تاریخ شفاهی ادب قدیم فارسی؛ کاری که با مرگ نویسنده ناتمام ماند

مجتبی عبدالله نژاد دیروز درگذشت. آنچنان ناگهانی که همه دوستان و خوانندگانش را تکان داد و مبهوت کرد. فقط ۴۸ سال داشت. بیشتر اوقات از خانه بیرون نمی رفت. سخت مشغول نوشتن بود و ترجمه کردن. و بیرون هم هوای تازه ای نبود. مگر وقتی که دوستی را باید در شهر ملاقات می کرد. یکی از این دوستان علیرضا آبیز بود. هر وقت از انگلیس به وطن می رفت مجتبی خانه را ترک می کرد تا به دیدار دوست برود. حالا خانه را برای همیشه ترک کرده است. برای دیدار آن رفیق اعلی. مجتبی رفیق بود و دانشور و پژوهشگر بود و زبان فارسی را نیک می دانست و تاریخ ادب ایران را به شیوه ای هنرمندانه و خلاق روایت می کرد. یک کتاب ناصرخسرو از همین مجموعه را آماده کرده بود و نسخه ای از روی لطف برای من هم فرستاده بود. شنیدم کتاب دیگری در باره سعدی هم نوشته است. اگر ۱۰ سال و ۲۰ سال دیگر زنده می ماند چه می شد؟ اما آن وطن قاتل دانش و دانشوران شده است. و آن هوای مزخرف تهران به قتل عام مشغول است. یادش از یادمان نمی رود. به یادش این مقاله آبیز را که پیشترها به طور خلاصه در راهک آورده بودم بازنشر می کنم. او در آثارش زنده است و زنده خواهد ماند. – م.ج

علیرضا آبیز
بی بی سی فارسی
دسامبر ۲۰۱۴

نشر هرمس در تهران مجموعه ای با عنوان تاریخ شفاهی ادبیات قدیم ایران در دست انتشار دارد که جلد نخست این مجموعه “گفتگو با مسعود سعد سلمان” به قلم مجتبی عبدالله نژاد به تازگی منتشر شده است.

گفتگو با شاعران و نویسندگانی که سده ها پیش می زیسته اند کاری بدیع و در ادبیات فارسی بی سابقه است. به ویژه اگر این گفت و گو مستند بر دانسته های تاریخی و ادبی و سرشار از ارجاع به متون و اسناد باشد.

مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی عهد غزنوی (نیمه دوم قرن پنجم و نیمه نخست قرن ششم هجری)، از جمله شاعرانی است که دانسته های محدودی در مورد زندگی وی به ما رسیده است. بسیاری از نقاط زندگی وی تاریک و مبهم است و با افسانه در آمیخته.

در مقایسه با شاعران هم ارزش از اقبال پژوهش گران کم بهره مانده است. نوآوری های او آن چنان که باید معرفی نشده و به جنبه های تاریخی و ارزش های ادبی شعر او به قدر کفایت نپرداخته اند.

نویسنده در این کتاب مسعود سعد سلمان را به روزگار معاصر احضار می کند و در دو نشست نفس‌گیر پرسش های جدی و مهمی را در باره زندگی و شعر او مطرح می کند.

شگرد نویسنده در بیرون کشیدن شاعر قرن ششم از زندان نای و قلعه سو و گفت و گوی مفصل با زبان امروزی و با استفاده از تعابیر رایج زمانه ما طراوت خاصی به این کتاب بخشیده است. در عین حال مسعود سعد سلمان که هم چشم بینای زمانه خود است و هم این چند قرن پس از حیات جسمانی خود را نظاره کرده و با تذکره ها و تفسیرهایی که بر شعرش نوشته اند آشناست دانش و تجربه کافی دارد تا پاسخ بسیاری از پرسش ها پیرامون شعر و زندگی خود را بدهد.

او همچنین با نظریات جدید نقد ادبی و تاریخ نگاری ادبی آشناست و نویسنده در مقام مصاحبه گر وی را در جایگاه زمانی یکسانی با خودش تصور کرده است. در همان آغاز نویسنده پیشنهاد می کند با زبان فارسی امروز سخن بگویند و مسعود سعد موافقت می کند و می گوید: «تغییرات زبان فارسی در حدود مسایلی که ما قرار است در باب آنها سخن بگوییم، چندان بارز نیست.»

با این تدبیر فاصله زمانی چند قرن از بین می رود و زبان کتاب امروزی و روان و خواندنی می شود.

زندگی شخصی و اوضاع سیاسی اجتماعی

گفت و گوی نخست بیشتر حول محور زندگی شخصی و اوضاع سیاسی اجتماعی دوران شاعر می گذرد. از گفت و گو درباره زادگاه و نیاکان و دوران کودکی شاعر شروع می شود و به تحولات دوره جوانی و بزرگسالی او می رسد.

مصاحبه کننده با طرح پرسش های دقیق و هوشمندانه جزییات تاریخی و اطلاعات زندگینامه ای مفصلی در اختیار خواننده قرار می دهد. با توجه به کمبود شدید منابع قابل اتکا در باب زندگی مسعود سعد سلمان، ارزش و اهمیت پژوهش عبدالله نژاد آشکار می شود. او هر چه را در مورد عصر غزنوی نوشته شده خوانده است. دیوان شعر مسعود و دیوان شاعران همروزگار او و تذکره های دوران بعد را خوانده و هر نکته ای را که در مورد این شاعر در تاریخ و تاریخ ادبیات قابل دستیابی بوده در این کتاب عرضه کرده است.

فهرست منابع که در پایان کتاب آمده از جمله شامل آثاری است که اگر چه مستقیم به مسعود سعد سلمان نپرداخته اند در مورد زمانه و روزگار او یا همروزگاران او حاوی اطلاعاتی بوده اند.

این گفت و گو از یکنواختی و خسته کنندگی متون آکادمیک عاری است اما از خیال پردازی غیرمستند و داستان پردازی بی پایه و اساس نیز در آن خبری نیست.

در مواردی که نویسنده نتوانسته به ماهیت واقعی رخدادی پی ببرد آن را با ترفندهایی رها کرده و همچنان مبهم انگاشته است. مثلا در پاسخ : «پس در نقد کار عنصری شعری گفتید که خاقانی آن را دیده و از شما انتقاد کرده. نمی خواهید آن را بخوانید؟» مسعود سعد می گوید: «الان دیگر آن شعر از بین رفته. پس بهتر است حرفش را نزنیم.»

اگر چه تذکره ها و آثار تاریخی برخی جزئیات مربوط به زندگی شاعر را در اختیار نویسنده – مصاحبه کننده – گذاشته اند، بیشتر اطلاعات از آثار مسعود سعد استخراج شده است. عبدالله نژاد با خواندن دیوان شاعر و توجه به جزییات و درک روابط بینامتنی و فرامتنی و با احاطه بر دوران تاریخی و تحولات سیاسی –اجتماعی عصر شاعر موفق شده روایتی دقیق – در حد مقدورات – از زندگی آشفته یکی از ویژه ترین شاعران زبان پارسی به دست دهد.

مسعود در پاسخ به پرسشی در باب تاثیر زندان در کیفیت شعرش می گوید: «زندان روی شعر من خیلی تاثیر گذاشت. اولین تاثیرش این بود که چون آن شعرها را بیشتر برای دل خودم می گفتم، تکلفی در آنها نبود. در نهایت سادگی بود. چون شعر دیگر برایم کالای لوکسی محسوب نمی شد. حدیث نفس بود، بث الشکوی و نفثه المصدور بود. اگر در حبسیات من دقت کنید، هم لغات و ترکیبات و هم ساخت نحوی این شعرها در نهایت فروتنی است. آن حالت اشرافی را ندارد. از ازدحام تصاویر و لغات فاخر و قافیه های شاذ و ترکیبات نادر خبری نیست. نخواسته ام خواننده را با این چیزها مرعوب کنم. چطور ممکن است وقتی کسی در یک زاغه تاریک اسیر عده ای غول بیابانی افتاده، با هزار درد و رنج و بدبختی، از فقر و گرسنگی بگیر تا بی خوابی و ناامیدی و تنهایی و نگرانی زن و بچه و خانواده، بتواند با قافیه ها بازی کند و شعرهای تصنعی بگوید؟ بحران زندگی اجازه نمی داد به بحران زبان دامن بزنم. فشار وقایع اجازه نمی داد درگیر بازی های زبانی بشوم.»

شاعر به تفصیل در مورد جهان بینی و فضای غالب شعر خود سخن می گوید. از حسی بودن تصاویر شعر خود و استفاده کمتر از استعاره حرف می زند و در مقام مقایسه شعر شاعران دیگر را مثال می زند. از اهمیت تقدیر در ذهنیت و شعر وی سخن به میان می آید و به تاثیر وی بر شعر معاصر فارسی اشاره می شود. شعر “آنگاه پس از تندر” مهدی اخوان ثالث را بازسروده ای از یکی از شعرهای خود می داند: “چو شطرنج بازان دغایی بکرد/ مرا گفت هین شه کن و شه نبود.” مسعود سعد عقیده دارد که شعر “آنگاه پس از تندر” همان مضمون شعر خود او را دارد.

«منتها من از تقدیر هستی شناختی خودم سخن می گویم، در حالی که اخوان با استفاده از این تصویر مضمونی سیاسی و اجتماعی ساخته. به مسایل سیاسی عصر شما اشاره کرده. کل آن شعر{ آنگاه پس از تندر} با نگاه به این بیت از حبسیه من ساخته شده.»

در جایی دیگری از کتاب مسعود سعد با اشاره به مرگ دوست جوانش محمد علوی و دو بیت کوتاهی که در رثای او سروده و گفته: “در وفات محمد علوی/ خواستم زد به شعر یک دو نفس/ باز گفتم که در جهان پس از این/ زشت باشد که شعر گوید کس” می گوید: «من این را با تمام وجود درک می کردم. می دانستم که تبدیل مرگ دوستی مثل محمد علوی به مضمون هنری وقاحت مرگ را مخدوش می کند.» و مصاحبه کننده با این حرفهای او بلافاصله یاد برشت و آدورنو و پل سلان می افتد که معتقد بودند شعر گفتن پس از آشوویتس خیانت است.

مسعود سعد در نهایت خود و شعر خود و مصیبت هایی را که بر او رفته سهم خود از تقدیر می داند و در توضیح به شعر شاعر همروزگار ما فروغ استناد می کند: «سرنوشت من همین بود. سهم من همین بود. آن شعر فروغ فرخزاد، شاعر معاصر خودتان را یادتان است که گفته: سهم من پایین رفتن از یک پله ی متروک است و به چیزی در پوسیدگی و غربت نایل گشتن؟ سهم من هم همین بود.»


*یادداشتهای متعددی از مجتبی عبدالله نژاد در راهک منتشر شده است. مجموعه آنها را ذیل برچسب نام او یا اینجا می توانید پیدا کنید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته