محمدحسن شهسواری
روزنامه فرهیختگان
تحقیر: نویسندگان ابتدا به تحقیر سنت پرداختند. صادق هدایت در حاجآقا، توپ مروارید و بسیاری از آثار داستانی و غیرداستانی خود. بزرگ علوی، جلال آلاحمد بهویژه در آثار داستانیاش، آن زمان که هنوز داستاننویس بود و نه نظریهپرداز. مثلا در «سه تار»، «مدیر مدرسه» و «پنج داستان»، بهرام صادقی در تنها رمانش – ملکوت– نیز کمابیش در همین مسیر گام برداشته است.
نمایش صرف سنت (و محول کردن تحقیر به خواننده): برخی دیگر تنها با نمایش بدون تفسیر سنت، آن را نقد کردند. در واقع این گروه نقد و تنفر را به عهده خواننده گذاشتند. «عزاداران بَیَل» غلامحسین ساعدی شاخص این آثار است.
عشق و نفرت (نوستالژی ارتجاعی): مواجهه نویسندگان با انقلاب (که از نظر آنان نماد تجدد بود اما روشن شد نماد سنت است) و تحت تاثیر رئالیسم جادویی (که سبک غالب هنری در جهان بود) به آفرینش آثاری منجر شد که گرچه گاه با تحقیر (نگاه دوره اول) و گاه با نمایش تحقیرآمیز (نگاه دوره دوم) سنت همراه بود اما در برخی موارد موضعی نوستالژیک در برابر این سنت گرفتند؛ بهخصوص بخشهای کمتر خطرناک برای تجدد و دور از لحاظ تاریخی تا سنت حاکم نتواند به زعم روشنفکران از آن سوءاستفاده کند. «اهل غرق» منیرو روانیپور، «طوبی و معنای شب» شهرنوش پارسیپور و «سمفونی مردگان» عباس معروفی شاخص این آثار است.
این جریان البته تا دهه ۸۰ نیز نمایندگان خود را نمایان کرده است. «رود راوی» ابوتراب خسروی و «نامها و سایهها» اخوت از همین دست آثار هستند. احمد حسنزاده در سه داستان «کودکان در خاک»، «دالو» و «قلعه» همچنان تلفیقی از سه نگاه فوق را در خود دارد؛ تحقیر و گاه خیرگی و حیرت و البته ترس.
از جیکاک انگلیسی تا طلوع
اما اوج کار حسنزاده در مقام نویسنده، آفرینش سه داستان «مستر جیکاک»، «طلوع» و «منتظران» است. اولی تز قاهریت تجدد است. حضور انگلیس، مهد تجدد، در میان ایل. ادامه راستین تجدد در میان ریشههای اصیل سنت، که چگونه ساختار قدرت را به شکل از ریخت افتادهای سعی در به هم ریختن دارد.
وقتی زیرساختهای ذهنی فراهم نشده باشد، تجدد جز ویرانی حاصلی ندارد. جز مرگ. مرگی چنان تلخ که حتی میت نیز حاضر به باور آن نیست. تز بعدی داستان «منتظران» است. ماقبل ورود تجدد و در میان خانه. و زنان. چیزی که منورالفکرهای نسل اول ما کاملا آن را فراموش کرده بودند. زنان اگر حرکتی نکنند هیچ تجددی شکل نخواهد گرفت. در این داستان فشار و مسخشدگی زنان در خانه و همدلی پنهان آنها برای خیزش نهایی علیه شیرخان، شیرها و مستر سنت، به خوبی تصویر شده است.
اما قدرت نویسندگی احمد حسنزاده در سنتز داستان «طلوع» بروز مییابد. آنجا که دو تز «مستر جیکاک» و «منتظران» به سختی با هم برخورد میکنند و به طلوعی چنین تمسخرآلود اما واقعی اما حقیقی اما استخوانسوز منجر میشود. پس اینجاست که نویسنده مجموعه داستان مستر جیکاک با در کنار هم قرار دادن این سه داستان، از رویکردهای سهگانه پیشین درمیگذرد و به جای صرفا گرفتن آینهای تخت در برابر سنت، آینههای محدب و مقعر پیش روی ما میگذارد تا پنهانکاری و لعاب نازک تجدد این روزهایمان را کنار زنیم و اندکی بیشتر واقف شویم. که چگونه شد که اینگونه شد.
————-
*با اندک ویرایش. مستر جیکاک شخصیتی حقیقی و تاریخی است. مطالب زیادی در باره او در وب وجود دارد. این تکه کوتاه تقریبا نکات مهم را می گوید.