این نوشته پیشتر در مجله برگ هنر تابستان ۹۸ در تهران چاپ شده و در اینجا همان متن با اندکی تلخیص آمده است.
در مورد نجف دریابندری میشود از جنبههای گوناگون و آنهم مفصل نوشت. دریابندری در مقام مترجم در حوزهها و زمینههای مختلف ترجمه کرده، در جایگاه مولف، جستارها و آثاری گرانسنگ از خود به یادگار گذاشته، حتی در زمینهی آشپزی هم کتاب مهم و خاصی دارد؛ کتابی که فقط او و یکی با مختصات او میتواند بنویسدش. حیات فکری دریابندری پراست از فرازهای درخشان و رشکانگیز…
دریابندری نگاه خاصی به ترجمه دارد. از نظر او ترجمه فقط انتقال خبر یک متن یا اطلاعات آن در نهایت امانت به زبان دیگر نیست، بلکه یافتن زبان و لحن و جایگاهیکمابیش همسطح برای آن اثر در زبان فارسی است که چیزی فراتر از ترجمهی صرف است. لازم نیست برای درک این نگاه، لزوماً متخصص یا واجد هوشیاری خاصی باشیم. خوانندگان متن میتوانند این نگاه را ببینند، با لذتی که از متن میبرند و در غیاب آنچه در اصطلاح “بوی ترجمه” و غریبگی و گنگی متن مینامند، و نیز بیان و لحنی که شاید لزوماً در آثار دیگر نمیبینند. راه دیگر برای فهم آن، مقایسهی سادهی ترجمهی استاد با ترجمههای دیگر از همان اثر است، زیرا میدانیم که درصد بسیاری از آثار ترجمهشده به قلم دریابندری، بازترجمه اند و پیشتر به قلم مترجمانی دیگر منتشر شدهاند.اما به محض انتشار ترجمهی دریابندری، آن ترجمهها کنار رفته و به ندرت تجدیدچاپ شدهاند، مگر آثاری خاص. این نگاه استاد به ترجمه، درفرهنگ پیشین ما ازآغاز تا امروز، از قضا نمونههای ارجمند و الگوهای دورانسازی دارد و در جهان و در تاریخ ترجمه نیز، مترجمان زیادی با این نگره ترجمه کردهاند.
اهمیت دریابندری درست در همین جایگاه روشن میشود. در جایگاه مترجمی که اطلاق صفت مترجم صرف برای وی، گویی نمیتواند تمام ابعاد کارش را تعریف و آشکار کند. حتی نمیتوان با صفت مولف صرف هم، تمام ویژگیهای وی را نشان داد، چون مولفان زیادی در این سده در فرهنگ ما بودهاند که نتوانستهاند چنان تاثیری بر زمانهی خود بگذارند یا عمق تاثیرشان با دریابندری قابل قیاس نیست به این دلیل ساده که چنین اشرافی بر زبانهای دیگر نداشتهاند. کامیابی دریابندری در این نیست شاید که زبان انگلیسی را خوب میداند، بسیاری هستند که چه بسا انگلیسی را از او بهتر بدانند و نیز بهتر میدانند. اهمیت دریابندری در آنجاست که زبان فارسی را خوب میداند و خیلی خوب میداند در کجا باید از کدام ظرفیتاش استفاده کرد و کجاها نباید به سمت برخی از حوزههای آن رفت. او در ترجمهی هکلبری فین، چنان زبان شوخطبعانه و نرم و سبکی دارد که خواننده نمیتواند بدون خندیدن و گاه قاهقاه زدن کتاب را ادامه دهد. کافی است حاصل کار دریابندری را با دو ترجمهی دیگر از این اثر مقایسه کنید. توانایی استاد فقط در ایجاد زبانی طنزآمیز نیست، بلکه دریابندری در هر کتابی برگی از توانایهای زبانی خود را رو میکند و زبانی را میسازد و لحنی را میآفریند که به کل با کتابهای دیگرش متفاوت است. کافی است نثر قاجاری وار ترجمهی بازماندهی روز را با نثر دقیق تاریخ فلسفه غرب یا نثر ترجمهی آثار همینگوی و آنتیگونهی سوفوکل و پیامبر و دیوانهی خلیل جبران را باهم بسنجیم، آنگاه به تفاوتهایی معنادار در نگاه به زبان، لحن و بهرهوری از ظرفیتهای زبان فارسی در هر کدام از این آثار پی میبریم.
مولفان و نویسندگان معاصر هر کدام ممکن است در ایجاد یک لحن و یک نوع بیان و جا انداختن آن در زبان فارسی توفیق حاصل کرده باشند، ولی دریابندری یک تنه، توانسته به زبان فارسی بیانها و لحنهای زیادی بیافزاید که در عین حضورش در بالقوهی زبان، هرگز نتوانسته بودیم پیش از او، نمونههایی چنین درخشان در عمل ببینیم. میتوانید تاثیر او را فیالمثل با نویسندگان تکبیانی مانند آل احمد یا جمالزاده یا احمد محمود بسنجید، آنگاه به این نتیجه خواهید رسید که تاثیر او به مراتب از تک تک اینان در زبان فارسی معاصر بیشتر بوده است. دریابندری مانند کاوندهای هوشیار، در کان زبان نقب میزند و از رگههای گم فلزات گرانبها، که در خروارها خاک و سنگ پنهان اند، زر ناب، الماس یا شیشه یا فیروزهی خالص استخراج میکند و جلوی چشم بیننده میگذارد یا میکلآنژوار، به پارهسنگ معمول چنان ماهرانه چشم میدوزد و به آن چکش میکوبد، که ازش تندیس داودی یا موسی یا ونوسی درمیآورد، که پیشتر از دید دیگران پنهان بوده و او توانسته کشفاش کند.
تاثیر دریابندری در ایجاد لحنها و بیانهای گوناگون در زبان فارسی معاصر در میان نویسندگان نسل گذشته و اکنون، و تکوین زبان داستان و قصه های امروز، آنقدر روشن و آشکار است که کسی نمیتواند اهمیت وی را در گسترش ظرفیتهای زبان فارسی معاصر انکار کند. دریابندری، جایگاهی نظیر ابنمقفع، نصراللهمنشی، حبیباصفهانی و آن دهها مترجم گمنامی دارد که در [بیت الحکمه] بغداد آثار کلاسیک یونانی را ترجمه کردند و بعدها ابن سینا، فارابی، سهروردی و خیام، و دهها شاعر و نویسنده و متفکر ایرانی از دل تلاششان پدید آمد و حتی نیز دامنهی تاثیرشان از زبان فارسی و عربی فراتر رفت و در پیدایی فلسفهی غرب تاثیر انکارناپذیری داشتند.
دریابندری نیز چنین جایگاهی در شکلگیری نثر امروز فارسی دارد.او هر ترجمه را چون یک پژوهش دشوار میداند و در هر اثر ترفند و تمهیدی تازه از گنجینهی بالقوهی فارسی استخراج می کند، چنین است که مقدمههای او بر ترجمههایش همواره آموزنده، دقیق و نکتهسنجانه است. او یک تنه بیش از یک سازمان عریض و طویل به زبان فارسی خدمت کرد. با آنکه هرگز او را از نزدیک ندیدم، سخت دوستش دارم و دوستش داریم. شاید در قرنی به شمار انگشتان دست در فرهنگی چنین چهرههایی ظهور کنند. یادش گرامی باد.
*عکس روی جلد از: عبدالخالق طاهری (سایت حرفه هنرمند)