شورای علمی دانشنامه هزاره
بر چه میلرزد صدف، بر گوهرش
سخن نخست
نخست باید از تمام کسانی که در این مدت به هر نحوی به دانشنامۀ هزاره توجه کردهاند، قدردانی و سپاسگزاری کنیم. آنچه باعث مرگ یک اثر میشود، بیتوجهی به آن است. توجه از هر سنخی که باشد؛ اعم از توبیخ و تحسین، نشان از تأثیر و اهمیت اثر علمی دارد. این واکنش عمومی و مجّدانه و پیگیرانۀ فرهیختگان، نشان داد که دانشنامه را مهم ارزیابی کرده و آن را از آن خود و شایستۀ توجه دانستهاند. معمولاً انسان هرچیزی را که با ارزش و از آن خود بپندارد، دربارهاش حساسیت نشان میدهد و دل میسوزاند. به قول مولانا: «بر چه میلرزد صدف، بر گوهرش». در روزهای گذشته به بهانۀ چاپ جلد اول دانشنامۀ هزاره، از هر گوشه صدایی برخاست. از هر دری سخن رفت و هرکسی به فراخور حال خود، مقالی را در میان افکند. در کل گفت و گوی مبارکی شکل گرفت. شاید این نخستین بار باشد که مردم ما بیرون از امر سیاسی بر سر فرهنگ تا این حد گسترده دغدغۀ خود را ابراز میکنند. در فضای گفت و گو و بر محور چنین امر مهمی حتی شنیدن سخنان تلخ و طعنههای جانکاه نیز قابل تحمل است.
گفته بودیم و تصمیم گرفته بودیم که از دانشنامه دفاع نکنیم؛ زیرا نقد و نظرهای علاقهمندان را چون نسیم بهاری دانسته و میدانیم که نو به نو فرا میرسد و به هر نحوی به نشو و نمای این نهال نوپای معرفت مدد میرساند. هدف خود را گردآوری و عرضۀ اطلاعات درست، مستند و جامع، دربارۀ قوم تعریف کرده بودیم، نه به رخ کشیدن هنر، دانایی و تجربۀ کاری خود. از طرفی، به همیاری فرهنگیان و اهل قلم دلسوز، سخت باور داشتیم که هم اهمیت و ضرورت کار را درک میکنند و هم بر پیچیدگی و حساسیت آن واقف اند. اما سیر نقد و نظرها به سمتی کشیده شد که توضیح برخی از نکات را ضروری ساخت. بر آن بودیم که تب و تابها و هیجانات فروکش کند و زمینۀ گفت وگوی سازنده و به دور از احساسات، فراهم شود. نمیخواستیم با ارائه پاسخهای شتابزده، سد راه جریان آزادانۀ نقدها شویم. به مؤلفان هم توصیه کرده بودیم که شکیبایی را از دست نداده در مقام دفاع برنیایند. اذعان داشتیم که متن دانشنامه باید بتواند از خود دفاع کند.
هرچه زمان گذشت نقدها ابعاد تازهتری به خود گرفت. بسیاری از بزرگان جامعه، اعم از سیاستمدار، مورخ و روشنفکر به میدان آمدند. اینک دو سر طیف رنگین این نقدها بسیار دور از هم مینماید. برخی نگاه معرفتی به ماهیت دانشنامهنگاری مدرن دارند و برخی از مزاج ناسازگار جامعه که پذیرای چنین کاری نیست، میگویند. جمعی شرایط را آمادۀ چنین کاری نمیدانند و گروهی بر طرح مسائل جنجالی انگشت گذاشتهاند و عدهای نیز از مصلحت اندیشی اصحاب دانشنامه شکوه میکنند. عدهای با نظریات مطرح شده و ناشده مخالفت میورزند و گروهی از روش علمی در پیش گرفته شده گله دارند. همۀ این دغدغهها و نگرانیها برای تیم دانشنامه قابل درک و احترام است. بیگمان برخی از موضوعات مطرح شده در نقدها جواب قاطع و شسته رفته ندارد و سزاوار است در میان متفکران ما به گفتمان جدی و دوامدار تبدیل شود. این سلسله گفتارها به عنوان مبانی نظری دانشنامه بسیار مورد نیازاست. دانشنامۀ هزاره سخت نیازمند خاستگاههای تمدنی و فرهنگی برای خود است. این مردم بیگمان پا بر زمینی سخت دارد ولی یافتن این زمین سخت، کار یک نفر و یک گروه و یک نسل نیست و در یک کلام کار دانشنامه نیست. اینها جوششها و پژوهشهای فرادانشنامهای را میطلبد. ما در این نوشتار انتقاداتی از این دست را مدنظر نداریم. روی سخن به نقد و نظرهای انضمامیتر و دسترستر است. برای این منظور، طی روزهای گذشته به دستهبندی انتقاداتی از این دست پرداختیم.
دستهبندی انتقادات
برای ارائه پاسخهای روشن، مستدل و متقن، نقدها و نظرهای مطرح شده را در شش دسته، طبقهبندی کردیم و قصد داریم طی روزهای آینده در بارۀ هر دسته، جداگانه و مستند توضیحات و دلایل خود را ارائه کنیم.
نخستین دستۀ نقدها و نظرها، ادعای راهیابی تعبیرهای اهانتآمیز قومی و جناحی و عدم رعایت بیطرفی است.
چکیدۀ کلام نقدهای دستۀ اول این است که استفاده از کلمات یا عبارات خاص و استفاده نکردن از کلمات و تعبیرات خاص دیگر، سبک شمردن ارزشها، اهانت به اقوام، اشخاص یا جناحهای سیاسی است. پیش از همه، اولین پاسخی که میتوان و باید به این سنخ از انتقادات داد این است که اگر با دلیل و منطق ثابت شود که چنین اتفاقی رخ داده است؛ یعنی به هر نحوی به قوم، مذهب یا شخص و جناحی اهانت صورت گرفته باشد، مدیریت دانشنامه متعهد است در ویراست بعدی، آنها را اصلاح کند.
عزم بر آن است که با استفاده از نقدهای انجام شده و نیز داوری اهل نظر، یکبار دیگر جلد اول دانشنامه را از این منظر مرور و بازخوانی کنیم تا اگر شائبۀ اهانت وجود داشته باشد، رفع شود. اما در اینجا لازم میدانیم، با توجه به مصداقهای اهانت در کلام ناقدان محترم، چند نکته را یادآوری کنیم:
ماهیت دانشنامهنویسی
نکتۀ اول اینکه دانشنامهها، محل بیان ماهیت و حقانیت یا عدم حقانیت وقایع و افراد نیست. فقط صورت حال آنها را توصیف میکند. هیچ شخص و جریانی، نباید اثبات حقانیت خود را از دانشنامهها انتظار داشته باشد. حقیقت و حقانیت را باید در جاهای دیگری جستجو و اثبات کرد. از هر چیزی باید انتظار در خور آن را داشت. دانشنامه نه جای کتابهای تاریخی را میگیرد، نه جای مقالات تحلیلی را و نه میتواند تمام اتفاقات مربوط به یک واقعه را منعکس کند.
از جنبۀ دیگر باید توجه داشت که قالب و ساختار دانشنامهها اصولاً سردمزاج است. این سردمزاجی ناگزیر به ادبیات آن نیز راه مییابد و در نتیجه، ذهن و ذایقههای آشنا به قالبهای ادبی و هنری و یا متون ارزشی و ایدئولوژیک را میآزارد. این حالت به ذات آن قالب برمیگردد و به هیچوجه به سنخ روانی و فکری افرادی که در محدودۀ این قالبها قلم میزنند، بر نمیگردد. روش غالب دانشنامهها و قاموسها، چنین ریخته شده که در آنها کاراکترهای همگون و ناهمگون به یکسان در کنارهم مینشینند. در چنین ساختاری ناگزیر کلمه آدم در ردیف ابلیس مینشنید و قاموسنویس به این بهانه که این دو دشمنان آشتیناپذیر هم هستند، نمیتواند از خیر معنیکردن یکی بگذرد.
گذشته از این دو، دانشنامهنگاری به اقتضای ماهیت خود، مستلزم نگاه حداکثری و جامع نسبت به موضوعات و سوژهها است، براین اساس، حتی موضوعات و سوژههایی که با احتمال بسیار اندک، نسبتی با موضوع برقرار میکنند، در حیطه کار دانشنامههای مرتبط قرار میگیرند. امتیاز و حسن دانشنامهها نسبت به کتابهای دیگر این است که اطلاعات و معلومات جامعی را نسبت به سوژۀ مرکزی خود، برای خوانندگان فراهم میکند و بر همین اساس است که در دانشنامۀ هزاره مدخلهای غذا، بازیها، تفریحات، آداب و رسوم، قریه، شخصیت و مذهب همه در کنار هم آمده است و قاعدتاً در نقد یک دانشنامه میبایست از حوزهها و مدخلهای مغفول مانده بازخواست شود نه از موضوعات جمع آوریشده.
اینگونه است که در این دانشنامه برای اولین بار معلومات نسبتاً جامع، در بارۀ بخشهای جدافتادۀ یک قوم در ابعاد و زوایای گوناگون گردآوری شده است. از هزارههای شیعه گرفته تا هزارههای سنی، اسماعیلی و سکولار. از هزارههای خوشآوازه و بدآوازه، هزارههای افغانستان و حتی هزارههای فراتر از مرزهای جغرافیایی افغانستان. در همین جلد اول که بخش کوچکی از این پروژۀ بزرگ است از فرهنگ، جغرافیا، تاریخ، و شیوههای زندگی و معیشت هزارهها از بامیان، غور، غزنی، دایکندی، ارزگان، پروان، میدان و سمنگان گرفته تا بلخ، بادغیس، بدخشان، قندوز، تخار، هرات، پنجشیر و لوگر و حتی پاکستان و ایران در خردترین مقیاس؛ یعنی مقیاس قریهها سخن و خبر تازه بیان شده است. ارائۀ چنین تصویری بزرگ و گسترده از پیکره و بدنه هزارهها بیسابقه است و تکمیل این پروژه همچون تار و پود یک پیکر واحد، همه تکههای جداشده، پراکنده و در مواردی گمشدۀ این جامعه همواره در معرض حذف را در یک تصویر نهایی به هم وصل میکند.
ضرورت رعایت روش علمی
طی چهل سال گذشته، ما به تولید متون احساسی و حماسی عادت کردهایم و از این رهگذر هیچ دیالوگ جدی نیز ایجاد نشده است. دانشنامۀهزاره رسالت خود را باز تولید چنین متنهایی نمیداند و در صدد ایجاد دیالوگ واقعی بین مردم افغانستان و در سطح بین المللی است. باید توجه داشت که دانشنامه هزاره یک اثر قوم شناسانه است و باید به روشهای علمی قوم شناسانه و انسان شناسانه پایبند باشد. بعضی از نقدهای صورت گرفته نشان میدهد که تصور و انتظار منتقدان محترم بنا به هر دلیلی از دانشنامه مطابق با واقع نبوده است.
ما هم در عرف زندگی روزمره و هم در عرف علمی ناگزیر از تن دادن به برخی روشها و ساختارها هستیم تا رفتارهای عرفی و علمی ما با معیارهای قابل قبول سازگاری یابد. نمیتوانیم معیارهای پذیرفته شده را به این دلیل کنار بگذاریم که با علایق و ارزشهای شخصی ما سازگار نیست. به همین دلیل، همه روزه، بارها، گفتار و رفتار خود را با مقام و موقعیت عرف پذیرفتهشده، هماهنگ میکنیم و در این هماهنگیها نیز بارها و بارها، پا روی ذوق، پسند و سلیقههای شخصی خود میگذاریم.
عرف علمی نیز معیارها و روش خاص خود را دارد. نمیتوان انتظار داشت که بدون رعایت روش علمی یا برخورد سلیقهای با آن، متن یا تحقیق مورد نظر مقبولیت علمی یافته با معیارهای علمی سازگار باشد. معمولاً توصیه روششناسان آن است که در مقام تحقیق، محقق تا جایی که میتواند از ارزشهای شخصی یا محلی و اجتماعی خود فاصله بگیرد و سعی کند تحقیق خود را به صورت عینی و به دور از ارزشداوری سر و سامان دهد. از نظر روششناسان، رعایت معیارهای عینی در انجام تحقیق، نه تنها توهین به ارزشهای شخصی یا اجتماعی فرد به شمار نمیرود؛ بلکه برای تضمین علمی بودن کار ضروری است. هر محقق، عضو یک جامعه بوده دارای ارزشها و احساسات و عواطف شخصی و اجتماعی معینی است، اما روش کار علمی اقتضا میکند که ارزشهای شخصی و محلی خود را در هنگام جمعآوری، تحلیل و ارائه اطلاعات دخالت ندهد تا تحقیقش مطابق با عرف و معیارهای روش علمی مقبولیت جهانی و همگانی یابد.
پرهیز از داوری ارزشی
در مورد کلماتی مانند قیام، جهاد، مجاهد و غیره که دارای بار ارزشی هستند، روش دانشنامهنگاری اقتضا میکند، تاجایی که ممکن است یا مورد استفاده قرار نگیرند یا معادلگذاری شوند تا کلمات به کار رفته بار ارزشی نداشته باشند یا حتیالمقدور از بار ارزشی آن کاسته شود، تا خوانندگان مختلف و دارای فرهنگها و ارزشهای متنوع، بتوانند مفاهیم مندرج در کلمات و اصطلاحات را به صورت عینی درک کنند. ما در شیوهنامه بر سر یکایک این کلمات درنگ کرده و بارعاطفی و ارزشی هریک را سنجیدهایم، تا مطمئن شویم که بیان ما در ذهن خودمان باقی نمیماند و خوانندگان از فرهنگها و ارزشهای اجتماعی مختلف نیز میتوانند آن را جذب کنند. قواعد از پیش تعیینشدۀ دانشنامهنویسی، مستلزم آن بود که هرچه بیشتر از طیف کلمات ارزشی و ذهنی(subjective) دور شویم و به سمت کلمات عینی (objective) و بیطرف و واقعنما برویم. البته هیچ ادعایی نداریم که در پرهیز از به کارگیری کلمات و اصطلاحات دارای بار ارزشی و معادلیابی آنها کاملاً موفق بودهایم. بسته به هرزبانی، قضاوت نهایی و قاطع راجع به اصطلاحات و کلماتی که حامل مفاهیم اجتماعی و ارزشی معینی هستند، بسیار دشوار و حتی گاه ناممکن است. در این زمینه از پیشنهادهای منتقدان علاقمند برای اجتناب از داوری ارزشی و رعایت هرچه بیشتر معیار عینیت در تحقیق علمی استقبال میکنیم.
کاربردهای کلمۀ شهید
کلمه شهید ممکن است دو نوع استفاده داشته باشد. استفادۀ نخست از این کلمه به صورت پیشوند نام است که بر سر نام شخص اضافه میشود و بار ارزشداوری زیادی هم دارد. معیار دانشنامه در این زمینه آن بوده است که چون این کلمه، معمولاً جزء نام شخص نیست، مانند کلمات دیگری چون حاجی و غیره، به صورت پیشوند نام آورده نشود. کاربرد دوم این کلمه اگرچه به صورت پیشوند نیست، در وقایع، به جای کلمههای مرگ یا کشته شدن مینشیند. در این صورت نیز تصمیم بر آن شد که حالت طبیعی و واقعنمای این کلمه که همان کشته شدن است، برای اشخاص به کار برده شود. البته همین جا باید افزود که هم کلمۀ شهید و هم کلیۀ کلمات دارای بار ارزشی دیگر در صورتی که نام کتاب، مقاله، نوشته یا سخن شخص دیگری باشد، به صورت نقل قول مستقیم داخل علامت نقل قول آورده شده است؛ اما نویسندگان دانشنامه، خود از این کلمات استفاده نکردهاند و در صورتی که از این معیار تخطی صورت گرفته باشد، خوانندگان عزیز با ذکر صفحه میتوانند، تذکر دهند و مطابق با اصول علمی دانشنامه ترتیب اثر داده خواهد شد. روش کار این بوده است که اگر کلمات فوق توسط نویسندگان منابع به کار رفته باشد، نویسندگان دانشنامه در هنگام نقل این کلمات و اصطلاحات از دیگران، مکلفند، عبارت مورد نظر را به صورت نقل قول مستقیم، داخل علامت نقل قول یا گیومه قرار دهند. باز هم یک بار دیگر تأکید میکنیم که اگر احیاناً نویسنده یا نویسندگان دانشنامه این معیار را رعایت نکرده باشند، از خوانندگان فرهیخته مجدانه میخواهیم که تذکر دهند تا در ویراستهای بعدی اصلاح شود.
از آنجایی که کلمۀ کشته یا کشته شدن، نشاندهندۀ یک واقعیت است، استفاده از این کلمه اهانت به کسی تلقی نمیشود و معیار علمی پرهیز از کلمات دارای بار ارزشی نیز رعایت میشود. طبیعی است که نویسنده ممکن است، بر اساس ارزشهای شخصی و اجتماعی خود، شخص مورد نظر را دوست داشته و نسبت به وی دارای عواطف و احساسات مثبت باشد یا شخصی را دوست نداشته و نسبت به وی دارای احساسات و عواطف منفی باشد؛ اما دقیقاً در همین موارد است که روششناسان به ما توصیه میکنند، احساسات و عواطف شخصی خود را در کار علمی خویش دخیل نسازیم. از این که بگذریم در فرهنگ دینی ما نیز کلمۀ کشته شدن در بارۀ بزرگان و پیشوایان دینی به کار رفته است؛ اما هیچکس از آن برداشت اهانت ندارد. به عنوان مثال، محتشم کاشانی در مرثیۀ امام حسین از کلمه کشته در بیت « این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پازده در خون حسین توست»، استفاده کرده و کسی نمیگوید که محتشم کاشانی به امام حسین اهانت کرده یا او را دوست نداشته است.
بررسی انتقادات
اگر به صورت مصداقی در بارۀ انتقادات سخن بگوییم، برخی از منتقدان گرامی (عبدالعلیم برهانی) انتقاد کردهاست که به عنوان مثال، کلمۀ شهید در بارۀ صادقی نیلی به کار رفته و در بارۀ شهید مزاری به کار نرفته است و این را از سوی دانشنامه اهانت به استاد مزاری و یا برتری بخشیدن صادقی نیلی به او تلقی کرده بود.
باید گفت که ضمن قدردانی از خوانش و نقد کتاب، در این زمینۀ بخصوص، انتقاد منتقد محترم وارد نیست. منتقد گفته بود که گویا در عنوان کتاب احیای هویت برای مزاری کلمه شهید استفاده نشده و برای صادقی نیلی در معرفی کتاب ابوذر انقلاب، کلمۀ شهید اطلاق شده است. این بیان و انتقاد درست نیست. عنوان اصلی کتاب احیای هویت در صفحه ۲۸۳ جلد اول دانشنامه هزاره چنین است: «احیای هویت» و این مدخل است. در زیر آن به شیوۀ توضیحی آمده است «کتاب، هشت سخنرانی عبدالعلی مزاری» که شناسۀ مدخل است. در معرفی کتاب مربوط به زندگی نامه صادقی نیلی، در جلد اول دانش نامۀ هزاره نیز چنین آمده است: «ابوذر انقلاب» به عنوان مدخل و عنوان توضیحی آن نیز در زیر عنوان اصلی چنین است: «کتاب، در بارۀ صادقی نیلی» شناسۀ مدخل. مشاهده میشود که در عناوین و شناسههای این دو کتاب، کلمه شهید استفاده نشده است.
بخش دوم انتقاد منتقد محترم شامل استفاده از کلمۀ شهید در متن یکی از این دو مقاله در مقایسه با مقالۀ دیگر است که این ادعا نیز درست نیست. در هیچ یک از این دو مقاله، این کلمه به صورت مستقیم توسط نویسنده دانشنامه به کار نرفته است و فقط در معرفی کتاب مربوط به صادقی نیلی این کلمه در صفحه ۲۰۷ جلد اول دانشنامۀ هزاره دو بار، البته به شکلهای شهید و شهادت آمده است که در هر دوبار، جزء نام مقاله است و به صورت نقل قول مستقیم بیان شده است و مسئولیت آن، به لحاظ روششناسی، چنان که در فوق توضیح داده شد، با کسی است که از وی نقل قول شده است و نویسندۀ دانشنامه نیز اصل علمی آوردن نقل قول را در داخل علامت نقل قول یا گیومه رعایت کرده است.
قابل یادآوری است که اگر کلمه شهید، غیر از نقلقول مستقیم در نام کتاب یا مقاله وجود داشته باشد، در هنگام ذکر منابع نیز به همان صورتی که در نام کتاب آمده است، آورده میشود. به عنوان مثال، در آخر مقالۀ معرفی کتاب احیای هویت، در صفحۀ ۲۸۴ جلد اول دانشهزاره چنین آمده است:
منبع: احیای هویت (مجموعه سخنرانیهای استاد شهید عبدالعلی مزاری). قم. سراج.
و ذکر منبع کتاب ابوذر انقلاب چنین است:
منبع: نجفی، علی(۱۳۷۲). ابوذر انقلاب. قم: مجمع فرهنگی ارزگان
به این ترتیب، مشاهده میشود که انتقادات منتقد محترم در مقایسه این دو کتاب دربارۀ استفاده از کلمۀ شهید وارد نیست و در هنگام ذکر منبع، عکس آن چیزی است که منتقد محترم به دانشنامه نسبت داده است و دانشنامه نیز به اصول علمی خود که همانا پرهیز از کاربرد کلمات دارای بار ارزشی است، وفادار بوده است. برای مزید اطلاع خوانندگان عزیز باید یادآور شویم که منتقد محترم گفته بود در عنوان فرعی کتاب مربوط به صادقی نیلی شهید آمده ولی در عنوان فرعی مربوط به شهید مزاری این کلمه حذف شده است. چنان که خوانندگان عزیز در فوق مشاهده میکنند، قضیه برعکس است. در معرفی کتاب احیای هویت، عنوان فرعی دارای کلمه شهید میباشد که در ارجاعات نیز به همان صورت آمده است.
چگونگی قضاوت راجع به عنوانها و مدخلها
باید یادآوری کرد که دانشنامه در بارۀ حجم تمامی مدخلها از جمله معرفی کتابها، معیار مشخصی به عنوان حداقل و حداکثر داشت که تلاش میشد از سوی مؤلفان رعایت شود. این مسئله به هیچ عنوان به ذوق و خواست نویسندگان بستگی نداشت. البته نمیتوان انکار کرد که بلندی و کوتاهی مدخلها تابع عواملی از قبیل وجود کمی و زیادی منابع و نیز موضوع آنها قرار داشته است. در چارچوب این معیار، میزان حجم معرفی کتاب، بستگی به حجم و مطالب کتاب داشته است. منتقد محترم با استفاده از حجم معرفی کتاب، مدعی شده است که گویا این امر، نشان دهندۀ جانبداری شخصی نویسنده و اهمیت دادن یا ندادن به فردی است که کتاب راجع به آن فرد نوشته شده است. باید خاطر نشان ساخت که این گونه قضاوت به دور از واقعیت بوده و منصفانه نیست. برای قضاوت راجع به میزان اهمیت یک موضوع یا تاثیرگذاری یک شخص، باید به مطالب نوشته شده در همان موضوع یا شخص استناد کرد و نه به موضوعات دیگر.
زمینۀ اجتماعی و معنی اصطلاحات
گاهی یک اصطلاح در عرف منطقه و مردم خاصی از محتوای ارزشداورانۀ خود تهی شده و به مفهوم معینی به کار میرود؛ بدون این که مردمی که آن اصطلاح را به کار میبرند در هنگام استفاده از آن، قصد اهانت یا تخفیف یا خوار شمردن کسی یا گروهی را داشته باشند. اصطلاح «سال سقوی» در فولکلور تاریخی جامعۀ هزاره چنین حکمی دارد و کسی که این اصطلاح را در فضای فرهنگی همین جامعه به کار میبرد، قصد توهین به هیچکس یا مردمی را ندارد و صرفاً آن را نامی برای یک سال معین میداند نه آن گونه که در انتقاد برخی از هموطنان ما اهانتآمیز تلقی شده بود. تا جایی که به فضای فولکلور تاریخی مربوط میشود، تغییر این اصطلاح که اشاره به دورۀ حاکمیت امیر حبیب الله خان کلکانی دارد، آن را از محتوای فرهنگیاش جدا کرده و نامفهوم میسازد.
باتوجه به توضیح فوق، حذف این اصطلاح از قاموس واژگان دانشنامه، امکانپذیر نبود؛ زیرا از یک سو مفهوم مورد نظر در محتوای فرهنگی کاربردش، عاری از هرگونه معنی منفی شده است و از سوی دیگر در صورت حذف، نوعی خلل در بیان فکتهای تاریخی ایجاد کرده و آن را نامفهوم میساخت. البته، با این که در منابع تاریخی این اصطلاح به شیوههای متفاوت دیگری برای اشاره به شخص امیر حبیب الله خان به کار رفته است، ما در هیچجای دیگر دانشنامه از این اصطلاح و ترکیبات آن برای اشاره به وی استفاده نکردهایم.
قابل ذکر است که انچه گذشت نخستین مرحله از پاسخهای شورای علمی و مدیریتی دانشنامۀ هزاره به دستۀ اول نقدها و نظرها بود. مجموعههای بعدی پاسخهای ما، طی روزهای آینده به تدریج منتشر خواهندشد.
۲۴ جدی ۱۳۹۷/ ۱۴ جنوری ۲۰۱۹
شورای علمی دانشنامۀ هزاره
بخش های بعدی را در وبسایت دانشنامه بخوانید:
بخش دوم: انتقادهای روشی و چگونگی استفاده از منابع
بخش سوم و چهارم: انتقادات محتوایی، مدخل گزینی و منابع
بخش پنجم: مباحث هویت
بخش پایانی: نتیجه گیری