شراب نیشابور؛ ترجمه کریم امامی از رباعیات خیام

مهدی جامی
به یاد کریم امامی (که در ژوئیه ۲۰۰۵ درگذشت) و بر اساس نگاهی به نسخه انگلیسی شراب نیشابور
بی بی سی فارسی

از زمان انتشار اولین ویرایش ترجمه ادوارد فیتزجرالد از رباعیات خیام (در ۱۸۵۹) وسوسه طبع آزمایی در ترجمه رباعیات همواره کسانی از دانشوران غربی را به ترجمه مجدد ترغیب کرده است. آخرین بار همزمان با انقلاب اسلامی پیتر ایوری و همکارش دست به ترجمه رباعیات زدند (۱۹۷۹).

شمار رباعیات خیام در ترجمه های اروپایی از ۱۵۰ تا ۵۰۰ رباعی مختلف است. گرچه خود فیتزجرالد در ویرایش نخست ترجمه هایش تنها ۷۵ رباعی را ترجمه کرده بود اما در کار ادوارد هنری وینفیلد به ۵۰۰ رباعی رسید. آخرین ترجمه رباعی ها که کار ایوری است چیزی نزدیک به نیمی از آن ۵۰۰ رباعی را در بر می گیرد (۲۳۵ رباعی).

دانشوران ایرانی نیز بویژه در دو سه دهه اخیر ترجمه هایی از رباعیات خیام ارائه کرده اند گرچه هیچیک به شهرت ترجمه های غربیان نیست. همانطور که ترجمه های غربیان هم هیچیک به شهرت ترجمه فیتزجرالد که پیشگام معرفی خیام است نمی رسد.

جدی ترین ترجمه های ایرانیان از خیام، از کریم امامی و فواد روحانی است که هر دو برای دو نسخه انگلیسی و فرانسوی شراب نیشابور ترجمه کرده اند. اثری که در خود ایران چندان شناخته شده نیست زیرا انتشار آن با مساله سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی او همزمان شد (۱۹۸۸) و فرصت مناسب برای پخش آن در ایران از دست رفت گرچه کتاب که در تیراژ ۱۰ هزار نسخه ای انتشار یافت ( ۵ هزار نسخه برای هر یک از دو زبان) در اروپا و آمریکا توزیع شد.

عکسهایی مدرن برای شعرهای خیام
کتاب شراب نیشابور از بسیاری جهات اثری بکر و بدیع در معرفی خیام به دنیای غرب است.

عکس از شاهرخ گلستان

شاهرخ گلستان منتقد، عکاس، فیلمساز و برنامه ساز صاحب نام ایرانی که سالهاست در پاریس اقامت دارد، در سالهای سرخوردگی پس از انقلاب که به خیام رو کرده بود، تصمیم گرفت با الهام از شعرهای او به عکاسی بپردازد و برای نخستین بار عکس را جانشین مینیاتورهای سنتی کند که تا آن زمان در کتاب های رباعیات خیام در فضاسازی برای رباعی ها به کار گرفته می شد.

ابتکار شاهرخ گلستان برای امروزی کردن خیام بود یا در واقع برای برداشتی امروزی از رباعی های خیام و نشاندن فکر و شعر خیامی در جامعه امروز. او خود در مقدمه فارسی کتاب می گوید: «از آنجا که مینیاتور یک سبک قدیمی از نفس افتاده است خواننده را خواه ناخواه از امروز جدا می کند و همراه با آن رباعی ها را در لایه ای از غبار زمان می پوشاند و در نتیجه به درک اندیشه های تابناک خیام که بعد از نه قرن تازگی و درخشندگی خود را حفظ کرده و همچنان سخن روز است آسیب می رساند.»

ترجمه ای فارغ از تکلفات ادبیانه
برداشت امروزی از خیام از نیمه دوم قرن بیستم در ترجمه رباعی ها نیز دیده می شود. رابرت گریوز و علی شاه در ترجمه ای که از خیام بدست دادند (۱۹۶۸) کوشیدند زبان ساده تر و عمومی تری را در ترجمه به کار گیرند. چنانکه ترجمه پیتر ایوری و جان هیث هم از همین ویژگی برخوردار است. کریم امامی نیز وقتی به دعوت شاهرخ گلستان دست به کار ترجمه رباعی ها شد ظاهرا به همین نوگرایی توجه داشت.

در عین حال، شاهرخ گلستان از دو جهت به معیارهای سنتی وفادار ماند. نخست در انتخاب رباعی ها سختگیری نشان داد و کوشید همان رقم هفتاد و اندی رباعی خیام را که سنتا از او دانسته می شود حفظ کند و در واقع بهترین و شاعرانه ترین و پرمغزترین رباعی ها را برای کتاب خود برگزید و دو دیگر اینکه برای متن فارسی رباعی ها از خوشنویسی استفاده کرد.

به این ترتیب شراب نیشابور اولین کتابی است که رباعیات خیام را به دست گروهی از ایرانیان برای مخاطب غربی ارائه می کند. نصرالله افجه ای وظیفه ایجاد فضای ایرانی کار را با خوشنویسی های خود بر عهده گرفته است، شاهرخ گلستان با عکس های نفیسی که رهاورد سفرهای او به نقاط مختلف جهان است گسترش شعر و اندیشه خیامی را در دنیای معاصر نشان داده است و کریم امامی (و فواد روحانی در نسخه فرانسوی) روایت خیام را از دید و قلم یک مترجم ایرانی عرضه می کند.

کریم امامی از سپهری تا خیام
تا آنجا که کارهای امامی نشان می دهد این اولین بار است که او به ترجمه اثری از ادب کهن فارسی به انگلیسی دست می زند. او که اصولا آدمی مدرن بود و ترجمه های بسیار خوبی از شعر ستارگان ادب معاصر ایران مانند فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به دست داده است در ترجمه خیام نیز زبانی امروزین برگزید.

کریم امامی از مترجمانی است که در رعایت سبک نویسنده اصلی بسیار مقیدند. اما این تنها موردی است که امامی تلاش کرده است به جای مقید کردن خود به حفظ سبک و زبان کهنه خیام روایتی امروزین از متن بدست دهد.

یکی از محاسن این روش آن است که ترجمه تا حد ممکن به متن اصلی رباعی ها وفادار می ماند. مترجم تمام سعی خود را در انتقال معنای اشعار به کار برده است و کمتر در قید و بند قافیه و موسیقی کلام خود بوده است.

دو گرایش در ترجمه شعر
برای کسی که ترجمه رباعیات را از فیتزجرالد خوانده باشد لذت ادبی از ترجمه امامی بردن کار دشواری خواهد بود. اما نکته اساسی در آن است که اگر فیتزجرالد به جای ترجمه به بازسازی و بازسرایی رباعی های خیام در زبان انگلیسی پرداخته است کریم امامی وظیفه خود را صرفا ترجمه رباعی ها تعریف کرده و پا را از آن فراتر نگذاشته است.

بنابرین در حالی که معمولا با خواندن ترجمه های فیتزجرالد نمی توان دانست او دقیقا کدام رباعی را در ترجمه/بازسرایی خود مدنظر داشته است، از راه ترجمه های امامی همواره می توان اصل رباعی را بآسانی حدس زد.

به عبارت دیگر، اگر در ترجمه های خیام دو شیوه مترجمانه و ادیبانه را بتوان تشخیص داد، هر قدر ترجمه هایی مانند فیتزجرالد به سمت ادیبانه بودن گرایش دارند، ترجمه کسانی مانند امامی به مترجمانه بودن نزدیک است. ترجمه ادیبانه با حفظ روحیه متن به خود اجازه می دهد زبان آن را آزادانه تغییر دهد، حال آنکه ترجمه امین و مترجمانه حفظ روحیه متن را در هر چه نزدیکتر باقی ماندن به زبان متن می داند. امری که البته در کار ترجمه شعر و بویژه شعر کلاسیک بسیار دشوار است. به همین دلیل هم کسانی مانند احمد شاملو در ترجمه رفتاری ادیبانه پیش می گرفتند و شعر را از نو در زبان خود می سرودند.

انتخاب میان امانت و حس غنایی
به این ترتیب کار امامی به کار کسانی مانند پیتر ایوری نزدیک می شود که می خواهند تا جایی که ممکن است و زبان انگلیسی اجازه می دهد به زبان و تعبیرات خیام نزدیک باشند. اما به همین ترتیب وی در معرض انتقاداتی خواهد بود که به ایوری نیز وارد شده است:

«ترجمه ایوری و هیث از دید زبانی ترجمه ای ناهموار است. در حالی که برخی از اندیشه های زیرکانه خیام در این زبان مدرن بخوبی منتقل شده است اما از نظر تاثیر ادبی چندان قوتی ندارد. با اینهمه زبان اختیار شده همواره نیز مدرن باقی نمی ماند و گاه با واژگانی کهنه شده در می آمیزد. مترجمان تلاشی نکرده اند که در ترجمه خود قافیه و هم-آهنگی واژگان را در نظر بگیرند که البته قابل پذیرش است اما اینکه ترجمه آنها از حس غنایی هم بی بهره باشد چیزی نیست که بتوان پذیرفت. نایکدستی سبک و آهنگ ترجمه هم آزار دهنده است. گاه سیلاب های هر سطر به شش می کاهد و گاه تا بیست سیلاب افزایش می یابد. این چیزی است که همواری و آسانی خواندن را می گیرد.»

به دلیل کم شناخته بودن شراب نیشابور در ایران نقد و معرفی از کتاب انجام نشده است اما نجف دریابندری، مترجم صاحب سبک، در شماره ۷-۸ مجله جهان کتاب چاپ تهران نقدی بر ترجمه های کریم امامی از رباعیات منتشر کرده است. این نقد، نظرات اوست در باره ۱۵ رباعی از ۷۲ رباعی ترجمه شده در شراب نیشابور.

شراب نیشابور در تهران
ترجمه آثار جاودانه ادبی یک کار دایمی است. در واقع در هر دوره ای و با هر تغییر بزرگ ذوقی و زبانی نیاز به ترجمه مجدد این آثار مطرح می شود. خود مترجمان هم معمولا علاقه مندند که آثار درجه یکی را که ترجمه می کنند مرتبا بازبینی کنند. فیتزجرالد از ترجمه های خیام پنج ویرایش منتشر کرد.

می توان امیدوار بود که کریم امامی هم ترجمه های خود را بر اساس نظرات تازه خود و نقدهای شفاهی و کتبی دیگران بازنگری کرده باشد. اگر چنین باشد انتشار نسخه تازه ای از شراب نیشابور در تهران با تکیه بیشتر بر متن تا عکس می تواند ترجمه های امامی را برای گروههای وسیعتری دستیاب کند. بخصوص که او در سالهای اخیر به مرجعی در زمینه ترجمه تبدیل شده بود و بحث های بسیاری را در ترجمه متون ادبی از طریق مجله وزین مترجم هدایت و مدیریت می کرد.

شراب نیشابور ( The Wine of Nishapur) یا به قول کریم امامی – در کتاب از پست و بلند ترجمه– “خیّام ِ نفیس ِ پهن‌پیکر ِ چاپ پاریس”، کاری است از انتشارات سوفل (Souffles) که در ۱۲۰ صفحه (بدون صفحه شمار) قطع رحلی مربع در نوامبر ۱۹۸۸ منتشر شده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته