نویسنده این یادداشتها در چهار بخش در صفحه خود در فیسبوک نکاتی را از تاریخچه دایره المعارف تشیع آورده است که در این مطلب همه آنها با هم به ترتیب از اول به چهارم مرتب شده است (لینک صدر مطلب به قسمت چهارم است). تاریخ این دایره المعارف نشان می دهد که چطور دولت اسلامی کاری مستقل را در هم شکسته و آن را از پشتوانه بی بهره ساخته است چون با اعضای ملی-مذهبی آن اختلاف سیاسی داشته و چطور مشکلات مالی و مدیریتی موجب شده ویراستاری خودسر به درج مطالبی بی پایه در برخی مجلدات این دایره المعارف بپردازد. امروز این دایره المعارف با همت انتشارات حکمت که نویسنده از اعضای آن است منتشر می شود. – م.ج
به بهانه شب دایره المعارف تشیع در بخارا
قرار است یکشنبه آینده به همت علی دهباشی شبی برای دایره المعارف تشیع در بنیاد موقوفات افشار برپا شود. از آنجا که مسئولیت انتشار این اثر از جلد چهاردهم بر عهده انتشارات حکمت بوده است بد ندیدم گزارشی از تاریخ تاسیس و ادامه آن را آنگونه که از ویراستاران محترم آن شنیده ام ،با برخی حواشی،در اینجا گزارش کنم.
دایره المعارف تشیع نخستین دایره المعارفی بود که پس از انقلاب و به همت نهادی غیر دولتی (بنیاد طاهر) شروع به کار کرد یعنی پیش از دایره المعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه جهان اسلام. اما از همان ابتدا با مشکلات عدیده ای روبرو شد چنانکه به گفته کامران فانی “همواره در حال بسته شدن و توقف بود”.
بخشی از مشکلات ادامه کار این دایره المعارف به هیات امنای بنیاد طاهر برمیگشت که در فراز و نشیب سیاستها و اتفاقات دهه شصت به تدریج محدود و منزوی و خانه نشین شدند. بنیاد طاهر در اصل به سید ابوالفضل تولیت تعلق داشت که از متمولین قم بود. خاندان او دهه ها تولیت آستان فاطمه معصومه در قم را عهده دار بودند. تولیت در دوره پهلوی نماینده مردم قم در مجلس هم بود اما ظاهرا به دلیل مخالفتهایش با حکومت پهلوی از تولیت آستانه برکنار میشود.
تولیت که فردی دیندار و سرمایه دار بود تصمیم میگیرد همه ثروت موروثی خود را وقف خدمت به اسلام کند. او پیش از انقلاب کمک های بسیاری به انقلابیون مسلمان میکرد و در همین جهت تصمیم گرفت بنیادی به نام بنیاد طاهر تاسیس کند و همه ثروت خود را در آن قرار دهد. بنیاد طاهر فعالیتهای گسترده اقتصادی داشت و افراد گوناگونی با آن همکاری داشتند ازجمله اکبر هاشمی رفسنجانی، مهندس بازرگان و احمد صدر حاج سید جوادی که بعدها یکی از ویراستاران دایره المعارف شد.
ابوالفضل تولیت در سال ۱۳۵۸ فوت میکند. او فرزندی نداشت و همه ثروت خود را به جز سهمی که برای همسرش مشخص کرده بود در بنیاد طاهر وقف میکند و کار بنیاد را هیات امنایی بلند پایه برعهده میگیرند. بیشتر اعضای هیات امنا را افراد ملی مذهبی و نزدیک به مهندس بازرگان تشکیل میدادند. ظاهرا این هیات امنا در حدود سال شصت تصمیم میگیرند که به عنوان فعالیت فرهنگی این بنیاد دایره المعارفی مختص به تشیع منتشر کنند و دکتر مهدی محقق را که در آن سالها از دانشگاه اخراج شده بود به عنوان سرپرست علمی کار در کنار آقایان کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی (و آقای منوچهر صدوقی که در عمل همکاری خاصی نکرد) تعیین میکنند. دایره المعارف تشیع از این زمان (احتمالا سال ۱۳۶۱) کار خود را آغاز میکند و مهدی محقق در سال ۶۲ طرح تدوین این اثر را که حاوی فهرست اولیه مداخل است منتشر میسازد. اما مشکلات به زودی ظاهر میشوند…
مصادره اموال و کناره گیرى سرپرست علمى
بنیاد اسلامی طاهر برای آنکه چرخ دایره المعارف بچرخد ساختمانی چند طبقه را در اختیار آن قرار داده بود که هم مکان و دفتر دایره المعارف بود هم سرمایه و دارایی آن و بخشی از مخارج این اثر با اجاره طبقات آن تامین میشد. این ساختمان در تقاطع خیابان انقلاب و فلسطین قرار داشت و به رغم اینکه به شرحی که خواهد آمد ساختمان مصادره شد اما دفتر دایره المعارف تا چند سال پیش در همانجا قرار داشت.
هنوز چند سالی از شروع کار نگذشته بود که بنیاد اسلامی طاهر از هم پاشید. من دلایل دقیق از هم پاشی بنیاد را نمیدانم. قطعا بخشی از مساله سیاسی بود و به ترکیب هیات امنا (ملی مذهبی) بر میگشت که در آن سالها بایکوت شدند اما بخشی هم مربوط به نوع وصیت تولیت می شد و پیدا آمدن وارثی جدید که به دادگاه شکایت برد. نهایت ماجرا اینکه همه اموال و داراییهای بنیاد طاهر مصادره شد از جمله آنچه در اختیار دایره المعارف تشیع بود و ساختمان آن و بخش زیادی از دارایی های تولیت در اختیار جامعه الصادق (مربوط به دانشگاه امام صادق ) قرار گرفت.
البته در ابتدا لطف کردند و دفتر دایره المعارف تشیع را که در یکی از طبقات قرار داشت مالک نشدند اما پس از چندی از آن تقاضای اجاره کردند و بالاخره بر مالک این ساختمان آن رفت که تقریبا بر سیندرلا گذشت!
اما این تنها بحران نبود. درست در همان سال ۶۲ که طرح تدوین منتشر شده بود روزی آیت الله خامنه ای (رییس جمهور وقت)با آقای دکتر محقق دیدار میکنند و از ایشان می پرسند چه میکنید و ایشان میگویند به تشیع مشغولم و آقای خامنه ای به جد یا به طنز به ایشان میگویند چه نیازی به دایره المعارف تشیع است؟ شما بیایید و دانشنامه ای برای اسلام فراهم آورید و در پی همین گفتگو دکتر محقق کار را رها میکنند و به تاسیس دانشنامه جهان اسلام دست می یازند.
بعد از رفتن آقای محقق سر ویراستاری اثر را دو همکار ایشان یعنی آقایان فانی و خرمشاهی بر عهده میگیرند و به در خواست ایشان آقای صدر حاج سید جوادی که اصل ماجرا در بنیاد طاهر به ایشان بر میگشت هم به مجموعه ویراستاران اضافه شدند. همین گروه ویراستاران با آنچه از منابع مالی بنیاد در اختیار داشتند کار را پیش بردند و سرانجام جلد نخست در سال ۱۳۶۶ منتشر شد.
پیش از انتشار جلد نخست چند کتاب کوچک منتشر شد که ربطی به محتوای دایره المعارف داشت و شاید از همه ارزنده تر کتاب شیعه در حدیث دیگران بود که مجموعه مقالاتی بود به قلم شیعه شناسان غربی که در دفتر دایره المعارف ترجمه شده بود و گواهی بود بر عزم جدی و نگاه عالمانه برنامه ریزان دایره المعارف. اما حال شرایط کار بسیار سخت شده بود چرا که حمایت مالی برای ادامه کار وجود نداشت.
حامی تازه دایره المعارف
با از دست رفتن حمایت بنیاد طاهر، دایره المعارف تشیع در شرف تعطیلی بود با اینکه بخش زیادی از برنامه ریزی کار انجام شده بود و بسیاری از مدخلها سفارش داده یا نوشته شده بودند. در این دوران سخت بانویی خیر اندیش و نیک طبع و بلند همت به یاری اصحاب دایره المعارف آمد: سرکار خانم محبی.
خانم محبی که همسرش را پیش از انقلاب و فرزندش را پس از انقلاب در راه دفاع از وطن از دست داده بود موسسه ای تاسیس کرد که ظاهرا ابتدا عنوان موسسه فرهنگی شط بر خود داشت و سپس تبدیل به نشر شهید محبی شد. خانم محبی عاشقانه پای در این راه نهاد و بخش زیادی از ثروت خود را صرف کار پرهزینه دایره المعارف کرد تا آنجا که ظاهرا حتی خانه شخصی خود را فروخت. به گواه آنانی که ایشان را دیده اند لطف مادرانه ایشان شامل حال هر کسی میشد که در دایره تشیع را میکوبید و نزد ایشان می آمد.
ظاهرا خانم محبی در پیش از انقلاب هم مدتی در لندن ساکن بود و منزل ایشان در آن زمان پذیرای بسیاری از رجال و شخصیتهای فکری و مذهبی بعد از انقلاب بود. باری به همت روحیه فداکارانه خانم محبی و البته خانواده ایشان که همه به نوعی درگیر کار این اثر بودند سیزده جلد از دایره المعارف تشیع یعنی از حرف الف تا سر مدخل کربلا منتشر شد. و متاسفانه پس از جلد سیزدهم خانم محبی فوت کرد و دوباره دانشنامه بی پشتوانه شد.
افت کیفی با داوطلبانه شدن کار
در اینجا بد نیست اشاره کنم که در زمان آغاز کار دایره المعارف تشیع تقریبا همه نویسندگان و محققان درجه یک ایران با آن همکاری داشتند و میشود گفت مجلدات نخست این اثراز نمونه های خوب دایره المعارف نویسی در ایران است. برخی از این نویسندگان تمام مدخلهای سپرده شده تا حرف ی را نوشته و تحویل داده بودند و در مجلدات بعدی هم از این مداخل استفاده شد. اما واقعیت این است که هزینه های کاری بزرگ چون دایره المعارف تشیع از عهده یک شخص بر نمی آمد و دوستان آگاه میدانند که دانشنامه هایی که اکنون در ایران فعالند از چه بودجه های سالانه کلانی بهره مندند.
چنین شد که دایره المعارف نویسندگان و تشکیلات اولیه خود را به تدریج از دست داد و بسیاری از مدخلها را نویسندگان داوطلبانه مینوشتند گرچه معمولا حق الزحمه ناچیزی به نویسندگان پرداخت میشد.همین عامل باعث شد جلدهای بعدی این اثر همان کیفیت جلدهای نخستین را نداشته باشند.
اما داستان این خلل غیر از ماجرای معدود مقالاتی است که به واسطه نوشته های آقای جعفریان اکنون شهرت پیدا کرده و بر سر بازار افتاده است. این چند مقاله از جلد یازده تا سیزده و خارج از نظارت ویراستاران در دایره المعارف تشیع وارد شدند و از آنجا که نویسنده و مسئول اصلی ورود این مقالات هنوز هم اینجا و آنجا مطالب نامربوطی می گوید کمی با تفصیل به آن میپردازم.
چگونه داوینچی، نیوتن و اینشتین شیعه شدند!
بعد از درگذشت خانم محبی کار دایره المعارف پس از چاپ سیزده جلد و در حالی که جلد چهاردهم نیز آماده چاپ بود به دلیل مشکلات مالی متوقف شد .در این بین روزی ما در انتشارات حکمت از استاد فانی برای مشورت درباره آماده سازی کاری جدید دعوت کردیم. صحبت از قضا به دایره المعارف تشیع کشید و ایشان از توقف آن گفتند. ما به ذهنمان رسید که شاید بتوانیم در انتشارات حکمت این کار را دنبال کنیم. پس از تایید دکتر غفاری چند جلسه مشترک با حضور ایشان ، ویراستاران و خانواده خانم محبی برگزار شد و کار انتقال با سهولت و صمیمیت انجام گرفت. در همین جلسات بود که مرد بزرگ نیکو خصال، و به قول دوستمان انسان والا ، احمد صدر حاج سید جوادی را دیدم .رفتار متین و علاقه و جدیتشان در کار دایره المعارف در عین کهولت سن و بیماری تحسین برانگیز بود.
ما پس از انتقال به سرعت در پی چاپ جلد چهاردهم بر آمدیم اما پیش از فرستادن کار به چاپخانه متوجه نکته عجیبی شدیم. همینطور که داشتم نسخه نهایی آماده چاپ را تورق میکردم چشمم به مدخل داوینچی خورد و تعجب کردم که داوینچی را با تشیع چه کار؟ وقتی مدخل را خواندم واقعا متحیر شدم. نویسنده نه تنها ادعا کرده بود که داوینچی در پایان عمر شیعه شده بلکه از ترجمه لمعه (که کتابی است فقهی شبیه توضیح المسائل) به دست او و شاگردش ملزی سخن گفته بود. واقعا مطالب مهمل و بی مبنایی بود. دیدم مدخل را فردی به نام سید احمد سجادی نوشته و همه مداخلی را که او نوشته بود جستم و در نهایت متوجه شدم نه تنها داوینچی به دست این محقق توانا مسلمان و شیعه شده بلکه جمع کثیری از مشاهیر مغرب زمین از دانشمند و فیلسوف و هنرمند و سیاست مدار از جمله نیوتن و اینشتین و لاوازیه و لویی چهاردهم و…به صراط مستقیم تشیع هدایت شده بودند و عالم تا کنون از این حقیقت بزرگ بی خبر بود!
از جمله مطالب نویسنده این بود که نیوتن برخی از قوانین مهم فیزیکش را از اصل تقیه استخراج کرده و همو با همت بلندش بحارالانوار صد و چند جلدی را از عربی به انگلیسی برگردانده. واقعا دچار نوعی سرگیجه شدم و به سرعت با آقایان خرمشاهی و فانی تماس گرفتم و ماجرا را از ایشان پرسیدم. دیدم هر دو بزرگوار از وجود چنین مداخلی بی اطلاعند و به شدت ناراحت و پریشان شدند. اما چطور ممکن بود مطالبی بدون نظر و آگاهی ویراستاران در این کتاب آمده باشد؟
یادم آمد که نوه خانم محبی به من گفته بودند که نسخه نهایی متن را برای اصلاح و ویرایش و اعرابگذاری به همین آقای سجادی میدهند. ظاهرا آقای سجادی جوانی بود فاضل، کتاب شناس و عربی دان که پس از نگارش چند مدخل نظر مثبت ویراستاران و خانم محبی را جلب کرده بود و ویراستاران به خاطر دقت نظری که در ایشان می دیدند کار بازبینی نسخه نهایی را به لحاظ پیرایش اغلاط و اصلاحات ویرایشی به ایشان سپرده بودند. اما ظاهرا ایشان خیانت در امانت کرده بود و به نام خود یا با نامهایی مستعار مقالات یا مطالبی را به اصل مداخل می افزود.
پس از یک نگاه کلی متوجه شدم چیزی نزدیک به هفتاد صفحه از مطالب جلد چهاردهم به این قبیل نوشته ها اختصاص دارد که منابعش هم به یکی از افراد خاندان پهلوی و شخصی به نام مهدوی در لندن باز میگشت. با تایید ویراستاران همه این نوع مداخل و مطالب را حذف کردیم و کار به چاپخانه رفت. وقتی با حوصله بیشتر به مجلدات قبلی نگاه کردم دیدم ایشان از جلد یازدهم اندک اندک حضور خود را آغاز کرده و به تدریج برحجم این نوع مطالب افزوده است. گمان میکنم در جلد یازده چهار، پنج مدخل در دوازده هفت، هشت مدخل و در جلد سیزده اندکی بیش از این از تراوشات قلم ایشان است که به اسم خود یا دیگران منتشر کرده اند. مبنای نوشته های آقای جعفریان همین مطالب بود.
پس از اینکه آقای جعفریان مطلبشان را نوشتند به ایشان شرح ما وقع را گفتیم اما ظاهرا نویسنده پر مدعا ول کن نبود و منتقد را بی نصیب نگذاشت و همین باعث شد آقای جعفریان مطلب را ادامه دهد. آقای سجادی چندین جا و در گفتگو با رسانه ها خود را در کنار آقایان فانی و خرمشاهی ویراستار کار خوانده که مطلبی است باطل و به دروغ خبر از تعطیلی این اثر و اختلافات ایدیولوژیک! ویراستاران داده و حتی از اهانت به استادان فانی و خرمشاهی هم دریغ نکرده.
خوشبختانه چاپ جلد پانزدهم پاسخی در خور به ایشان و دروغهایشان بود…