لطف‌الله میثمی؛ خدای منتشر، رمزگشایی تاویلی و درک نسبی از قرآن

نصرالله لشنی
مجله چشم انداز، شماره ۹۲

زمان در متن دین
نوشته لطف الله میثمی
تهران: صمدیه، ۱۳۹۴

نشر «صمدیه» سال ۹۴ را با انتشار کتابی از مهندس لطف‌الله میثمی و دوستان آغاز کرده است. کتاب «زمان در متن دین» شرح و بسط یکی از دیدگاه‌‌های قرآن‌پژوهانه و دین‌شناسانه مرحوم آیت‌الله طالقانی است. ایده‌ای که در تفسیر آیات آغازین سوره آل‌عمران و ذیل بحث محکم و متشابه توسط پدر طالقانی طرح و در این کتاب، به همت و تلاش مهندس میثمی و دوستانش شرح و بسط داده شده است.

کتاب با پرسشی بنیادین آغاز می‌شود: «اگر تورات “هدی لِلناسِ” و هدایت‌گر مردم بوده، چه ضرورتی برای نزول انجیل باقی می‌ماند و اگر تورات و انجیل هر دو حق و کتاب نور و هدایت بوده‌اند، چه ضرورتی برای نزول قرآن و بعثت پیامبر وجود داشته است؟» (ص۷) آیا این بعثت و تنزیل به‌واسطه تحریف کتب پیشین و به‌منظور اصلاح آنان از تحریفات به وجود آمده در گذر زمان بوده است؟

کتاب پاسخ می‌دهد: «اگر هدف، مبارزه با تحریف تورات و انجیل می‌بود، بایستی سرلوحه کار پیامبر احیای تورات و احیای انجیل باشد، نه آوردن کتاب جدیدی به نام قرآن.» (ص۷) پس ضرورت نزول قرآن در پی تورات و انجیل و در ادامه آن‌ها چه بوده است؟

کتاب با استناد به آیات بعدی سوره آل‌عمران درصدد پاسخ به این پرسش برمی‌آید و پاسخ بدین پرسش بنیادین را منوط به درک و دریافت روش تعقل قرآنی می‌داند. میثمی کسانی را که برای درک آیات قرآن به منطق ارسطویی و روش دیالکتیک متوسل شده‌اند، نقد کرده و بر این باور است که قرآن روش تعقل خاص خود را دارد. هیچ‌یک از این گروه‌ها و ازجمله اخباریون و اصولیون، با همه اختلافات و تفاوت‌هایی که با هم دارند، برای فهم قرآن از خدا آغاز نمی‌کنند و خدا نقشی در روش آن‌ها ندارد. اختلافاتی که بین علما، محققین و روشنفکران و… در فهم آیات قرآن به وجود آمده، نتیجه‌ همین است که هرکس به روشی غیر از روش قرآنی به فهم قرآن می‌پردازد و چون روش‌ها گونا‌گون است، لذا نتیجه‌ای که گرفته می‌شود، مختلف و متفاوت است، اما این روش واحد چه روشی است و مبتنی بر کدام استدلال و استنادی می‌توان آن را مورد پذیرش همگان قرار داد؟ کتاب بر این باور است که «کلید فهم قرآن» را می‌توان از خلال تفاسیر طالقانی از آیات سوره آل‌عمران و ذیل بحث محکم و متشابه دریافت.

کتاب مبنای فهم محکم و متشابه را مبنا گرفتن خدا می‌داند. خدای «حی‌القیوم و علم و اراده او منشأ آیات است و صفت “حی‌القیوم” دینامیزم قرآن است. همان‌که احکام را دائماً تازه و زنده نگه می‌دارد.» (ص ۲۳) کتاب بر این نظر است که در بسیاری از ترجمه‌ها و تفاسیر روی «هو» تأکید نشده است. حال آنکه شروع آیه با «هو» و تکرار آن از ابتدای سوره آل‌عمران، نشان‌دهنده‌ی این است که باید به خدای خالق آیات توجه داشت و روی آیه بودن آیات تأکید کرد. اگر خدا در توجهمان به آیات حذف‌ شود و در آیات غرق شویم، نمی‌توانیم روح قرآن را درک کنیم. می‌بایست با خدا وارد قرآن شویم. سیر نزول این است که همه‌چیز از خداست و باید تسلیم او شد و تأثیر و نقشش را به‌طور سیستماتیک دید. باید توجه کرد که برای فهم قرآن، خدا رکن اصلی متدولوژی و روش فهم است و این با متدولوژی‌های بشری فرق دارد. (ص۲۴)

ایده‌ «خدای منتشر» مهندس میثمی که در برخی از آثار ایشان ارائه‌شده، در این کتاب نیز ایده کانونی است. خدا آن‌چنان‌که در هستی منتشر است و حضور مستمر دارد، در فهم ما از قرآن نیز حضور دارد و حذف او فهم را دچار مشکل و اختلاف می‌کند. پس کتاب (قرآن) را باید به خدا تأویل کرد و خدا را محور فهم و درک آیات – اعم از آیات کتاب آفرینش و کتاب ملفوظ – قرار داد. بین کتاب آفرینش و کتاب مکتوب رابطه است، به‌گونه‌ای که هر آیه در قرآن یک مدلول خارجی دارد و باید مصداقش را در طبیعت، تاریخ و جامعه پیدا کرد. ارجاع کتاب ملفوظ به کتاب آفرینش، ما را به عمل می‌رساند، ولی اگر به کتاب آفرینش (ام‌الکتاب) رجوع نکنیم، از فاز قرآن مکتوب و ملفوظ خارج نخواهیم شد و درنهایت گرفتار دوری خواهیم شد که راهنمای عمل نیست. (ص۲۴) خداوند خالق و پدیدآورنده‌ی آیات است و این آیات در پیوند با یکدیگر و با محوریت خدا قابل‌ فهم و درکِ درست می‌شوند. اتکای صرف به آیات هر یک از این دو کتاب، بی‌توجه به دیگری و آیات آن‌ها ما را دچار دور و تسلسل می‌کند. پس این کتب و آیات آن‌ها باید در رابطه با یکدیگر و با محوریت خدا تأویل و درک شوند. چون الکتاب صورت تشریعی کتاب آفرینش در جریان تحقق متشابه گردیده است، کل قرآن ملفوظ، در رابطه با کتاب آفرینش متشابه است که این، یعنی ارجاع آیات ملفوظ به آیات واقعی، خود یک مرحله از تأویل است. قرآن نه‌تنها ما را در راستای علم آفرینی انگیزه‌مند می‌کند، بلکه مبانی، سرپل‌ها و روش‌های علم آفرینی را هم به ما نشان می‌دهد. (ص۲۵)

در هستی، به پدیده‌ها نمی‌توان استقلال داد و از استقرای آن‌ها به تئوری رسید. جوهر پدیده آیه است و آیه یعنی عین ربط‌بودن به خدا و نشانه خدا‌ بودن. اساس متدولوژی قرآن را همین آیه بودن پدیده‌ها تشکیل داده و بسیار اهمیت دارد. (ص ۲۵) پس هستی و وجود که مجموعه‌ای از آیات و نشانه‌های خدا هستند را باید به خدا برگرداند و با محوریت او آن را تأویل کرد.

در کتاب آفرینش و کتاب ملفوظ، خدا محور وجودی است و آیات همه در ارتباط مستقیم با این محور معنا می‌یابند؛ بنابراین در کتاب «زمان در متن دین» سه مرحله مشخص می‌شود:
1. توجه به قرآن مکتوب؛
2. پی‌جویی مابه‌ازای قرآن مکتوب در کتاب طبیعت و تاریخ؛
3. توجه به خدایی که هم خالق قرآن مکتوب و هم خالق کتاب آفرینش است که اساس تزکیه نیز هست.

مولف در این مراحل خدا را محور قرار می‌دهد و از محوریت خدا به رابطه محکم و متشابه در آیات قرآن می‌رسد. میثمی و همکارانش با توشه‌گیری از تفاسیر پدر طالقانی به این نتیجه می‌رسند که در وهله نخست ازآنجاکه همه آیات از جانب خدا نازل‌شده و محکم‌کردن و به عبارتی اِحکام آن‌ها از ناحیه خداوند بوده، پس تمامی آیات محکم‌اند. دوم آنکه چون آیات متشابه تحقق همان آیات محکم – منتها در بستر زمان و مکان – هستند، درنتیجه آیات متشابه نیز به نوبه خود محکم‌اند. (صص ۲۶ و ۲۷)

کتاب با وارد‌کردن عنصر «زمان و مکان» و اتکا به اصل قرآنی «تکامل»، رابطه محکم و متشابه را با محوریت خدا، در زمان و مکان قابل‌فهم می‌کند. میثمی واژه تفصیل را معادل واژه تشریع و این دو را معادل واژه تدریج و همه را معادل واژه متشابه می‌داند که همگی تحقق اراده خداوند در بستر زمان و مکان هستند. (ص۲۷) برای نشان دادن ارتباط انضمامی این واژگان در بستر زمان و مکان در جهت تکامل انسان که امری تدریجی است، به داستان موسی و قراردادش با شعیب اشاره می‌کند. می‌بینیم که آن قرارداد با آن مشخصات، نه چپ بوده و نه راست، بلکه متناسب با شرایط زمان و مکان و تکامل تدریجی و جهت‌دار بوده است. اراده‌ خداوند بر عدالت مطلق است، اما این عدالت در بستر زمان و مکان، مبتنی بر اصل تکامل و به روش تدریجی و دور از افراط‌وتفریط، متناسب با رشد انسان و عقلانیت او باید امکان یابد. اینکه در آیه ۲۳ از سوره «زمر» تمامی آیات متشابه دانسته شده‌اند، کتاب بنابرهمین روش به تأویل می‌پردازد و می‌گوید: به نظر می‌رسد ازآنجاکه کتاب از ذهن بشری چون پیامبر گذشته و به عبارتی اراده تدریجی خدا در شخص پیامبر تحقق‌یافته، بنابراین همه آیات ملفوظ و مکتوب متشابه هستند… چون آیات در قالب کلمات و جملات و … درآمده است و کلمات و زبان نمی‌توانند اسرار را آن‌طور که هستند به ما نشان دهند، ازاین‌رو متشابهات‌اند که در بستر زمان و مکان ما را به آن حقایق رهنمون می‌سازند. (ص۲۷)

نویسنده کتاب در ادامه، به بررسی رایج‌ترین نظرات مفسران درباره محکم و متشابه از دیدگاه طالقانی می‌پردازد و بعد از نقد آن‌ها، به چهار محور در باره محکم و متشابه از دیدگاه طالقانی می‌رسد:

اول اینکه محکم در متشابه موج می‌زند. هر پدیده‌ای اصل محکم و ثابتی دارد که ماهیت آن است و تغییرات و تشابه در صورت‌هاست. پس نمی‌توان و نباید قرآن را به دو دسته آیات محکم و متشابه تقسیم مکانیکی کرد.

محور دوم این است که متشابهات لازمه نزول‌ و تنزیل از علم و اراده اعلی است. نزول متشابهات در یک سیر تدریجی لازمه تحقق اراده خداست. متشابه زاییده محکم است و جز در بستر تحقق و تدریج یا زمان و مکان امکان ندارد. همان‌گونه که ام‌الکتاب در بستر نزول، منشأ آیات است، محکم نیز در سیر و بستر زمانی و مکانی خودش متشابهات را ایجاد می‌کند؛ بنابراین تدریج با نزول همراه اند و متشابهات نیز از لوازم نزول است. مثلاً کمال درخت با زمان و مکان همراه است و اصلاً نمی‌توان زمان و مکان را از شیء جدا کرد. (ص۳۳)

میثمی محتوا و محور اصلی کتاب را در عباراتی دیگر چنین بیان می‌کند که «در هر شرایطی (ظرف زمان و مکان) حق به‌گونه‌ای تجلی می‌یابد»، اما این تجلی نباید برخلاف روح و اساس حق باشد؛ بنابراین نمی‌توان هر باطلی را به این بهانه که در بستر اکنونی، تجلی این‌چنینی دارد، به‌جای حق به مردم و ناس تحمیل کرد. درواقع تجلی حق باید جهت و مسیر تکاملی و مترقی به سمت‌وسوی روح و بنیان حقوق حقه داشته باشد و در پیوندش با دیگر حقوق معنا و تجلی یابد. سلم و صلح حق است و خداوند حقیقت مطلق. پس نمی‌توان به نام خدا و به بهانه او که حق مطلق است، مروج و مبلغ باطلی چون خشونت بود. اسلام با عطف به ریشه سلم، دینی منادی و مروج صلح است و نمی‌توان به نام اسلام مبلغ و مروج و عامل و فاعل خشونت و خشونت‌گستری بود.

بنابر متدولوژی قرآنی‌ای که گردآورندگان با توشه‌گیری از تفاسیر آیت‌الله طالقانی بیان می‌کنند و خدا را محور فهم آیات می‌دانند، نمی‌توان از سخن حق مراد باطل کرد و به مردم تحمیل کرد. روشی که در صدر اسلام و کمی پس از وفات پیامبر عزیز برخی از مسلمانان اختیار کردند و علی (ع) به مبارزه با آن برخاست و تلاش شد تا خشونت‌گستران و قشری‌گران از سخن حق مراد باطل نکنند و مروج و مبلغ باطل در لباس حق نشوند. حق در عین ثبات و استحکام وجه تکاملی نیز دارد. پس تجلی آن در بستر زمان و مکان باید با وجه ثابت و روح کلی آن در تضاد نباشد. متشابه لازمه نزول و تجلی حق در بستر زمان و مکان است، اما حق نمی‌تواند و نباید در حدود تشابهات محدود شود و لازم است در سیر تکاملی هستی و ازجمله انسان، به وجه محکم و روح مطلق خویش نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شود. نه‌تنها نباید در زمان و مکان محدود و ثابت ماند که باید تلاش کرد تا از زمان و مکان نیز پیشی نگیرد و متناسب با بستر و شرایط، حق را متجلی کند برای رشد واقعی باید تدریج و به‌عبارت مرحوم طالقانی «ظهور تشریعی اراده خداوند» را در نظر داشت. ازاین‌جهت پیامبر می‌بایست برای هدایت، در ضمن پیگیری و هوشیاری، صبر کند تا شرایط زمانی و مکانی مناسب برای اجرای یک حکم برقرار شود.

به‌این‌ترتیب می‌بینیم که رمز محکم–متشابه مسئله زمان و مکان و تدریج است که در حقیقت رمز جاودانگی قرآن است. (ص۳۴) بنابراین حقیقت است که آیه ۲۳ سوره زمر همه آیات را متشابهات می‌داند. چراکه همه آیات تجلی نسبی حقیقت مطلق‌اند و فهم آن‌ها نیز نسبی و تابع زمان و مکان است. در قرآن نیز به قول مرحوم طالقانی همه تشبیهات و تمثیل‌های قرآن درباره معاد و مبدأ و جهان متشابهات است که تفکر و تعمق و تدبر در آن‌ها آفاق باز و بازتری می‌گشاید و از محدودیت و بستگی و جمود می‌رهاند و راه‌های تحرک و اجتهاد را بازمی‌گرداند. (ص۳۵) میثمی از این قول طالقانی به اصل اجتهاد در تشیع نیز گریزی می‌زند و آن را نتیجه متشابهات می‌داند. وی بر این باور است که اجتهاد انسان را از محدودیت، بستگی، جمود و به زبان روز دگماتیسم و درنهایت خشونت و فاشیزم می‌رهاند. به‌عبارت‌دیگر اجتهاد لازمه تحقق امر خدا به روش تدریجی – تشریعی در بستر زمان‌ها و مکان‌های مختلف است. اجتهاد یعنی باورمندی به اصول و انطباق آن اصول با شرایط زمان و مکان و گذار تکامل بر میزان عدل و نسبیت به‌گونه‌ای که نه گرفتار ابن‌الوقتی و فرصت‌طلبی‌های پراگماتیسمی و منفعت‌طلبانه شویم و نه گرفتار دگماتیزم و فاشیزم و اعمال زور که هر دو به‌نوعی تجلی قدرت‌پرستی و خشونت‌ورزی هستند…

محور سومی که از مباحث پدر طالقانی در بحث محکم و متشابه بیان می‌شود، کشف محکم در متشابه است. طالقانی در عین اینکه محکمات و متشابهات را جدای از یکدیگر ندانسته است و متشابهات را ظهور و تجلی محکمات می‌داند، محکمات را نیز مضمون اصلی متشابهات ذکر می‌کند. به‌عبارتی ساده‌تر اصول محکمات در متشابهات مستتر است و باید تلاش کرد که از متشابهات پرده‌برداری کرده و محکمی که در دل متشابه مستتر است کشف کرد؛ اما آیا هرکسی و به‌راحتی می‌تواند چنین انکشاف و پرده‌برداری از آیات انجام دهد. میثمی شرط چنین قابلیت و استعدادی را تزکیه و تقوای الهی که از ویژگی‌های راسخان در علم است می‌داند و در ادامه‌ کتاب به بررسی آنان و ویژگی‌هایشان می‌پردازد.

کتاب پنج دلیل قرآنی از قول طالقانی ذکر می‌کند که بنا بر آن‌ها محکمات نیز تأویل‌پذیر هستند. اساساً تأویل به معنای انطباق صورت‌های متنوع و متشابه به واقعیات خارجی است (ص۴۰) نویسنده در ادامه متذکر می‌شود با تدبر است که می‌توان وحدت همه آیات، متشابهات، محکمات و مبدأ آن را دریافت و ریشه آن را از «دبر» به معنای پیگیری و دنبال‌کردن می‌داند؛ یعنی یک قضیه را آن‌قدر دنبال کرد تا به ریشه و خاستگاه آن رسید و به این وسیله قادر خواهیم بود به وحدت حاکم بر آیاتی که به‌ظاهر در کثرت‌اند برسیم. کتاب با اتکا به آیه ۲۴ سوره محمد، پشتوانه تدبر و دنبال‌کردن و پیگیری را قلب حقیقت‌یاب انسان می‌داند. هر انسانی با پیگیری و البته تزکیه و تقوا می‌تواند به نسبتی از حقیقت دست یابد و آن را در دسترس دیگران قرار دهد. انسان نسبی است و توان و امکان دست یازیدن به مطلق حقیقت را ندارد و همواره نسبتی از حقیقت را کشف و فهم می‌کند؛ بنابراین کتاب می‌گوید: پرده‌برداری تأویلی، درجات تکاملی مختلفی داشته و ایستایی ندارد. (ص۴۲) قلب حقیقت‌یاب انسان امری فطری است و منشأیابی ویژگی فطری بشر است؛ اما برخی این منشأ را نه حق مطلق و مطلق حقیقت که مشتهیات و هواهای نفسانی خود قرار می‌دهند. این افراد «زیغیون» هستند. کسانی که در اول و بازگشت آیات و پدیده‌ها، منافع فردی، گروهی و طبقاتی خویش را مبنا قرار داده و به عبارتی تأویل مِن عِندی یعنی تأویل از جانب خود یا تأویل «سرخود» می‌کنند که این‌گونه تأویلات بر اساس خودمحوری و انانیت است، درحالی‌که تأویل قرآن به خدا برمی‌گردد. چه فقط او اول‌الاولین و خالق است و «بازگشت همه‌چیز و همه آیات» نیز باید به سوی او باشد. راسخان در علم چنین می‌کنند و تأویلشان بازگشت به خداست. منتها هر راسخ در علمی به‌اندازه توان تاریخی خود تأویل می‌کند و کاملاً نسبی و تکامل یابنده است. علم به تأویل مختص خدای خالق است و با تأویل مکتبی یا «عمل به تأویل» که راسخان در علم انجام می‌دهند متفاوت است.

کتاب سپس ویژگی‌های راسخان در علم را چنین برمی‌شمرد:

الف) ایمان به خدا از ارکان شناخت راسخان در علم است؛
ب) راسخان در علم قرآن را خدا نمی‌گیرند، بلکه آن را مخلوق و از جانب خدا می‌دانند؛
ج) تقدم ایمان بر شناخت، متدولوژی راسخان در علم؛
د) در نظام آیه‌گرا پدیده‌ها آیه‌اند نه جزء و کل؛
ه) ایمان علمی و شهودی برتر از ایمان اولی و فطری است؛
و) راسخان در علم حضور محکم در متشابه را می‌بینند؛
ز) راست‌بینی و راست‌منشی از ویژگی‌های راسخان است؛
ح) ویژگی راسخان در علم ثبات در عین حرکت است؛
ط) راسخان در علم دارای کمال نسبی و یقین‌آور اند؛
ی) ویژگی راسخان در علم، وحدت بینش و متدولوژی آن‌هاست.

این‌ها برخی ویژگی‌های راسخان در علم است که مهندس میثمی با توشه‌گیری از تفاسیر مرحوم طالقانی شماره می‌کند و ذیل هر یک از آنها توضیحاتی می‌دهد و با استناد به آیات قرآن و تفاسیر این آیات این ویژگی‌ها را مستند می‌کند.

کتاب پس از ذکر ویژگی‌های مذکور به شروط لازم به‌منظور وحدت نظر در برداشت‌های دینی می‌پردازد. این شروط را:
1. تزکیه،
2. متدولوژی واحد قرآنی و
3. مشورت، بیان می‌کند.
تزکیه به این معناست که انسان خودش را در معرض وحی قرار دهد و تسلیم خدا و وحی و هدف‌داری جهان و تاریخ جهان شود؛ اما تزکیه و به کار بردن روش الهی در فهم آیات و پدیده‌ها با شورا و مشورت تکمیل می‌شود و به نتیجه‌ بایسته می‌رسد. انسان نسبی است و حدود فهم و درک او معین است، پس هر کس توان درک و فهم بخشی از حقیقت را دارد و این اختلافات به خاطر این است که همه حقیقت برای همه انسان‌ها به‌طور برابر و یکسان کشف نشده است، اما آنچه اصالت دارد نه اختلافات که حقیقت است و با شور و مشورت و در معرض نقد و بررسی قرار دادن فهم‌ها می‌توانیم به بخشی بزرگ‌تر و درست‌تر از حقیقت دست یابیم و از میزان اختلافات بکاهیم و به وحدت نظر نزدیک‌تر شویم. اختلافات وجود دارند و باید با واقع‌بینی جهت رفع آن‌ها کوشید، اما نباید به آن‌ها اصالت داد. درست است که فهم دینی ما ناقص است ولی این نقص‌ها و اختلافات حد بشر است و اصالت ندارد و در هر مرحله تاریخی این حدود شکسته شده و راه برای درک بالاتر از دین باز می‌شود. (ص۶۳)

کتاب چهار پیوست نیز دارد:
پیوست اول به معنای تأویل در سوره یوسف می‌پردازد و محتوای آن ضمن مباحث کتاب آمده است.
پیوست دوم به تکامل و شکوفایی جوهر نسخ می‌پردازد. موضوع ناسخ و منسوخ یکی از مباحث کلیدی فهم آیات قرآنی است که متدولوژی فهم آیات بدون ورود به این بحث ناقص می‌ماند. مهندس میثمی این نقص را در پیوست‌های کتاب جبران می‌کند و به آن موضوع می پردازد.
پیوست سوم یادآوری یاد و تلاش‌های علمی بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق است که میثمی آن‌ها را آغازگران روشمندی و به‌کار‌برنده روش در عرصه عمل و برخورد با مسائل و امور می‌داند. این پیوست فرازی تاریخی نیز هست. فرازی که طی آن به برهه‌ای از تاریخ تفکر دینی در جنبش آزادی‌خواهی ایرانیان می‌پردازد و به ضعف‌ها و قوت‌ها و تلاش‌هایی که برای برطرف‌کردن ضعف‌های نهضت فرهنگی – اسلامی شده است را اشاره می‌کند.
در انتها و برای درک بهتر و توشه‌گیری مستقیم‌تر از روش تفسیری آیت‌الله طالقانی، تفسیر آیات آغازین سوره آل‌عمران که به قلم آن مرحوم انجام‌شده، به‌عنوان پیوست پایانی کتاب آمده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته