فرهاد خاکیان دهکردی
روزنامه فرهیختگان
پیمان خاکسار که حرفه اصلیاش تدوین فیلم است، در هفته پایانی پارسال، رمان حجیم و مهم «جزء به کل» نوشته «استیو تولتز» را روانه بازار نشر کرد. این رمان در فاصله اندکی طرفداران زیادی پیدا کرد و قرار است چاپ دوم آن در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتشرشود. جالب است که این دست اتفاقها برای ترجمههای پیمان خاکسار در حالی میافتد که ناشران و کتابفروشها چندان از اوضاع و احوال بازار کتاب راضی نیستند. همین نکته است که اهمیت انتخابهای پیمان خاکسار را دوچندان میکند. با این مترجم به بهانه انتشار ترجمه اخیرش به گفتوگو نشستهایم.
از شما بهعنوان مترجمی باهوش در انتخاب کتابهایتان نام میبرند. برایم جالب است بدانم که ملاک شما برای انتخاب آثاری که ترجمه میکنید، چیست؟ چه اولویتها و ویژگیهایی برای کارهایی که دست به ترجمه شان میزنید، مد نظر قرار میدهید؟ یادم هست در مصاحبهای از شما خواندم که از جنون در انتخاب و ترجمه آثار یاد کرده بودید. این جنون دقیقا چیست؟
من برای انتخاب، کتابهای زیادی را دست میگیرم. گاهی میشود بیش از ۱۰۰ کتاب را بررسی میکنم تا به کتابی که دوست دارم، برای ترجمه میرسم. گاهی هم کتابی به قدری جذبم میکند که دیگر جستوجو را کنار میگذارم و یکراست به سراغ ترجمهاش میروم. ملاکم برای ترجمه یک اثر این است که آن کتاب در وهله اول مرا در مقام یک مخاطب و خواننده کتاب تکان بدهد و احساس کنم که پیش از این، چیزی را شبیه آن نخواندهام. بهطوری که فکر کنم این کتابی است که الان در بین این همه شلوغی و مشغله، من خواننده را تا انتها نگه میدارد و باعث میشود تا در نگاهم به خیلی چیزها تجدید نظر کنم. اما آن جنونی هم که میفرمایید، یک بار علیرضا غلامی در مصاحبهای که با من داشت، از زیر زبانم کشید. شاید منظورم از جنون نگاه خلاف عرف و رادیکال نویسنده به محیط پیرامونش بود. نویسندگانی را دوست دارم که زندگی را بیرحم نگاه میکنند.
به احتمال زیاد شما هم گلایههایی را که از بازار راکد کتاب میشود، گوشه و کنار شنیدهاید، جالب است که در این شرایط نامساعد بازار نشر و کتاب، ترجمههای شما مخصوصا این کتاب اخیرتان؛ یعنی «جزء از کل» نوشته استیو تولتز نویسنده استرالیایی تا حدودی این فضا را شکسته است. چه رمزی در این رخداد وجود دارد؟
شک نداشته باشید اگر کتاب خوب در کتابفروشی موجود باشد، خواننده هم به دنبال آن میآید. نباید در بحث کتابخوان بودن و نبودن، تنها مساله تیراژ را مطرح کرد و آماری کلی بدون توجه به دستهبندی کتابها ارائه داد. نمیشود از خواننده انتظار داشت که ترجمه یا تالیف بد بخرد. «جزء از کل» رمان بزرگی است. تقریبا هر سلیقهای را راضی میکند. کاندیدای بوکر بوده است. به نظرم خلاقیت نویسندهاش به نبوغ پهلو میزند. چرا نباید مورد استقبال قرار بگیرد؟ میخواهم بگویم بخشی از این اوضاع ناجور بازار کتاب به آثار منتشرشده هم برمیگردد.
آیا کتابهایی را که ترجمه میکنید، همان قدر که در ایران خوشاقبال بودهاند و مورد توجه قرار گرفتهاند، در کشورهای خودشان و جاهای دیگر هم به همین شدت از آنها استقبال شده است؟
پاسخ این سوال بسته به هر کتابی که ترجمه کردهام، متفاوت است. با اطمینان میگویم هیچکدام از این کتابها به اصطلاح «بست سلر» و پرفروش نبودهاند. اصولا هم تمایلی به ترجمه بستسلرها ندارم. بیشتر کتابهایی را که ترجمه کردهام، پرمخاطب هستند، ولی نه در حدی که در سطح جهانی فروش فوقالعادهای داشته باشند. شاید کتابهای دیوید سداریس از بقیه پرمخاطبتر باشند.
بهنظر شما چرا نویسندههای فارسی از این استقبال گسترده در سالهای اخیر دور افتادهاند؟ مخصوصا الان که تعداد داستاننویسها هم بیشتر از گذشته است.
راستش پاسخ دقیقی نمیتوانم به این سوال شما بدهم. شاید چون نویسندگان ایرانی نمیتوانند از زیست خود پا را فراتر بگذارند. نویسنده باید قدرت خلق جهان خاص خودش را داشته باشد. کاری که فاکنر و مارکز و کافکا کردهاند. نویسندگان ایرانی هم اگر بخواهند با اقبال مخاطب روبهرو شوند، باید جهانی فارغ از زیست محدود خود خلق کنند. این چیزی است که نبوغ میطلبد. نویسندگان بزرگ همهشان در آثار خود جهان خاصشان را آفریدهاند.
اینطور که شنیدهام چاپ اول جزء از کل تقریبا تمام شده است و در نمایشگاه به چاپ دوم میرسد. از مواجههتان با این کتاب و انتخابش بگویید.
رمان «جزء از کل» را دو سال بعد از چاپ آن خواندم و خواندنش حیرتزدهام کرد. ولی به خاطر حجم زیادی که داشت، دستم به ترجمهاش نمیرفت. بعد از چند سال دوباره خواندمش و این بار نتوانستم مقاومت کنم. ترجمهاش هم بیشتر از یک سال طول کشید.
همه ترجمههای خاکسار
پیمان خاکسار مترجم جوانی است که در سالهای اخیر، نامش را پشت جلد آثار مهمی از ادبیات روز جهان دیدهایم؛ کتابهایی که هم پرفروش بودهاند و هم ایدهها و حرفهای جدی برای گفتن در داستاننویسی معاصر دارند. ترجمه رمانهای «سوختن در آب»، «غرق شدن در آتش»، «عامه پسند» و «هالیوود» از چارلز بوکوفسکی باعث معرفی جدی این نویسنده به مخاطبانش در ایران شد. از دیگر ترجمههای او میتوان به این کتابها اشاره کرد: «یکی مثل همه» نوشته فیلیپ راث، «مادربزرگت را از اینجا ببر» نوشته دیوید سداریس، «باشگاه مشتزنی» نوشته چاک پالانیک، «سومین پلیس» نوشته فلن اوبراین، «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» نوشته دیوید سداریس، «اتحادیه ابلهان» جان کندیتول، «برادران سیسترز» نوشته پاتریک دوویت و «اومون را» نوشته ویکتور پلوین. تمامی این آثار را نشر چشمه منتشر کرده است و مورد توجه منتقدان و مخاطبان ادبیات داستانی جهان قرار گرفته است.
—————
* با اندک تلخیص