بررسی قرآن بیرمنگام باید در مقاله‌ای علمی ارائه می‌شد نه در رسانه‌ها

عبدالرحیم مرودشتی

گزارش کشف چهار برگ قرآن گرچه در آغاز موجب شادی فراوان ما شد اما دنبال کردن اخبار آن، شادی را به حال نیمه تعلیق در آورد- دست کم در مورد این حقیر. گزارش‌هایی که تاکنون در وب در این باب منتشر شده زبان علمی کمرنگی دارند. بیشتر به نوعی تبلیغ و تلاش برای اعلام اینکه مال من قدیمی‌تر از مال توست شبیه است.

مسئولانی که در این باره سخن گفته‌اند حماسی سخن گفته‌اند. استنتاج‌ها و پرش‌های منطقیی (از قبیل چون فلان «پس» بهمان) در جملات ایشان یافت می‌شود که از مقدماتی لاغر به نتایجی بسیار فربه می‌رسد. حتی یک دانشجوی عادی هم چنین خطاهای منطقی نمی‌کند چه رسد به کسانی در آن کالیبر. در برخی از این گزارش‌ها حتی در مورد آینده‌ی شهر برمینگام هم صحبت شده، که توریست‌ها و مسلمان‌های مشتاق می‌توانند در آینده بروند و این اوراق شریف را ببینند. اظهار نظرهایی مثل مورد زیر هم گرچه درست اند ولی جهتدارند و لذا ما را برمی‌انگیزند که با دقت بیشتری به ماجرا نگاه کنیم:

Muhammad Isa Waley, a senior curator at the British Library, called the discovery “news to rejoice Muslimhearts”.

سناریوی ما کما بیش این است:
1- چهار برگ کشف شده است.
2- این اوراق حاوی آیات مبارک قرآن به خط حجازی‌اند.
3- برخی از این آیات نقطه‌دارند.
روند کار چنین است که باید روشن کرد عمر آن اوراق چقدر است. این پرسش را آزمایش کربن با درجه‌ی بالایی از اطمینان پاسخ می‌دهد. در مطالعات تاریخی همین مقدار از اطمینان خیلی خوب و قابل استناد است و برای پیدایی یک باور معقول موجه کافی‌ست (باور «صادق» موجه را بیخیال شوید).

اما یک مشکل داریم: به لحاظ تجربیات تاریخی می‌دانیم که در قدیم مرسوم بوده که روی اوراق قدیمی می‌نوشته‌اند یا اوراق پوستی را می‌شسته و دوباره به کار می‌برده‌اند. لذا الان یک مأموریت اضافی هم پیدا می‌کنیم: باید نشان دهیم نوشته‌ها نیز همسن اصل اوراق اند. اما مشکل این است که آن گزارش‌ها (در حدی که من دیده‌ام) در این باب ساکتند. در واقع از آن گزارش‌ها برمی‌آید که فقط کاغذ تست شده است نه نوشته. اما چرا؟ هر دانشجوی سال اولی در علم مخطوطات (به قول عرب‌ها) این نکته را می‌داند که بسیار پیش آمده که مثلاً صد سال بعد از تولید ورق بر روی آن می‌نوشته‌اند یا ورق قدیمی را می‌شسته و… این را حتی آقا اسدالله، کتابدار کتابخانه‌ی آقا نجفی هم می‌دانست. پس چرا این محققان در این باره کاملاً ساکتند؟ هر دانشجویی که ترتیب چنین تستی را می‌دهد باید در مورد خود مکتوب هم پاسخ دهد نه فقط ورق.

اما در مورد نقطه. به نظرم اگر اثبات شود که سن ورق با سن نوشته یکی است نقطه‌دار بودنش ضرری ندارد چون می‌توان تصور کرد که کسی بعدها هنگام خواندن، برای آسان‌خوانی این نقطه‌ها را افزوده. برای اطمینان از این امر نیز می‌توان آزمونی دیگر ترتیب داد و نوع جوهر موجود در کلمات را با نوع جوهر نقطه‌ها مقایسه کرد. برای این کار آزمون کربن هم لازم نیست. در گذشته هر کسی باید خودش جوهر خود را بر مبنای مصالح موجود در محل تهیه می‌کرده. لذا هیچ دو جوهری مثل هم نبوده. حتی در محلی واحد، جوهری که یک مبتدی می‌ساخته با آن که یک منتهی می‌ساخته به لحاظ مقدار افزوده‌ها و آب و روغن و… با هم فرق داشته. پس تکلیف این پرسش را هم می‌شود بخوبی روشن کرد.

حالا سؤال جدیدی که مطرح می‌شود این است که اصلاً چرا باید این‌همه سؤال مطرح شود، آن هم الان؟ کسی که نتایج یک چنین کشف مهمی را اعلام می‌کند باید پیشاپیش برای تمام این ایرادها آمادگی داشته باشد و اصلاً ده-دوازده تا جواب هم برای پرسش‌هایی که به عقل ما نمی‌رسد ولی به عقل او می‌رسد آماده کرده باشد. او باید به ما یک بسته کامل ارائه دهد. اصلاً پروتکل چنین تحقیقاتی همین‌طور است و اولین بار نیست که چنین کشفیاتی می‌شود. دانشجوی پی.اچ.دی نمی‌تواند بگوید آخ یادم رفت خط را هم چک کنم… در عالم مسیحیت و کتب مقدس و غیر مقدس دهها مورد این‌چنینی وجود داشته که گزارش‌شان در مطبوعات علمی آمده است. پس چرا در مورد یک چنین کشف مهمی که می‌تواند برای کسانی مثل من ایمان‌زا یا ایمان‌افزا باشد اینقدر غیرمسئولانه دارد عمل می‌شود؟ اصلاً رسمش همین است که اولش خبر این کشف/تحقیق در یک ژورنال علمی بیاید. آنجا دیگه نمی توانند کتره‌ای حرف بزنند. این‌طور حرف زدن ولنگ و باز را به ما که میرسند …

استدلال‌هایی هم در این میانه می‌شود که کاملاً به لحاظ منطقی خطاست. مثلاً می‌گوید «این تستی که روی کاغذهای پوستی انجام داده‌اند نشان می‌دهد که به احتمال بسیار زیاد آن حیوانی که این کاغذها از پوستش ساخته شده‌اند در زمان حیات پیامبر اسلام یا اندکی پس از وی زنده بوده است. معنایش این است که تاریخ کتابت آن بخش از قرآن که بر این اوراق نوشته شده ممکن است، به احتمال قریب به یقین، به کمی پیش از دو دهه پس از وفات پیامبر برگردد.» – اصلاً هم معنایش این نیست (به شرحی که بازرفت).

این افراد ممکن است ساینتیست‌های خوبی باشند ولی منطقیون بدی هستند؛ قدرت اقناعی‌شان هم بسیار ضعیف است- در حدی که به خواننده برمی‌خورد.

طلیعه‌ی گرد و خاکی این ماجرا البته قابل اغماض است. می‌توان گفت الان همه خوشحال و از چنین کشفی شادند. اما اگر مسأله در همین حد باقی بماند هم جای تأسف است و هم جای تردید. باید در گام بعدی مشخصاً روشن شود که چه چیزی در کجا و حتی توسط چه کسانی تست شده است. آیا در تیم آزمایشگر فرد مسلمانی نیز حضور داشته یا نه؟ از چه ملیتهایی؟ در طول تحقیق بسا پرسش‌های دیگری نیز طرح شود. مثلاً در ده سال اخیر کسانی که از این مجموعه سراغ گرفتند چه وقت و برای چه منظوری بوده. این گزارش‌ها باید فقط و فقط حاوی نتایج حاصله از آزمایش‌ها باشند بدون هیچ‌گونه استنتاج و استنباط و دخالت دادن پیشفرض یا تبلیغ از سوی مدیران آن مرکز. فعلاً نتایج را چنان که بوده منتشر کنند، ما و شما خودمان بلدیم چطور نتیجه بگیریم.

*با اندک ویرایش. آنچه در باره این قرآن منتشر شده این مطلب و ویدئو در سایت دانشگاه بیرمنگام است که هیچ کدام مقاله علمی نیست. در کشفیات علمی معمول این است که نخست مقاله علمی آن در مجله ای معتبر منتشر می شود و سپس فشرده آن در رسانه ها بازتاب می یابد. این که چرا در این مورد این رویه منطقی عمل نشده روشن نیست. – م.ج

همرسانی کنید:

مطالب وابسته