دایره المعارف نویسی ایرانی؛ جمع شیر خدا و رستم دستان

محسن آزموده

در گفتگو با اعضای دایره المعارف بزرگ اسلامی

به مناسبت انتشار مجلد ۲۴ دایره‌المعارف و جلد ۶ دانشنامه فرهنگ مردم

روزنامه اعتماد

باید به تاریخ و فرهنگ خودمان بازگردیم

جنبش دایره‌المعارف‌نویسی به معنای جدید برآمده از اروپای عصر روشنگری و سده‌های هفدهم و هجدهم میلادی است. تردیدی نیست که دایره‌المعارف‌نویسی، به سبک و سیاق جدید و به معنای مدرن، امری برآمده از فلسفه و نگاهی نو به جهان است که در اصل در دوران جدید و پس از عصر نوزایش و سپس انقلاب علمی، در خاورزمین پدید آمده و از آنجا به سایر نقاط جهان راه یافته است. اما اگر مفهوم دایره‌المعارف (encyclopedia) را به معنای تخصصی آن درنظر نگیریم، برای انگیزه و اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی به عنوان تهیه و تدوین متنی که جامع علوم و معارف زمانه و آینه فکر و فرهنگ یک جامعه باشد، دو منشا می‌توان درنظر گرفت؛ یا نتیجه انباشت دانش و معرفت در یک دوره شکوفای تاریخی در یک جامعه است، یعنی روزگاری که تولیدات علمی در آن جامعه به حدی رسیده که ضرورت گردآوری متن یا متونی که آینه و چکیده‌ای از این دانش‌ها ارایه کند، ضرورت یافته یا حاصل نوعی خودآگاهی فکری در جامعه‌ای که تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عمیقی را تجربه کرده و فهم خویشتن خویش و گردآوری «آنچه خود داشت» در اندیشه نخبگان فکری ضرورت یافته است. نمونه اول را می‌توان در دوران طلایی تاریخ تمدن اسلامی یعنی سده‌های چهارم و پنجم هجری قمری بازیافت، بی‌جهت نیست که نگارش و تدوین نخستین فرهنگ‌نامه‌ها و دانشنامه‌ها و جامع‌العلوم‌ها و تاریخ‌های جهانی در میان مسلمانان از این دوره شروع شد. اما نمونه دوم در تاریخ ایران به پس از مواجهه دردناک و پربحران (تروماتیک) با فرهنگ و تمدن جدید غربی بازمی‌گردد؛ یعنی دورانی که ایرانیان در نتیجه رویارویی ناگزیر با جهان جدید، ضرورت بازاندیشی در هویت خویش را با پوست و خون احساس کردند. نخستین تلاش‌ها در جهت نگارش فرهنگ‌نامه و دایره‌المعارف‌نویسی و لغتنامه‌های جامع به سبک و سیاق جدید، بعد از مشروطه توسط بزرگانی چون علی‌اکبر دهخدا و غلامحسین مصاحب و محمد معین صورت گرفت. اما تردیدی نیست که پس از انقلاب اسلامی، اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی و دانشنامه‌نگاری، قوت و قدرتی بی‌سابقه یافت و از هر سو اندیشمندان و دلسوزان فرهنگ، بیش از پیش به این امر مبادرت ورزیدند. مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی یکی از مهم‌ترین موسسه‌های علمی-پژوهشی در خاورمیانه است که در اسفند سال ۱۳۶۲ به همت سیدکاظم موسوی‌ بجنوردی تاسیس شد و با گردهم آوردن شماری از برجسته‌ترین محققان و پژوهشگران ایرانی، دست به تالیف دایره‌المعارفی عظیم و عالمانه زد. این مرکز اکنون پس از ۳۶ سال، به‌رغم همه مشکلات و مصایب، بیست و چهارمین مجلد دایره‌المعارف و ششمین جلد دانشنامه فرهنگ مردم را منتشر کرده است. به این مناسبت میزگردی با حضور کاظم موسوی‌بجنوردی، مدیر و موسس این مرکز، علی‌اصغر دادبه استاد فلسفه و مدیر گروه ادبیات مرکز دایره‌المعارف و محمد جعفری‌قنواتی ویراستار دانشنامه فرهنگ مردم ترتیب دادیم و درباره فعالیت‌های این مرکز و دو اثر جدید گفت‌وگو کردیم.

در آغاز اگر ممکن است درباره علت دایر شدن مرکز دایره‌المعارف توضیح دهید.

کاظم موسوی بجنوردی: بعد از انقلاب در دوره اول مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده تهران حضور داشتم. آنجا به اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی برای ارایه فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی افتادم به گونه‌ای که همه وجوه فرهنگی ایران و اسلام با همه مذاهب و فرق آن را بازتاب دهد، زیرا همه اینها در شکل‌گیری فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی نقش داشتند. همچنین اصرار داشتیم که در کنار این کار فرهنگ ملی نیز ارایه شود، زیرا ما در این مرکز به انقطاع فرهنگ ایرانی قائل نیستیم و معتقدیم اسلام و جهان‌بینی اسلامی، امتداد طبیعی جهان‌بینی ایرانی است. ایرانیان پیش از ورود اسلام به خدای واحد، روز رستاخیر، بهشت، جهنم، ملائکه و … معتقد بودند و جهان‌بینی اسلامی نیز می‌تواند در امتداد آن قرار بگیرد. به همین دلیل ایرانیان هم به دلیل غنای فرهنگی و هم به علت آنکه اسلام امتداد طبیعی جهان بینی خودشان بود، از جان پذیرفتند و طبعا نقش بسیار برجسته‌ای در پیدایی و شکوفایی تمدن اسلامی ایفا کردند. در کنارشکوفایی فرهنگ اسلامی، فرهنگ ملی ما هم هیچگاه از جانب مردم فراموش نشد و به هیچ وجه اسلام با فرهنگ ملی ما تعارض پیدا نکرد و مانع رشد آن نشد. از این رو کسانی که می‌خواهند میان فرهنگ ملی و فرهنگ اسلامی خط‌کشی کنند، یا نادانسته چنین می‌کنند یا یااغراض خاصی دارند، اما در هر دو صورت کارشان خطاست. با کنار هم نگه داشتن این دو فرهنگ غنی، هم وحدت ملی ما تقویت می‌شود و هم توان ملی‌مان بالا می‌رود و علاقه‌مندان به فرهنگ ملی و علاقه‌مندان به فرهنگ اسلامی، متعاضدا در جهت فربهی فرهنگ ملی ما حرکت خواهند کرد.

خود شما چطور به انگیزه تاسیس این مرکز افتادید؟

موسوی بجنوردی: چنان که گفتم بعد از انقلاب مدتی به عنوان نماینده مجلس بودم، اما اولا دیدم که سیاست مشتری زیاد دارد، ثانیا علاقه خودم بیشتر به علم و فرهنگ است. این تعلق خاطر در من به خصوص در سال‌های طولانی زندان پیش از انقلاب پدید آمده بود. بنابراین از اوایل دهه شصت با انگیزه‌هایی که گفتم، این مرکز را تاسیس کردم و در سال‌های بعد نیز این ساختمان (ساختمان مرکز دایره المعارف) را بدون کمک گرفتن از بودجه دولتی ساختم. همه این کارها نیز به نام موسسه‌ای غیرانتفاعی که شخصیت حقوقی مستقلی دارد و توسط یک هیات امناء اداره می‌شود، صورت گرفته است. اموال منقول و غیرمنقول این موسسه نیز شخصی نیست و به ارث نمی‌رسد، بلکه در واقع هدیه‌ای است از سوی خانواده ما به ملت ایران. تا جایی که خبر دارم این مرکز امروز مهم‌ترین مرکز فرهنگی- پژوهشی در جهان اسلام است، حتی در قاهره نیز چنین مرکزی وجود ندارد. مرکز دایره‌المعارف بر سه پایه استوار است: پایه نخست علما و اساتید و دانشمندان برجسته‌ای که درآن فعالیت می‌کنند، سوابق علمی شورای عالی علمی ما افتخارآفرین و شگفت‌انگیز است، پایه دوم کتابخانه دایره‌المعارف است، ما به اصطلاح قدما نباید هیچ خبری را بدون سند معتبر از نظر علمی نقل کنیم، بدین منظور در دایره‌المعارف عمده منابع اصلی و دست اول و دوم و عمومی و… را تا سر حد امکان گردآوری می‌کنیم. دایره‌المعارف‌نویسی به مثابه آموزشگاه بزرگی برای همه پژوهشگران جوان است و ایشان پیش‌برنده این حرکت علمی هستند. پایه سوم آثاری است که این موسسه پدید آورده است. خود این آثار هر یک متضمن برگ‌های زرینی است که برای ابد باقی می‌ماند.

علی اصغر دادبه: به نظر من پایه سوم را باید نظام اداری و مادی مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی تلقی کرد و آثار آن، میوه و نتیجه این سه پایه است.

موسوی بجنوردی: البته سه پایه مورد نظر من اولا اساتید و علما، ثانیا کتابخانه و ثالثا آثاری است که پدید آمده است.

آقای دکتر دادبه، اصولا فلسفه دایره‌المعارف‌نویسی چیست و در جامعه ما چرا این امر پدید آمد؟

دادبه: اروپاییان از قرون هفدهم و هجدهم شروع به نگارش دایره المعارف کردند. آقای بجنوردی به بحث عدم انقطاع فرهنگی در ایران اشاره و بر پیوستگی ایرانی و اسلامی تاکید کردند. به تعبیر بسیار گویا و مهم مولانا شیر خدا و رستم دستانم آرزوست. همین مصراع نشان می‌دهد که مولانا به رغم آنکه عارفی جهان وطن است، به هر دو سوی این فرهنگ توجه دارد. بی‌توجهی به هر یک از این دو سو، یا جهل است یا غرض. تاکید بر این پیوستگی از این جهت است که اشاره کنم اتفاقاتی که بعد از ورود اسلام به ایران رخ داد، حائز اهمیت است. در قرون اولیه غیر از جنگ‌هایی که رخ داد، بسیاری از آثار ایرانی به عربی ترجمه شد، پیش از آنکه سر وکله یونانیان پیدا شود. مثلا ماجرای پدید آمدن معتزله مربوط به سال ۱۳۰ هجری قمری است در حالی که ترجمه آثار یونانی از نیمه دوم قرن دوم یعنی از سال ۱۷۰ ه.ق. به بعد آغاز شد. یعنی ۵۰ سال پیش از ترجمه آثار یونانی تفکر عقلی در عالم اسلامی-‌ ایرانی شکل گرفته بود و این بدان معناست که فرهنگ اسلامی در جهان ایرانی، به صورت جمع میان تز و آنتی تز، سنتزی از فکری ایرانی- اسلامی را خلق کرده که در قرن چهارم هجری که سده طلایی تاریخ تمدن اسلامی است، به اوج می‌رسد و در ادامه بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولانا و حافظ و خیام، نمودهای این سنتز هستند. اما برگردم به دایره‌المعارف‌نویسی. یک انسان نمی‌تواند هرچه کتاب در عالم است را بخواند. انسانی که می‌خواهد در هر زمینه‌ای کار تخصصی کند هم به جامعیتی نسبی نیازمند است. درست است که ما در دوران تخصص از جامعیت گسستیم، اما الان دوباره به آن جامعیت بر می‌گردیم و نزد بسیاری از متفکران، چه در غرب و چه در شرق، آن جامعیت نسبی مورد توجه بوده است.

ربط این جامعیت با اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی چیست؟

دادبه: این جامعیت نسبی باید با آثاری تحقق پیدا کند. ولتر، یکی از بزرگان اصحاب دایره‌المعارف می‌گوید ما که نمی‌توانیم همه کتاب‌ها را بخوانیم، پس باید آنها را به شکل دایره‌المعارف جمع کنیم. با این اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی در اروپا نوشته شد. اما من مدعی هستم که ما پیش از اینکه میراث‌دار این سنت دایره‌المعارف‌نویسی غربی باشیم و به تقلید از آنها دایره‌المعارف بنویسیم، باید به تاریخ و فرهنگ خودمان بازگردیم. از همان قرون اولیه فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی، نگارش دایره‌المعارف‌های کوچک یا حتی بزرگتر با عنوان جامع‌العلوم آغاز شد. مثلا فارابی در قرن سوم و چهارم، فرهنگ نامه کوچکی درباره اصطلاحات دارد. فخر رازی در قرن ششم جامع‌العلوم یا «ستینی» را نگاشته است که در آن شصت و بلکه بیش از آن دانش را به زبان فارسی معرفی می‌کند. در قرن هشتم شمس‌الدین آملی نفایس‌الفنون را به فارسی نوشته است. ابن سینا هم در حوزه فلسفه چنین کرده است. جرجانی در قرن هشتم جامع علوم اسلامی را نوشته است. مفصل‌تر از اینها، کار ملمع‌گونه تهانوی، نویسنده کشاف اصطلاحات الفنون است که نیم بیشتر آن عربی و باقی فارسی است. این اثر نمونه اعلای دایره‌المعارف‌نویسی نزد قدمای ما است که در قرن دوازدهم نوشته شده است. همچنین در هند که ادامه و شکوه فرهنگ ایران است، در دوره گورکانیان کارهای ارزشمندی مثل جامع‌العلوم صورت گرفته است. بنابراین ما پیش از آنکه از غرب متاثر باشیم، خودمان دایره‌المعارف‌نویسی داشتیم. مثلا کشاف با یک روش علمی نوشته شده است. اینکه فراموش کرده‌ایم، بحث دیگری است. بنابراین اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی نزد ما بوده و گسسته نشده است.

جنبش دایره‌ المعارف‌نویسی در دوره معاصر چگونه شکل گرفت؟

دادبه: بعد از آشنایی ما با فرهنگ جدید غرب و فرستادن دانشجویان ایرانی برای یادگیری علوم و فنون جدید و فراگرفتن زبان‌های فرانسوی و انگلیسی و آلمانی، دنیای دیگری پیش روی ما گشوده شد. این امر سبب شد که پیش از انقلاب فکر نگاشتن دایره‌المعارف پدید آید. نمونه بارز آن دایره المعارف‌ فارسی زنده‌یاد غلامحسین مصاحب است که متاسفانه در جریان گردآوری جلد سوم از دنیا رفت. پیش از آن انصاف آن است که از کار سترگ علامه علی‌اکبر دهخدا یعنی لغتنامه یاد شود. این کتاب به واقع یک دایره‌المعارف است، آن هم با شواهدی که آن دانشمند بزرگ عمر بر سر آنها گذاشته است. ای کاش ما به جای این روش غلط که در هر زمینه‌ای از صفر شروع می‌کنیم، به جای دوباره فرهنگ‌نویسی، کار دهخدا را اولا تکمیل می‌کردیم و ثانیا شکل امروزی به آن می‌دادیم یعنی آن را ویرایش جدید می‌کردیم. این کار در مورد فرهنگ معین به عنوان یک اثر کم حجم‌تر نیز باید صورت بگیرد. در غرب این کار در مورد فرهنگنامه‌های معتبری چون وبستر صورت می‌گیرد. اما غیر از مواردی که بر شمردم، اواخر دوره پهلوی دوم، کاری که الان در دانشنامه ایران و اسلام صورت می‌گیرد، آغاز شده بود و حروف آ و الف در یازده جزوه منتشر شد که اهتمام ایشان عمدتا بر ترجمه کار فرنگی‌ها و افزودن آنچه مربوط به ایران است و فوت شده، بود. اما بعدا از ترجمه به تالیف روی آوردند. بنابراین ما سنت کهن دایره‌المعارف‌نویسی داشته‌ایم.

این سنت‌هایی که برشمردید، چگونه به دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ختم شد؟

دادبه: بعد از انقلاب متاثر از دو آبشخوری که اشاره کردم، اندیشه دایره‌المعارف‌نویسی برای ما جدی‌تر شد. مخصوصا تجربه‌های آقای بجنوردی در زندان در این زمینه موثر بود. ضمنا بعد از انقلاب باید به دایره‌المعارف تشیع اشاره کرد که به سعی و کوشش جناح ملی-مذهبی آغاز شد و بعدا به همت و حمایت بانوی فقید فهیمه محبی انجدانی ادامه یافت. اما در نهایت کار کارستان با دایره‌المعارف بزرگ اسلامی صورت گرفت. بنابراین دایره المعارف بزرگ اسلامی با اندیشه‌ای که در ابتدای بحث اشاره شد و متاثر از دو آبشخور شروع به کار کرد.

وجه تمایز این دایره‌المعارف نسبت به نمونه‌های مذکوری که گفتید چیست؟

دادبه: روش دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بی نظیر است. ما برای هر مقاله و مدخل، پرونده‌ای درست می‌کنیم و از منابع گوناگون، مطالب مرتبط با موضوع آن مدخل یا مقاله را در آن پرونده نگهداری می‌کنیم. این کار مولفان را بسیار هموار می‌کند. الان هم که با دیجیتال شدن، امکان نگهداری این فیش‌ها راحت‌تر شده است. اما ویژگی مهم این دایره المعارف این است که خود ایرانیان آن را نوشته‌اند. ما در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، از محققان ایرانی بهره گرفته‌ایم. حتی محققانی که مثلا از تاجیکستان در این کار همکاری کرده‌اند، متعلق به ایران فرهنگی هستند. حاصل کار نیز چنان ارزشمند است که غربی‌ها به رغم همه تبختر و غرورشان، تصمیم گرفته‌اند منتخب آن را که مربوط به ایران و شیعه است، ترجمه کنند. الان هم جلد هفتم آن در حال ترجمه است. این نشان می‌دهد که سعی محققان ایرانی بسیار اهمیت دارد.

دشواری‌هایی که در مسیر کار پدید آمده چیست؟

دادبه: آرزو و امید ما این است که سالی دو جلد منتشر کنیم. اما به دلیل مشکلات ناگزیر شدیم به سالی یک جلد قناعت کنیم که همین هم بسیار دشوار است. اما مشکلات و دشواری‌ها دو نوع است، یعنی هم مشکلات مادی بر سر راه است، هم مشکلات معنوی. متاسفانه در جامعه ما به رغم ریخت و پاش‌های بی‌حساب و کتاب، برای کار فرهنگی هزینه نمی‌شود. به لحاظ معنوی هم مشکل داریم. ما به لحاظ کمیت پیش رفته‌ایم، تا دل‌تان بخواهد دانشگاه درست کرده‌ایم، اما محقق و پژوهشگر و استاد و مدرس شایسته و بایسته پرورش نداده‌ایم. جایی هم که محققان و استادان برجسته بوده، آنها را مورد بی‌لطفی قرار داده‌ایم و از ایشان حمایت نکرده‌ایم. هر یک از محققان بزرگی که درگذشته‌اند، جایگزین حتی درجه سه و چهار ندارند. این فاجعه است. در نتیجه کمیت بالاست، اما کیفیت نیست. اگرچه ما در دایره‌المعارف تلاش کرده‌ایم پژوهشگران برجسته‌ای پرورش دهیم. با این همه ما به رغم همه مشکلات، موفق شدیم دایره‌المعارف بزرگ اسلامی را به جلد ۲۴ برسانیم. این جلد از مدخل «دلائل النبوه» تا مدخل «رساله دلگشا» را دربرمی‌گیرد.

این دایره‌المعارف قرار است تا جلد چند ادامه یابد؟

موسوی بجنوردی: برنامه‌ریزی ما برای چهل جلد است.

دادبه: به دلیل مشکلاتی که اشاره شد، ناچار شدیم مدخل‌های درجه دو و درجه سه را رها کنیم. البته تلاش می‌کنیم سالی دو جلد منتشر کنیم. یعنی امیدوارم در بهار سال ۹۹، جلد ۲۵ منتشر شود. یکی از مشکلات این است که گاهی نرسیدن یک مقاله کل کار را عقب می‌اندازد. البته تصمیم گرفته‌ایم اگر مشکل در حد یک یا دو مقاله باشد، آن را برای بخش ذیل بگذاریم و کل کار را منتشر کنیم.

روزآمد کردن این دایره المعارف چگونه صورت می‌گیرد؟

دادبه: بحث روزآمد کردن البته بیشتر در مورد معارف جدید است. مثلا در شیوه ارجاع دادن به منابع، ضرورتی ندارد از روش‌هایی که برای معارف جدید به کار می‌رود، بهره گرفت. کار ما عمدتا مربوط به میراث قرن‌های گذشته است. اما در مورد استفاده از رویکردهای جدید یا بهره گرفتن از منابع تازه یاب، تلاش می‌کنیم تا سر حد امکان کار را روزآمد کنیم. این امر عمدتا در همان «ذیل» صورت می‌گیرد. این عملی‌تر است.

موسوی بجنوردی: در مورد روزآمد کردن دایره‌المعارف بزرگ اسلامی برنامه ما این است که هر چند سال که می‌گذرد و اطلاعات و منابع جدید پدید می‌آید، اصلاحات صورت بگیرد، مثل دایره‌المعارف‌های دیگر. مثلا من می‌دانم که بریتانیکا که از سال ۱۷۶۸ تاکنون بیش از ۲۵۰ سال سابقه دارد، تا‌کنون ۱۹ بار ویرایش شده است. ما بخشی تحت عنوان ذیل داریم که در ویرایش‌های بعدی، داخل متن می‌شود. اما چنان که دکتر دادبه گفتند، مطالب مربوط به قرون گذشته تغییرات جدی پیدا نمی‌کند، مگر تحقیقات جدیدی صورت بگیرد. طبیعتا ما آن تحقیقات جدید را در ویرایش‌های بعدی منظور می‌کنیم. اما به هر حال سیستم اداری ما به گونه‌ای است که تمام نقدها را در نظر می‌گیرد. ضمن آنکه تغییرات جزئی را در چاپ‌های جدید اعمال می‌کنیم. اما تغییرات عمده را در ویرایش‌های بعدی اعمال می‌کنیم. به خصوص تلاش ما آن است که آخرین و جدیدترین منابع را ببینیم، به همین دلیل کتابخانه عظیمی فراهم آوردیم که مدام در حال گسترش است. در ضمن ما می‌کوشیم که به هیچ وجه نگاه ایدئولوژیک نداشته باشیم و با رویکرد علمی کار کنیم. برای مثال مقاله “ابن تیمیه” چهار بار نوشته شد و سه سال طول کشید، تا اینکه در نهایت من از استاد زنده‌یاد عباس زریاب خویی خواهش کردم که این مدخل را بنویسد که ایشان هم با آن جامعیت و دانشی که داشت، این زحمت را به انجام رساند.

دادبه: لازم به ذکر است که گاهی درباره برخی مدخل‌ها، منبع بسیار کم است. مثلا در نگارش مدخل «دیوان» به معنای مجموعه اشعار به همین مشکل برخوردیم. در منابع اطلاعات مکتوب درباره شیوه و روش طبقه‌بندی و گردآوری اشعار شاعران، اطلاعات بسیار کم است. به همین دلیل ناگزیر شدیم به تک‌تک نسخه‌های خطی و دیوان اشعار مراجعه کنیم و خودمان در این باره استنباط کنیم.

اگر موافق باشید به فرهنگ مردم بپردازیم. همچنان که در مورد دایره‌المعارف بزرگ اسلامی گفته شد، درباره فرهنگ مردم نیز می‌توان دو آبشخور اصلی برشمرد، یکی اتفاقی که به‌طور خاص در قرن نوزدهم در اروپا رخ داد و دیگری منابعی که به‌طور پراکنده در آثار مکتوب ما اعم از کتاب‌های تاریخی و سفرنامه‌ها و تذکره‌ها و آثار ادبی و … مستتر است. اگر ممکن است درباره زمینه‌های نگارش تاریخ مردم در ایران بفرمایید.

محمد جعفری قنواتی: دانش فولکلور یا موضوع فولکلور چنان که اشاره کردید، از نیمه اول قرن نوزدهم در اروپا به عنوان یک مقوله مجزا نسبت به سایر علوم مطرح شد. در ایران هم نخستین پژوهشگرانی که فولکلور ایران را به صور آگاهانه بررسی کردند، اروپایی‌ها بودند. البته هدف آنها عمدتا معطوف به گویش‌شناسی بود. یعنی اگر آداب و افسانه‌ها و آیین‌هایی جمع می‌کردند، برای این بود که بتوانند گویش‌ها را بشناسند، اما اسناد، اسناد فولکلوریک بود. البته باید میان خود فولکلور و دانشی که آن را بررسی می‌کند، تمایز گذاشت. ما مسامحتا هر دو را فولکلور می‌خوانیم، در حالی دقیق‌تر این است که یکی را فولکلور و دیگری را فولکلورشناسی بخوانیم. از اواخر قرن نوزدهم اروپاییان حرکت آگاهانه جمع‌آوری فولکلور را شروع کردند و از اوایل قرن بیستم ایرانیان نیز آگاهانه به این کار پیوستند، یعنی دقیقا منظور جمع‌آوری اسناد فولکلوریک بود. کسانی مثل صادق هدایت از نخستین آغازگران این کار بودند و بعدها بنگاه مردم‌شناسی پدید آمد. تاریخچه مفصل این کار در جلد هفتم دانشنامه فرهنگ مردم نوشته شده که ان‌شاء‌الله منتشر خواهد شد. در بنگاه مردم‌شناسی کارهای نظری انجام گرفت و برخی معلمین و آموزگاران در شهرهای مختلف موظف شدند در تعامل با دانش‌آموزان به گردآوری منابع بپردازند. بعدها کسانی چون امینی و انجوی شیرازی از شاگردان هدایت این کار را ادامه دادند. انجوی شیرازی در برنامه “فرهنگ مردم” رادیو که حدود ۲۵ سال استمرار داشت، گنجینه عظیمی از اسناد فرهنگ مردم و فولکلور ایران را جمع‌آوری کرد. اوایل دهه ۱۳۵۰ هم اداره مردم‌شناسی و فرهنگ ایران، به مرکز مرد‌م‌شناسی تبدیل و اسناد بسیار معتبری گردآوری شد. در کنار اینها پژوهشگران مستقل پیش و پس از انقلاب، بخش‌های زیادی از آداب و آیین‌های ما را هم به صورت عکس و تصویر و فیلم و هم به شکل نوشته، مستند کردند. بعد از انقلاب بر اساس بررسی‌ای که صورت گرفته، مشخص شد که بخش‌های دولتی ضعیف‌تر عمل کردند. تلاش عمده از سوی نیروهای منفرد و پژوهشگران مستقل و علاقه‌مند به پژوهش در زمینه امر فولکلور صورت گرفت.

تا حدودی به تاریخچه پژوهش‌های مربوط به فرهنگ ایران اشاره کردید. مرکز دایره‌المعارف از کجا تصمیم گرفت به‌طور مستقل به این کار بپردازد؟

جعفری قنواتی: اسنادی که ما راجع به فولکلور در ایران داریم و گردآوری کردیم، نسبت به سایر کشورهای فارسی‌زبان و حتی سایر همسایگان، بسیار گسترده‌تر است، اما کار نظری کمتر صورت گرفته است. باید جایی پدید می‌آمد تا مجموعه کارهایی که انجام شده بود را به یک کیفیت بدل کند. خوشبختانه مرکز علمی که این امکان را داشته و خارج از ضوابط بوروکراتیک و دست و پاگیر دولتی بود، همین مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بود. از اواسط سال ۱۳۸۶ این موضوع مطرح شد و از اوایل سال ۱۳۸۷ این کار کلید خورد و مقاله‌نویسی در زمینه حدود ۳۰۰۰ مدخل شروع شد.

ساختار و اساس این دانشنامه به چه صورت است؟

جعفری قنواتی: اساس دانشنامه فرهنگ مردم شامل سه بخش است: در یک بخش خود فرهنگ مردم ایران را توضیح می‌دهیم، یعنی توضیح می‌دهیم که فرهنگ مردم ایران شامل چه قسمت‌هایی است. در مورد فولکلور و فرهنگ مردم تعاریف فراوانی هست. مثلا برخی تا ۴۰ تعریف برای آن بر شمرده‌اند. علت نیز آن است که از فرهنگ تعاریف متفاوتی صورت گرفته است. آنچه را که ما در این دانشنامه مدنظر قرار دادیم، تعریف عامی از فولکلور است که تقریبا منطبق با تعریف مردم‌شناسان است و شامل همه اجزای فرهنگ اعم از فرهنگ مادی و فرهنگ غیرمادی است، مثل ادب عامه، هنر عامه، آداب و آیین‌های عامه، دانش عامه که خودش اجزای مختلفی دارد مثل گاهشماری، طب عامه و … بنابراین بخش اصلی دانشنامه فرهنگ مردم شامل خود اجزای فرهنگ مردم ایران است. اما بخش دوم توضیح و شرح و معرفی منابع فرهنگ مردم ایران است. هر مقوله‌ای یک تاریخچه‌ای دارد. مثلا شب یلدا در طول تاریخ ما به شیوه‌های گوناگونی برگزار می‌شد. درست است که کار پژوهش آگاهانه در زمینه فولکلور در قرن نوزده آغاز شد، اما این دانش و فرهنگ عامه از قبل بوده است. بر همین اساس ما بسیاری از منابع گذشته را مورد بررسی قرار دادیم تا بتوانیم سوابق برخی از مقولات فولکلوریک را مشخص کنیم. برای نمونه بسیاری از کتاب‌های ادب گذشته مثل مثنوی، شاهنامه، آثار عطار و کتاب‌های تاریخی، به عنوان منابعی که برخی آداب زندگی مردم در آنها بازتاب یافته بررسی شده است. بررسی این منابع یک نکته مهمی را نشان می‌دهد. بر خلاف این تصور رایج که فرهنگ ما، شفاهی است، به‌ طور قطع می‌گویم فرهنگ ما به هیچ وجه شفاهی نبوده و بلکه فرهنگ کتبی بوده است. در هر زمینه‌ای که بگویید، ما کتاب یا متن مکتوب داریم، از پرورش اسب گرفته تا حتی بیماری‌های چارپایانی غیر از اسب یا درباره ستاره‌شناسی و… حتی ما در مورد قماربازی متن مکتوب داریم. در هر زمینه‌ای که بگویید، منابع مکتوب داریم. اما برخی بر اساس ایده اروپایی‌ها می‌گویند فرهنگ ما شفاهی است. فرهنگی که صدها هزار نسخه دستنویس از آن در گوشه و کنار جهان وجود دارد نمی‌تواند فرهنگ شفاهی باشد.

بخش سوم فرهنگ مردم نیز شامل شخصیت‌هایی است که در پژوهش‌های فولکلوریک موثر بودند، اعم از خارجی‌ها و ایرانیان. اما خود بخش فولکلور یعنی بخش اول دو قسمت است، یک قسمت که عمدتا ریشه در ایران پیش از اسلام دارد و دیگری که عمدتا ریشه در ایران بعد از اسلام دارد. اما این دو بخش را دیوار چین از هم جدا نمی‌کند، بلکه در تداوم هم هستند. مثلا نوروز از پیش از زرتشتی‌گری در ایران رایج بوده اما هر بار بر اثر تغییراتی که در جامعه بوده، تحول یافته است. فرهنگ یک موجود زنده است و مثل هر موجود زنده دیگری دفع و جذب دارد. بر این اساس در دانشنامه فرهنگ مردم، عموما به آیین‌های ایرانی و استمرار آنها از دوره پیش از اسلام تا عصر پس از اسلام پرداختیم. معتقدیم که این دو دوره از هم جدا نیستند. کسانی که بر طبل باستان‌گرایی می‌کوبند یا صرفا به اجزای فرهنگ ایران بعد از اسلام می‌پردازند، در خطا هستند. اگر ما فرهنگ دوره اسلامی را نادیده بگیریم، فردوسی و حافظ و مولانا و عطار و سعدی و … را از دست می‌دهیم، اگر فقط بر دوره اسلامی تکیه کنیم، آن رنسانس فرهنگی که در قرون سوم و چهارم در جهان اسلام پدید آمد را نمی‌توانیم توضیح دهیم، زیرا ایرانیان در آن نوزایش فرهنگی و تمدنی نقش اساسی داشتند. بنابراین فرهنگ ما از چند هزار سال پیش از اسلام حضور داشته و تا زمانه ما استمرار دارد. امیدوارم تا جهان باقی است، این فرهنگ استمرار داشته باشد.

به دانشنامه فرهنگ مردم برگردیم.

جعفری قنواتی: پنج جلد این دانشنامه منتشر شده است. فاصله‌های این مجلدات منطقی بود اما جلد ششم با فاصله بیشتر منتشر شد که علت اصلی مالی و اقتصادی است. متاسفانه الان دو سال است که ما هیچ کمکی نمی‌گیریم. درباره بسیاری از موضوعاتی که در این دانشنامه مدخل شده‌اند تاکنون حتی یک مقاله نیز تألیف نشده است. پژوهشگران ما در منابع مختلف واقعا با منقاش جست‌وجو می‌کنند تا مصالح لازم برای تدوین یک مقاله را فراهم کنند. مرحوم استاد یارشاطر وقتی جلد اول دانشنامه فرهنگ مردم ایران را دیده بود، در نامه‌ای تشکرآمیز به آقای بجنوری به جای خالی این فرهنگ اشاره کرده بود و آن را یکی از معتبرترین دانشنامه‌ها خوانده بود.

موسوی بجنوردی: ایشان کارهای مرکز ما را شبیه یک معجزه خواند.

جعفری قنواتی: جلد ششم این فرهنگ از مدخل «شصت و سه سالگی» شروع می‌شود و به «فندق چین» ختم می‌شود. مراد از شصت و سه سالگی، آیینی است که در میان هم وطنان ترکمن ما رواج دارد. یعنی برای مردانی که به این سن می‌رسند که سن حضرت پیامبر اسلام (ص) است، جشن می‌گیرند. انتهای این مجلد نیز با مدخل فندق‌چین خاتمه می‌یابد که عنوان یک جشن است. ما تلاش می‌کنیم به تمام آیین‌هایی که ملی هستند یا آیین‌هایی که ممکن است در یک استان خاص یا روستای خاص برگزار می‌شوند، بپردازیم. امروزه بیش از صد پژوهشگر ایرانی از داخل و خارج با ما همکاری می‌کنند، از جمله نزدیک صد نفر در جلد ششم. تشکیلات این دانشنامه از یک هیات عالی مشاورین که عمدتا شامل متخصصین دانشنامه‌نویس و دایره‌المعارف نویس مثل دکتر دادبه، دکتر مجتبایی، آقای آذرنوش و خود آقای بجنوردی و چند نفر مردم‌شناس هستند. علاوه بر این یک شورای علمی دارد که عمدتا متخصصین مردم‌شناسی و فولکلور ایران هستند. خارج از این ما دو نفر هستیم.

رویکرد شما بیشتر تاریخی است یا به آنچه امروز هست نیز توجه می‌کنید؟

جعفری قنواتی: خیر، به آنچه امروز هست نیز توجه می‌کنیم. مثلا در بررسی نوروز، اول سابقه تاریخی نوروز را از زمان اساطیری تا دوره تاریخی و سپس تا به امروز بررسی می‌کنیم. بعد به امروز می‌پردازیم. برای امروز هم به منابع کتبی توجه می‌کنیم و هم به نویسندگان معتبری رجوع می‌کنیم که خودشان کار میدانی گسترده و عمیق کرده‌اند. مثلا به دکتر علی بلوکباشی که پیشکسوت‌ترین مردم شناس ایران است و در حوزه فولکلور کار کرده، مراجعه می‌کنیم. ایشان کارهای میدانی گسترده‌ای کرده‌اند. بنابراین این دانشنامه در نوع خودش در مردم منطقه بی نظیر است.

چقدر مورد مراجعه قرار می‌گیرد؟

جعفری قنواتی: خوشبختانه ظرف دو-‌ سه سال اخیر بسیار مورد مراجعه قرار می‌گیرد، زیرا تلاش کرده‌ایم هر بخش را متخصص خودش بنویسد.

معمولا فرهنگ‌نامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها مخاطبان دانشگاهی و خاص دارند. اما مدخل‌های این دانشنامه به صورتی است که می‌تواند مورد مراجعه مخاطبان عادی هم قرار بگیرد. به نظر شما چطور می‌شود کاری کرد این فرهنگ مورد استفاده عموم قرار بگیرد؟

جعفری قنواتی: دقیقا همین طور است. بسیاری به ما گفته‌اند که این دانشنامه به صورت کتاب دم‌دستی مورد استفاده افراد قرار می‌گیرد و مدخل‌های مورد علاقه‌شان را می‌خوانند. این از معدود دانشنامه‌هایی هست که هم مردم عادی و هم متخصصان به آن رجوع می‌کنند.

موسوی بجنوردی: در پایان مایلم اشاره کنم که دایره‌المعارف هم به مثابه پاسدار فرهنگ است و هم به عنوان‌ ام‌المراجع، یعنی برای اطلاعات اجمالی در هر رشته‌ای به دایره‌المعارف رجوع می‌کنیم. مطالب دایره‌المعارف باید از دقت ویژه‌ای برخوردار باشد. اگر هر کسی در خانه‌اش یک دایره‌‌المعارف داشته باشد، گویی یک کتابخانه دارد. البته ما تلاش کرده‌ایم که آثار ما دیجیتالی هم شود تا مراجعه و دسترسی به آن آسان‌ترگردد.

جعفری قنواتی: همین دانشنامه فرهنگ مردم تا جلد چهار در سایت مرکز قابل دسترسی است.

موسوی بجنوردیدر این زمینه برنامه داریم که همه مجلدات و همه آثار را دیجیتال کنیم. البته در این زمینه مضایق مالی داریم. متاسفانه ۱۰ ماه است که نتوانسته‌ایم حقوق کارکنان را پرداخت کنیم. بیش از یک سال است که حق التالیف نداده‌ایم! با وجود این همچنان تلاش می‌کنیم. محققان ما در واقع آن‌قدر نجیب و بزرگوارند که بدون دریافت حق‌الزحمه کار می‌کنند.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته