راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

باد سهمگین؛ ترجمه ای که داستان را به باد داد

اکبر موسوی
انگارهای فقط انگار

روی جلد نوشته است: «برنده‎ی جایزه‎ی نوبل ادبیات سال ۱۹۶۷| باد سهمگین| میگوئل آنخل آستوریاس| مترجم: حمید یزدان پناه» و گوشه سمت چپ پایین نشان «نشر افراز» است.

این کتاب را اگر دیدید، نخرید. پول‎تان را حرام کرده اید. نه اینکه آستوریاس نویسنده بدی باشد و جایزه نوبل را الکی گرفته باشد؛ ترجمه، ترجمه ای است که حتی بد نیست؛ مفتضح است؛ به تمام معنا مفتضح. کتاب پر است از غلط‎های املایی و ویرایشی. چنان این غلط‎ها مخاطب را آزار میدهد که از لذت داستان دور می‎شود. گاهی متن گویا نیست و گاهی میان جملات، رابطه‎ گم شده است.

به این چند نمونه نگاه کنید:

«در آن هوای سرد و مرتفع هیچ چیز مثل این غذا به مزاقش خوش نمی‏آمد.» [ص ۱۴۵]

«ماکاریو بدهی زیادی نداشت که بخواهد حرفی بزند؛ و آخرین پناه‎گاهش اگر خدا بخواهد فقط دفاع از زمین با داس خواهد بود، را که این تنها چیزی‎ست که آن‎ها می‎خواهند از او بگیرند! با صدایی قدرتمند گفت:…» [ص ۱۳۷]

متن بالا بدون کم و زیاد عین متن کتاب است. علایم ویرایشی را کاری نداشته باشید، آن «را» چیست؟ کتاب پر است از این «را»ها.

«اون‎ها نباید که شورش بکنند، برای این‎که ما قانون داریم، قانون یقین‎کننده‎ی هر نوع اختلافیه.» [ص ۱۸۵]

«لینو لوسرو و عصبانی بود.» [ص  ۲۱۶]

«مشکل مشاوره با ریتوپراژ؛ شادمان، یعنی کسی که مادربزرگ دنبالش فرستاده بود، چنین می‎شود حدس زد که می‎توان با او مشورت کرد.» [ص ۲۲۶] منظور از شادمان، شامان یکی از شخصیتهای داستان است. جملات قبل و بعد، چیزی به این جمله اضافه نمی‏کنند.

«آدم‎های خیلی زود می‎میرند اگه پسرهاشون را در اطرافشون نبینند.» [ص ۲۳۰]
یک مترجم و شاید یک ویراستار و ناشر به سادگی می‎تواند یک اثر خوب را نابود کند.
همرسانی کنید:

مطالب وابسته