زندگی و اندیشههای میرچا الیاده
در گفتوگو با کلود هانری روکه
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ۲۵۶ صفحه. برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، فایل پی.دی.اف را ببینید.
زندگی میرچا الیاده به اندازۀ اندیشههای تأثیرگذارش، جذاب و پرمایه است. الیاده در رومانی به دنیا آمد، برای تحصیل به هند رفت، چند رمان نوشت، در سه روزنامۀ معتبر رومانی به طور مدام مقاله نوشت و آثار برجستۀ پرشماری در حوزۀ تاریخ ادیان ارائه داد. در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان یک کنشگر فرهنگی جدی در لندن حضور یافت و پس از جنگ، در پاریس و شیکاگو به تدریس پرداخت.
کلود هانری روکه (مدرس تاریخ و زیباییشناسی) گفتگوی خود را با الیاده، هزارتویی دانسته که گذر از آن برای درک زندگی و آثار این اندیشمند لازم است؛ از دوران تحصیل او در هند تا آشناییاش با یونگ و اشتغال به اسطورهپژوهی.
این کتاب گفتگویی شخصی و در عین حال عمومی، ساده و نیز عمیق، منظم و در عین حال فراگیر و دربرگیرندۀ همۀ موضوعاتی است که الیاده سالها با آنها زیسته است. روکه گفتگو با وی را از دوران کودکی و نوجوانیاش شروع میکند و قدم به قدم با تحولات فکری و اندیشههای وی پیش میآید. گفتگو با این دینپژوه و اسطورهشناس، سرشار از نکتهها و ناگفتههایی است که هر انسان کنجکاو و جستجوگری از خواندنش لذت میبرد.
کلود هانری روکه در پیشگفتار این کتاب درباره گفتگو با میرچا الیاده میگوید:
برای نفوذ به هزار توی آثار و زندگی یک دانشمند و درک یکپارچگی آن میتوان از هر دروازهای وارد شد: کاوش و تحصیل در هندوستان در بیستسالگی؛ آشنایی و نزدیکی با یونگ در کنفرانس ارانوس در چهلسالگی، پایبندی به ریشههای سرزمین مادرش یعنی رومانی، که در باور او به جهانوطنی نیز به روشنی بازتاب یافته، سیاهۀ طولانی جمعآوری اساطیر و درک عمیق آنها، کار تاریخنگاری و افسانهآفرینی، همراهی با اندیشههای نیکولاس دکوزا و هیمالیا، جملگی نشان میدهند که چرا درونمایۀ «همزمانی متضادها» تا این حد روشن و تا این حد پرتکرار در سراسر آثار الیاده بازتاب یافته است.
با وجود این آیا میتوان اینطور نتیجه گرفت که تکتک این تجربیات در نهایت یکی شدهاند و به یک هدف رسیدهاند؟ شاید اینکه همه چیز از یک روح اصلی شکوفا شده و آن روح همچون یک بذر، مانند یک درخت آینۀ تمامنما و بالقوۀ جهانی است که در آن حضور دارد. روحی که با واکاوی و پژوهش دربارۀ جهان به پرسشهای هستیشناسانۀ جهان پاسخ میدهد و به آن غنا میبخشد. در نهایت سرچشمۀ هر چیزی تنها به وسیلۀ تجلیات پیآیند خود آن چیز تجلی یافته است. من به ملاقات مردی رفتم که آثارش در نوجوانی مرا مجذوب کرده بود، اینک اندیشمندی را میدیدم که در حال و اینجا میزیست. الیاده هرگز این اشتباه را مرتکب نشده تا علوم اجتماعی را براساس الگوهای علوم طبیعی تبیین نماید. او هرگز فراموش نکرده که کاوشگر برای درک نظام انسانی باید تکتک اجزای مربوط به آن را از پیش درک کرده باشد و هرگز نباید خود را بیرون از حوزۀ کاوش قرار دهد.
الیاده هرگز در برابر وسوسۀ فرویدگرایی، مارکسیسم یا ساختگرایی سر فرود نیاورد و آگاهانه از جزماندیشیها و افراطیگریهای برآمده از این برچسبهای فلسفی پرهیز کرده است. کوتاه سخن آنکه، الیاده نقش غیرقابل کاهش تفسیر، شوق خاموشناشدنی برای رسیدن به معنا و گفتمان فلسفی را هرگز از یاد نبرده است. با وجود این، باید تأکید نمایم که موضوعیت الیاده ژورنالیستی نیست [؟]. هیچکس انتظار ندارد او را در سیمای یک جلودار زائران کالیفرنیایی به سوی کاتماندو ببیند؛ هیچکس در رویای آن نیست که او را یک «فیلسوف متفاوت با پیشینیان و همتایانش» کشف کند. اگر میرچا الیاده مدرن است به این دلیل است که او سالها پیش درک کرده که «بحران نوع بشر» در واقع بحران انسان غربی است و خردمندانه این است که با شناخت ریشههای کهن، آشنا و غیرمتمدنانۀ شرایط وجودی انسان آن را درک کنیم و نجاتش دهیم.
فصل بندی کتاب به این ترتیب است:
- پیشگفتار
- خاستگاهها و معانی آنها
- درنگی کوتاه
- هندوستان واقعی
- اروپا
- پاریس ۱۹۴۵
- زندگی در شیکاگو
- تاریخ و هرمنوتیک
- شیوۀ کار تاریخپژوه
- پیکرههای خیالی
- اسطوره و نوشتن
- معنای هزارتو
- گاهشمار زندگی میرچا الیاده