که برای پول هر کاری میکند، میتوانند برخی «اصلاحات متوسط» را انجام داد.
جمعبندی نویسنده چیست؟
«به طور کلی اگرچه وضعیت کلی ایران به یقین خطرناک است ولی به عقیده من، آن گونه نیست که به سرعت به سبب عوامل داخلی فروبپاشد. اگر ایرانیها را به حال خود بگذاریم، به احتمال زیاد، نسل اندر نسل به همین زندگی بینظم و شلخته ادامه خواهند داد و اعمال یک رشته اصلاحات متوسط میتواند کشور را به حدی لازم است بهبود بخشد.»
گزارش دوراند بر سه محور عمده میچرخد: اصلاحات، نوع رویارویی با روسیه و مسئله مرگ شاه و چگونگی جانشینی او.
به عقیده او بریتانیا نمیتواند به تنهایی با «مخالفت صاحبان قدرت و افراد ذینفع در مقامات بالا مقابله کند و… نمیتواند هیچ گونه اصلاحات ریشهای در ایران انجام دهد و بهترین کاری که میتواند بکند… ضمن حفظ یکپارچگی و استقلال ایران، مراقبت از تجاوز روسیه… و جلب حسن نیت مردم و اعتماد دولت ایران است.»
دوراند می نویسند برای گسترش مناسبات تجاری، بریتانیا نیازمند امنیت است و این کار به دست دولتی متمرکز میتواند انجام بگیرد که غرق در فساد نباشد.
به طور کلی، گزارش دوراند نشاندهنده نبود قانون و حداقلی از بوروکراسی و مسئولان صالح در مصدر امور است.
روحانیون در گزارش دوراند
از جمله گروهی که در گزارش دوراند از آنها نام برده شده است، روحانیون هستند. نویسنده گزارش به نفوذ آنها به ویژه در عدلیه و گمرک اذعان دارد و آنها را در کنار شاه و صدراعظم، مانع اصلاحات دانسته است.
پرهیز دوراند از وارد شدن به موضوع روحانیون جالب است: «درباره عدلیه، پیشنهاد میکنم وارد جزئیات نشویم. هرچه بگوئیم تحریف و حمله به روحانیون تلقی میشود. آنچه را اینجا عدلیه مینامند، آنها اداره میکنند.»
در این گزارش آمده است که علما در «حوزه حقوقی قوانین مذهبی، اقتدار مطلق قضاوت دارند» و توصیه میکند که فعلا به هیچ صورتی نمیتوان وارد این عرصه شد. راه حل نویسنده برای اصلاحات مورد نظر، این است که علما باید در «حوزه تخصصی خود بمانند» اما برای اجرای احکام، نهادی مدنی باید وارد عمل شوند، این کار به نظر نویسنده از نفوذ روحانیون میکاهد و نفوذ دولت بیشتر میشود.
در اهمیت ترجمه کتاب تردیدی وجود ندارد، این گزارشها مناسبات کشورها را عیانتر میکند. آنچه جایش در ترجمه این کتاب خالی است، مقدمه مترجم و برخی پانوشت و توضیحات ضروری است. به عنوان مثال در هیچ جای کتاب اشاره به این ندارد که منظور از شاه، ناصرالدین شاه و دوره ناصری است، جز در یک مورد در متن و در پشت جلد.
سالها همه به میلادی است و خواننده فارسی نیاز دارد که خود آنها را به معادل خورشیدی تبدیل کند. برخی اسامی ایرانی و غیرایرانی نیاز به توضیح دارند. در غیر این صورت خواننده فارسی شاید نداند که این اسامی یا القاب به چه کسانی اشاره دارد.