آیدین فرنگی
شهر کتاب
مهر ۱۳۹۳
پرویز ناتل خانلری نام شناختهای در عرصهی فرهنگ و ادب معاصر ایران است؛ از رسالهی دکتریاش با نام «تحقیق انتقادی در عروض فارسی» که بعدتر با نام «وزن شعر فارسی» در قامت کتابی مستقل به چاپ رسید، تا دورههای ماندگار و پیشگام مجلهی «سخن»، ارائهی متن انتقادی از دیوان حافظ، نوشتن کتابهایی چون «زبانشناسی و زبان فارسی»، «تاریخ زبان فارسی»، «فرهنگ تاریخی زبان فارسی»، ویرایش «سمکِ عیار» و… کارنامهی پژوهشی او دربرگیرندهی آثاری کممانند و ماندگار در تاریخ فرهنگ ایران است.
کتاب «نقد بیغش»، حاصل گفتوشنودهایی است که صدرالدین الهی، یکی از روزنامهنگاران شناختهشدهی دهههای سی تا پنجاه خورشیدی، در فاصلهی اواخر زمستان ۴۴ تا اوایل بهار ۴۶ با دکتر خانلری انجام داده است. الهی در پایانبندی کتاب، زیر عنوان «یادی از استادی» مینویسد: «بیشک طولانیترین و پرحوصلهترین گفتوگویی که دکتر خانلری با روزنامهنگاری کرده است، صحبتهایی است که من و او، از اواخر زمستان ۴۴ تا اوایل بهار ۴۶ بهطور مرتب و بدون وقفه، در آغاز، هفتهای یک بار و سپس که چاپ مطالب شروع شد، هفتهای دو بار، با هم داشتهایم و محور آن، شعر و نثر فارسی از نظرگاه او بوده است و نیز خاطرههای ادبی وی از نویسندگان و شاعران معاصر و نقد و بررسی کارهای ایشان.» (ص ۲۷۶)
یک فصل از کتاب حاضر، پیشتر، به صورت کامل، در همان زمانِ انجام گفتوگو، در مجلهی «سپید و سیاه» به چاپ رسیده است: فصل مربوط به صادق هدایت و نیز بخشی از فصل مربوط به بزرگ علوی. البته بخش مربوط به هدایت که حدود نیمی از گفتوگوهای کتابِ «نقد بیغش» به آن ویژه داشته شده، نه حالت گفتوگو که شکل تکگویی دکتر خانلری را دارد. الهی دربارهی دلیل توقف انتشار مصاحبهها مینویسد: «دلیل توقف، از یک طرف حملههای بیپایهای بود از طرف متولیان “امامزادهی هدایت” به خانلری؛ و بعد، از طرف دیگر، اشارهی دستگاه ممیزی به او و به من، که صحبت از آقای بزرگ علوی در شرایط حاضر مصلحت نیست…» (ص ۱۱)
سالها بعد، فصلهای مربوط به نیما یوشیج، ملکالشعرا بهار و صادق چوبک به تشویق دکتر جلال متینی در مجلهی ایرانشناسیِ آمریکا منتشر میشود (۱۳۷۰ خورشیدی) و سرانجام به تشویق دکتر احسان یارشاطر، نقد بیغش صورت کتابی را میپذیرد که اکنون در دست ما است. الهی پس از مقدمه، دو فصل را با نامهای «خانلری و من» و «دکتر خانلری کیست؟» در آغاز کتاب گنجانده است. نخستین بخش از دیدگاهها یا خاطرههای ادبی خانلری، از صفحهی ۷۵ و با عنوان «خانلری و هدایت» آغاز میشود. میانتیترهای این فصل عبارتند از: هدایت یک میرزاقلمدون به تمام معنی بود، دکتر شین پرتو صادق را به هند برد، این است سیمای صادق هدایت در سالهای آخر، او آغازگر تحقیق علمی در فرهنگ عامیانه بود، هدایت اولین نویسندهی غیرواعظ بود، این تفاوت چیست؟ سهلانگاری هدایت سنت و آیه نیست، نقدی بر «بوف کور» این اثر سیاه درخشان، علت چیست؟، دربارهی ساختمان داستان، در بوف کور تشبیهات زیبا فراوان است، دربارهی اندیشههای این کتاب و دربارهی نثر و شیوهی بیان کتاب. خانلری که در شعر معاصر فارسی با سرودهی بلندی با نام «عقاب» شناخته میشود، این شعر را به صادق هدایت تقدیم کرده است.
در این فصل علاوه بر آشنایی با دیدگاههای ادبی خانلری دربارهی هدایت، اطلاعات نابی در حوزهی تاریخ شفاهیِ ادبیات معاصر کسب خواهید کرد؛ مثلاً در صفحههای ۱۱۰ و ۱۱۱ بخشی از ماجراهای مربوط به آخرین شب حضور هدایت در ایران روایت شده است.
اگرچه فصلهای بعدی کتاب به گستردگی فصل نخست نیست، پیکرهبندیشان تفاوتی با بخش نخست ندارد؛ یعنی در تمام این فصلها علاوه بر آشنایی با دیدگاههای خانلری دربارهی آثار افراد، اطلاعاتی نیز در حوزهی تاریخ شفاهی کسب میکنیم. شخصیتهایی که به ترتیب، پس از فصل اول مورد بررسی قرار میگیرند، عبارتند از: بزرگ علوی، ملکالشعرای بهار، نیما یوشیج و صادق چوبک. در خلال این مباحث به شخصیتهای چون دکتر فاطمه سیاح، جلال آلاحمد، احسان طبری، دهخدا، شهریار، اخوانثالث، شاملو و… هم اشارههایی شده است. شاید اشارههای مربوط به زندهیاد فاطمه سیاح را جز در این کتاب، در منبع دیگری نتوان پیدا کرد؛ که برای اطلاع میتوانید به صفحههای ۸۶، ۲۲۳، ۲۴۰ و ۲۶۷ مراجعه کنید.
البته طبق نوشتهی گفتوگوکننده در بخش پایانی، دکتر خانلری بحثهایی نیز پیرامون دشتی، حجازی، اعتصامی، فرخزاد، بهبهانی، معیری، نادرپور و جمالزاده انجام داده که ظاهراً دیگر امکان دسترسی به آنها میسر نیست. ویژگیهای روزنامهنگاری قدیم را در چند جای کتاب میتوان مشاهده کرد: از پیشگفتارهای بلند گفتوگوکننده که گاه با ستایش بسیار از گفتوگوشونده همراه است بگیرید تا جملهای چون این: «دکتر خانلری [به همهی پرسشها] جوابی درخور و بهسزا داده است.» (ص ۲۷۷) که روزنامهنگاری امروز چنین موردهایی را برنمیتابد؛ زیرا بهوضوح مصاحبهگر را در موقعیت آزمونگیرنده قرار میدهد.
برای پایان این یادداشت اشارهای کنیم به نام بزرگمردی که امروز ادبدوستان ایرانی جملگی به احترامش تمامقد میایستند و در روزگار انجام این مصاحبهها، پژوهشگری تقریباً جوان بوده است. صدرالدین الهی در انتهای مصاحبهای که به نیما ویژه داشته شده، خطاب به خانلری میگوید: «برای رفع خستگی، آیا در این اواخر شعری خواندهاید که به معنی واقعی از آن لذت برده باشید؟» و دکتر خانلری چنین پاسخ میدهد:«یکی از دوستان، دستنویس شعری را به من داد که شاید هنوز چاپ نشده و شاعر آن را هم تازگیها ندیدهام. اما یکی از بهترین شعرهایی است که معنای وطن را در ذهن و جان آدمی جا میدهد. شاعر علاوه بر شاعری، محققی دانشمند و مورد احترام من است. آقای محمدرضا شفیعی کدکنی. شعری گفته دربارهی جعبههای بنفشهی فرنگی که اوایل بهار در کوچه و بازار میفروشند. گوش کنید: در روزهای آخر اسفند،/ کوچ بنفشههای مهاجر،/ زیباست./ در نیمروزِ روشنِ اسفند،/ وقتی بنفشهها را از سایههای سرد،/ در اطلس شمیم بهاران/ با خاک و ریشه/….» (صص ۲۵۸ و ۲۵۷)
نقد بیغش، هم ما را با دیدگاههای دکتر خانلری در حوزهی ادبیات معاصر فارسی آشنا میکند و هم روزنهای است به دنیای تاریخ شفاهی ادب معاصر. نقد بیغش را انتشارات معین، در ۲۹۶ صفحه و با قیمت دوازدههزار تومان منتشر کرده است.