علی جیحون
بی بی سی فارسی
کورش اسدی، نویسنده و منتقد ادبی که جمعه شب دوم تیر، چند هفته پیش از آن که پنجاه و سه ساله شود در تهران درگذشت، بر اساس آخرین مصاحبهاش (بولتن داخلی نشر نیماژ) «جز نوشتن و خواندن هیچ کار و راهی» بلد نبود.
او گرچه در کنار نوشتن، به کار داوری جوایز ادبی، ویراستاری و تدریس در کارگاههای داستاننویسی میپرداخت، اما باز هم به گفته خودش هر کاری که برای رفع مشکلات مادی کرد «مربوط به کلمه و ادبیات بوده».
کورش اسدی طی عمر نسبتا کوتاه خود فقط چهار کتاب داستانی، سه مجموعه داستان و یک رمان منتشر کرد، اما همان تقریبا دو دهه پیش، وقتی اولین مجموعه داستانش منتشر شد، توجه منتقدان ادبی را به دنیا و شگردهای داستانی خود جلب کرد.
او چهار سال پیش، در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفت: «آغاز نویسندگی ما در یک دوره همراه با محدودیت و نبود امکانات بود. هرچند در آن دوره دست کم مجلاتی مثل آدینه و دنیای سخن منتشر میشدند. هرچه زمان گذشت، بدتر شد و به دوره بستهای رسیدیم که فقط میخواستند نظارت کنند.»
کورش اسدی که در ۱۸ مرداد ۱۳۴۳ در آبادان به دنیا آمده و در اواخر دهه پنجاه به تهران مهاجرت کرده بود، اولین داستانهای جدی خود را در دهه شصت نوشت: «در دورهای که ما کارمان را آغاز کردیم، گلشیری و شاملو زنده بودند. کسی که شعری میگفت، آن را به شاملو نشان میداد، داستانهایمان را هم به گلشیری میدادیم تا بخواند، جمعهایی مثل جلسات پنجشنبهها بود که خلأ نشریات در آنها جبران میشد. هرچند نوشتههامان را در گوشهای جمع میکردیم تا روزی چاپ شوند.»
آثار اسدی، حاصل دو مکتب جنوب و اصفهان
بالاخره اولین کتاب کورش اسدی با نام “پوکه باز” شامل ده داستان کوتاه، در سال ۱۳۷۸ در مجموعه “شهرزاد” از سوی نشر آگاه منتشر شد. “شهرزاد”، مجموعهای بود که هوشنگ گلشیری، نویسنده مرجع و پرنفوذ، کتابهای آن را که از آثار نویسندگان جوان بود، به ناشر سفارش میداد.
داستانهای “پوکه باز” اغلب در فضای جنوب ایران و جنگ هشت ساله این کشور با عراق میگذرد که بازتابی از فضای تیره و غبارآلود آن دوران ایران است.
برخی از منتقدان معتقدند که کورش اسدی از همان ابتدای داستاننویسی، با تلفیق دو مکتب از مکاتب ادبی آن روز ایران، یعنی “مکتب جنوب” و “مکتب اصفهان”، در پی ایجاد سبکی ویژه برای خود بود. سیاوش گلشیری، نویسنده و منتقد ادبی، در مطلبی با عنوان “سبک و سیاق داستاننویسی کورش اسدی” نوشته است: «بهکارگیری عنصر ابهام به نفع پردازش کاراکترها، همینطور سر باززدن از عرفهای متعارف داستانگویی همانند اطلاعرسانی، پیشبرد قصه و چگونگی پایانبندی حاصل تلقی خاص روایتی است که از دو گرایش مذکور برخاسته است.»
خلیل درمنکی، دیگر نویسنده و منتقد ادبی نیز در “تحشیهای” که بر داستانهای کوتاه کورش اسدی نوشته، معتقد است: «اگر رمانهای گلشیری بیشتر تباری روشنفکرانه دارند و اگر از سپهر سیاسی و اجتماعی منفک شدهاند، اگر رمانهای احمد محمود در این سپهرها حک شدهاند، داستانهای اسدی در موقعیتی بینابینی قرار دارند.»
کورش اسدی که کتابی درباره نمایشنامهنویسی و داستانگویی غلامحسین ساعدی نوشت که نشر قصه آن را در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد، تحت تأثیر این نویسنده ایرانی نیز بود: «ساعدی هم در مسائل اجتماعی کار کرده و این مسائل را به مادهای برای داستان تبدیل و با فرمهای ادبی قدیمی ترکیب کرده و داستانهایی محکم از آنها درآورده است. خواندن چنین داستانهایی خیلی به ما کمک کرد.»
داستانهایی بیمکان، بینام، ابدی
چهار سال بعد از انتشار اولین مجموعه داستان، کورش اسدی با انتشار مجموعه داستان دیگری با عنوان “باغ ملی” (نشر سالی، ۱۳۸۲) جایگاه خود را به عنوان نویسنده تثبیت کرد.
این کتاب یک سال پس از چاپ، در چهارمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری، از معتبرترین جوایز ادبی غیردولتی ایران، جایزه بهترین مجموعه داستان را به دست آورد.
کورش اسدی در این مجموعه، داستانهایی در فضای شهری خلق کرد که اغلب مکانها و حتی شخصیتها نام ندارند. حسن محمودی، نویسنده و منتقد ادبی، در “گزارشی از روند داستاننویسی کورش اسدی” درباره داستانهای این کتاب نوشته است: «نامشخص بودن مکانها و نام آدمها با درون مایه آثار همخوان و متناسب است. گویی نویسنده تعمد دارد تا ضمن بهره بردن از فضاهای زندگی شهری انسان امروز، قصه معاصر را در حالتی ازلی و ابدی بازگو کند.»
کورش اسدی در “باغ ملی” از شکستها و سرخوردگیها که حاصل شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر دهه هفتاد جامعه ایران بود، نوشت. با این حال، او سعی داشت در کار داستاننویسی به گونهای عمل کند که آثارش غبار زمان به خود نگیرد: «تعهد من به نوشتههایم و به خود داستانهایم است. من فقط برای امروز نمینویسم.»
پس از تجدید چاپ کتاب “باغ ملی” در سال ۱۳۸۳، شرایط سیاسی ایران به گونهای رقم خورد که فضای فرهنگی بستهتر و مجال برای انتشار آثار نویسندگانی چون کورش اسدی تنگتر شد.
کلاس داستاننویسی، یک جمع و چند دوست
با به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد، به عنوان رئیس جمهوری ایران، کورش اسدی نه تنها نتوانست کتاب جدیدی منتشر کند، بلکه آثار قبلی نیز پشت سد سانسور ماند: «قضیه بررسی مجدد کتابها برای تجدید چاپ پیش آمد و دیگر خبری از چاپ باغ ملی نشد. کارهای تازهای هم نوشتهام، اما دیدم سختگیری هست، انتشار آنها را پیگیری نکردم.»
در این دوران، آنچه از فعالیت اسدی دیده میشد، نوشتن نقدهای ادبی برای مجلههای مختلف نظیر “کارنامه” و “زندهرود” و داوری جوایز ادبی بخش خصوصی بود که تا سالهای آخر عمرش ادامه یافت؛ جوایزی چون “هفت اقلیم”، “چهل”، “اروند” و …
اما عمده فعالیت کورش اسدی در آن زمان، برگزاری کارگاه داستاننویسی بود. برگزاری این کلاسها نه تنها کورش اسدی را از نظر مالی مستقل نگاه میداشت، بلکه از نظر روانی نیز بر او تأثیرگذار بود: «بهترین چیز در دوران محدودیت، وجود یک جمع و چند دوست است که بدانی مسألهشان ادبیات است. این جمعها کمک میکنند که ما نویسندهها زنده بمانیم و انزوا دخلمان را نیاورد.»
بالاخره پس از دوازده سال سکوت، کورش اسدی با انتشار مجموعه داستان “گنبد کبود” در سال ۱۳۹۴ بار دیگر به عرصه ادبیات داستانی بازگشت. این کتاب، دارای هشت داستان کوتاه است که اسدی آنها را در دهه هشتاد نوشته بود.
نویسنده در داستانهای این مجموعه، تلاش میکند که مرزهای واقعیت و خیال را درهم شکند. به عنوان نمونه، در یکی از این داستانها به نام “برج”، که به عقیده منتقدان از زیباترین داستانهای کوتاه کورش اسدی است، شخصیتها شکلی نامتعارف دارند.
غلامرضا رضائی، نویسنده و منتقد ادبی، در مطلبی در روزنامه فرهیختگان، درباره شخصیتهای این داستان نوشته است: «آنها یا کوژند یا دم دارند یا از دست معیوبند یا به شکل گربه و سگ و گرگ مبدل شدهاند و در کل آدمهای مسخشدهای هستند که شاید اشاره به توحش و بدویت انسان دارد که برخلاف پوشش و ابزار مدرنی که در اختیار دارد گاه وجه پنهان و حیوانی خود را بروز میدهد.»
تولد دوباره پس از سالها سانسور
وقتی “گنبد کبود” منتشر شد، برخی رسانهها به اشتباه تیتر زدند که “اثر داستانی تازه کورش اسدی پس از هفت سال منتشر شد”، اما در واقع آن چه سال ۱۳۸۷ قرار بود از سوی نشر ثالث با عنوان “پایان محل رویت است” منتشر شود، از انتشارش جلوگیری شد و به چاپ نرسید: «رمان “پایان محل رؤیت است” قرار بود منتشر شود، اما مدتی سر دواندند و آخرش گفتند مجوز نمیدهیم.»
با این حال، این کتاب که اولین رمان کورش اسدی محسوب میشود، در سال ۱۳۹۵ با عنوان دیگری منتشر شد: “کوچه ابرهای گمشده“.
رمان “کوچه ابرهای گمشده” که به انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران و حوادث پس از آن میپردازد، در فاصله صبح تا عصر یک روز دوشنبه میگذرد و “کارون”، شخصیت اصلی داستان، به دنبال کتابی به نام “کوچه ابرهای گمشده” است: «ابر تمام آسمان را گرفته بود. مثل مرگ که دل را بگیرد و آدم جسد شود. مثل جسد که نگاه به آسمان کند. نگاه به کوچه کرد.» (صفحه ۴۱)
کورش اسدی، خود در گفتوگویی که در سایت انجمن رمان ۵۱ منتشر شد، درباره این رمان گفت: «در رمان، هم از جنگ حرف زده میشود، هم از انقلاب و هم چند واقعه تاریخیِ دیگر، ولی این به معنای تاریخی بودن رمان نیست… من هرگز دغدغه پرداختن به تاریخ نداشتهام، و بیشتر تأثیرِ وقایع در زندگی شخصیتهای اثر و روابط میان آنها برایم مهم بوده.»
مصطفی انصافی در یادداشتی بر این رمان که در مجله تجربه چاپ شده، نوشته است: «از ابتدای رمان، شهر در آشفتگی و هرجومرج است، معترضان دیوارهای شهر را تریبون کردهاند، با دیوارنویسی شکلی از اعتراض را به نمایش گذاشتهاند و پلیس آنها را تحت پیگرد قرار داده است. در انتها آشفتگی به آشوب میرسد و اینگونه تاریخ تکرار میشود.»
«نویسنده خاص نیستم»
کورش اسدی گرچه با این رمان خود را به عنوان یک رماننویس موفق نیز مطرح کرد، اما به نظر میرسد که بیشتر دلبسته داستان کوتاه بود: «نوشتن یک داستان کوتاه ناب، حاصل تجربه زندگی، نگاه و دید عمیق نویسنده از داستان، اجتماع و آثار ادبی پیشین است و مهمتر از همه عشق و ایمان به نوشتن است.»
او گفته بود که کتاب دیگری هم به نام “رباعیات ایام” نوشته که هنوز به ناشری نداده است: «این اثر مجموعهای از قطعات کوتاه است که به نثر نوشتهام. این اثر تجربهای در تکچهرهنویسی (پرتره) از لحظهها، موقعیتها، حرکات و گاهی حتی سکوت است.»
کورش اسدی در بیرون از دنیای داستانی، به اصولی در زندگی معتقد بود که “هم قلم و هم اثرش” را آلوده نکند: «من ادعایی در نوشتن یا نویسنده خاص بودن ندارم، اما به گمانم نه فقط نویسنده بلکه هر انسانی باید به چیزهایی باور یا اعتقاد داشته باشد.»