راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

وقتی مدرسه اتلاف عمر است، چه باید کرد؟

علی زمانیان
خرد منتقد

هر یک از ما دست کم دو وظیفه بر دوش داریم. اولا، پرورش تفکر و بالا بردن مهارت خردورزی خود و ثانیا، کمک به دیگران برای پرورش تفکر و بیشتر کردن مهارت خردورزی شان.  به عبارت دیگر، وظیفه ی توانمند سازی خویش و توانمند سازی دیگری. وظیفه ای که ما والدین کمتر بدان توجه می کنیم.

مدرسه ای که اتلاف عمر است
از والدین ناتوان و شیوه های تربیتی عقیم، انتظار کدام معجزه را می بریم؟  آن چه در روند جاری زندگی های روزمره می گذرد متاسفانه از جدی نگرفتن تفکر و بی اهمیتی به امر معرفت است. یقین بدانیم جامعه ایران رشد نخواهد کرد مگر آن که با تفکر و اندیشیدن، بر سر مهر بیاییم و مهارت ذی قیمت خردورزی را بیاموزیم. بر این وضع نگران کننده، به کارخانه ی عقیم سازی آموزش و پرورش نگاهی بیندازیم تا ببینیم چگونه ظرفیت ها، توانایی ها و امیدها، در آتش نابخردانه ی پروسه ی تربیتی آموزش و پرورش دود می شود و به هوا می رود. چیزی که برای این نهاد ضایع کننده استعدادها و تلف کننده ی عمرها، مهم نیست، دانایی، خرد نقاد و تفکر است. به نهاد آموزش رسمی امیدی نیست، از این رو وظیفه ی خانواده ها بسی سنگین تر و با اهمیت تر می شود.

ضعف شناخت والدین
از آن جا که همه ی نابسامانی ها را نمی توان به ساختارها و نهادها تقلیل داد، نقش خانواده در بهبود وضعیت بغرنج کنونی اهمیت پیدا می کند. والدین، وظیفه و نقش خود را در تربیت کودکانی اخلاقی و عقلانی به خوبی ایفا نمی کنند، نه از آن رو که نمی خواهند بلکه نمی دانند، نه از آن رو که سوء نیت دارند بل از آن رو که ضعف شناخت دارند. والدین، توانایی پرورش فرزندان خردمند را نیاموخته اند. والدینی که خودشان مهارت و توانایی شناخت مسئله را نمی دانند، والدینی که مهارت حل عقلانی مسئله های شان را نیاموخته اند، چگونه می توانند عقلانیت و خردمندانه زیستن را به کودکانشان بیاموزند؟ والدینی که حتی در مهار احساسات و عواطف خود مشکل دارند چگونه می توانند کودکان مدنی تربیت نمایند که با دیگران مدارا کنند و بتوانند عواطف شان را، افسار گریخته بر صورت دیگران نکوبند. والدینی که گره های کوچک زندگی را با دندان خشم و هیاهو باز می کنند چگونه می توانند به کودکانشان زندگی عاقلانه و همزیستی مدنی را بیاموزند؟

فرهنگ مثل باغ است
سخن بر سر ضرورت توانمند سازی خویش و دیگران است. توانمندی، البته پروسه ای پر پیچ و خم است. گام هایی که باید با حوصله برداشت و مشقات و سختی هایش که باید با جان و دل خرید. قدم هایی به ظاهر کوچک و بعضا کم اهمیت، در جای خویش پر اهمیت است. این در حالی است که آموخته ایم یا کاری نکنیم یا اگر کاری کردیم باید کاری کنیم کارستان. کاری پرآوازه و پر سر و صدا. این در حالی است که فرهنگ، در پروسه ای طولانی مدت و کنش هایی کوچک و با حوصله تغییر می کند. همچون دهقانی که سال ها درختان مزرعه اش را مراقبت می کند، تا به میوه بنشیند. ثمره ای که بر درخت فرهنگ می روید حاصل سالیان متمادی کوشش و تلاشی نسل های است که پیاپی بر دوش کشیده اند.

گفتگو در باره زندگی
حاصل کلام این که، هر یک از ما وظیفه داریم و می توانیم در جهت بهبود شرایط زندگی اجتماعی مان گامی هر چند کوچک برداریم. در این جا می خواهم تجربه ای را به اشتراک بگذارم تا دوستان برای پربارشدن این تجربه، یاری کنند و همچنین توجه را به این نکته جلب کنم که هر یک از ما می توانیم و باید کاری بکنیم. تجربه ام از این قرار است که، سال ۹۱ با جمعی از نزدیکان و برخی آشنایان، در گفت وگوی هفتگی و هر هفته به مدت دو ساعت شرکت می کردیم. جلسه تحت عنوان “گفت و گویی در باره ی زندگی” بود. موضوعاتی از قبل مشخص می شد و هر یک از اعضا می توانستند حاصل تاملاتشان را در آن جلسه به نقد و نظر دیگران بگذارند. جلسات پربار و با طراوتی شد. این جلسات به منظور افزایش مهارت گفت و گو تشکیل می شد. به یاد دارم شش جلسه در باره ی گفت و گو و مسائل آن گذشت. سه جلسه حقوق فردی، چهار جلسه در باره ی تفاهم و مسایلی از این قبیل. حقیقتا تجربه ای شیرین و آموزنده بود.

اما این تابستان قصد دارم با برخی از کودکان و نوجوانان آشنا، این تجربه را ادامه دهم. همه ی هدفم این است که بتوانم تا جایی که مقدورات اجازه دهد، اندیشیدن، پرسش، نقد، گفت و گو و از این قبیل مسایل را با آنها تمرین کنم. ما کنار هم اندیشیدن را تمرین خواهیم کرد. قرار ندارم چیزی بر اطلاعات ذهنی شان بیفزایم، می خواهم مهارت پرسیدن و مهارت اندیشیدن را در آنها به قدر وسع ام افزایش دهم.

هر یک نفر پنج نوجوان را آموزش دهد
اگر هر یک از ما، تنها بتواند فقط پنج نفر از دانش آموزان نوجوان و کودک را با مقوله ی اندیشه و پرسش و خرد نقاد مواجه دهد و مجالی برای یادگیری فراهم کند، بتدریج وضعمان فرق خواهد کرد. این گفتگوها را دست کم نگیریم. با جدیت و تلاش و به اندازه ی توان و در دایره ی نفوذمان کاری باید بکنیم. برخی کتاب هایی که می تواند ما را در آموزش یادگیری تفکر و به ویژه سنجشگرانه اندیشیدن، کمک کند، آورده ام. برای کارگاه آموزش اندیشیدن،  از کتاب های  “چگونه دنیا را متحد کنیم“، “دنیایی را تصور کن که…“، برخی از مجلدات “پرسش های نخستین” و “داستان هایی برای فکر کردن” استفاده خواهم کرد. فرصت را از دست ندهیم و هر یک از ما کودکان و نوجوانان را با امر دانایی و اندیشیدن آشنا کنیم.

کتاب هایی که برای خواندن و افزودن مهارت اندیشیدن مفید است به قرار زیر است:

۱. پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است. دنیل کلاک، ترجمه بحرینی، نشر هرمس

۲. آموزش تفکر، رابرت فیشر، ترجمه کیان زاده، نشر رسش

۳. چگونه دنیا را متحد کنیم، میشل پوش، ترجمه، عروج نیا، نشر آسمان

۴. دنیایی را تصور کن که….، برژیت لابه، عروج نیا، نشر آسمان

۵. داستان هایی برای فکر کردن، رابرت فیشر، ترجمه لنگرودی، پژوهشگاه علوم انسانی

۶. پرسش های نخستین، پاسخ های بی پایان، شیخ الاسلامی (هفت جلد و هر جلد با نامی متفاوت) نشر افق

۷. آموزش تفکر به کودکان، رابرت فیشر، ترجمه نجاریان، نشر رسش

۸. راهنمای تفکر نقادانه، پریسدن سوال های به جا، نیل بروان، ترجمه کامیاب، مینوی خرد

۹. واضح اندیشیدن، لوبلان، ترجمه خسروی، نشر گمان

۱۰. هنر شفاف اندیشیدن، دوبلی، ترجمه توکلی، نشر چشمه

—————-

*با افزودن میان تیترها

همرسانی کنید:

مطالب وابسته