محمدسعید حنایی کاشانی
یک راه نشان دادن توانایی و کارآیی فلسفه، اینکه در «عمل» به چه کار میآید، تحلیل رفتارهایی است که از ما انسانها در مقام موجودات عاقل سر میزند. از آنجا که انسان عاقل است، پس رفتارهای او، حتی اگر نه همواره، باید در بیشتر اوقات تابع اندیشههایی باشد که او در سر یا در دل دارد. از همین رو بوده است که مصلحانی همچون سقراط و افلاطون و حکیمانی چون کنفوسیوس و بودا و زرتشت و پیامبران ادیان ابراهیمی برای تغییر نگرش انسان به جهان تعالیم و آموزههایی برای انسانها به ارمغان آوردهاند. اندیشههای اخلاقی یکی از این ارمغانهای ماندگار است.
تاج فضایل
بخشندگی یا سخاوت یکی از فضیلتهای سکولار یا غیردینی است که از جهان باستان تا امروز، از اخلاقهای «جوانمردی» یا «فتوت» تا «اخلاق فضیلت» ارسطو و تا «اخلاق سروران» نیچه همواره ستوده شده و از آن بحث شده است. در ادیان نیز از مفاهیمی چون «صدقه» و «انفاق» و «احسان» و «کرم» بحث شده است، و خدا نیز «کریم» گفته شده است. با این همه، میان آنچه یونانیان «مگالوپسوخیا» (بهطور تحتاللفظی: «بزرگجانی»)، در فارسی «بزرگواری»، و در زبانهای انگلیسی و فرانسه magnificence و magnanimity و نیز generosity و générosité، بهطور تحتاللفظی: «بزرگزادگی» و در آلمانی Großzügigkeit و Großmut، بهطور تحتاللفظی: «توانگری بسیار»، «دلیری بسیار» و در عربی، «سخاوت»، بهطور تحتاللفظی: نرمی و بخشش، میگویند و از آن دهش (دادن مال) و بخشش (تقصیر و نیز مال) مراد میکنند و آنچه در ادیان از آن به «صدقه» و «انفاق» و «احسان» و «کرم» تعبیر میشود تفاوت است.
در ادیان، عمل اخلاقی فرد در صورتی ارزش دارد که برای رضای خدا باشد، و البته این عمل را خدا، چنانکه به مؤمنانش وعده داده است، بدون پاداش نخواهد گذاشت. اما در اخلاق سکولار یا غیردینی منابع دیگری برای پاداش میباید جست، منابعی که در هرکجا باشند، «جز» این جهان در جایی دیگر نیستند. در اخلاق فضیلت ارسطویی، «زندگی خوب» در «این جهان» پاداشی است که شخص بافضیلت میتواند از «میانهروی» اخلاقی به دست آورد. اما، در میان این فضایل، فضیلتی نیز هست که فقط خاص افرادی اندک است، فضیلتی که ارسطو آن را «تاج فضایل» مینامد، فضیلتی که فقط «توانگران» و «قدرتمندان» و «بزرگان» میتوانند از آن برخوردار باشند، تنها در صورتی که «روحی بزرگ» نیز داشته باشند! این فضیلت همان «بزرگجانی» یا «بزرگواری»، یا «بزرگمنشی» است که جز «رضایت خاطر شخص» از «برتری»اش بر دیگران شاید پاداشی به بار نیاورد. این فضیلت بزرگ با فضایل دهش و بخشش و دلیری و گشادهنظری همراه است و دارای تناسبهایی است. اما این فضیلت هم همچون دیگر فضایل ارسطویی بدون میانهروی نیست یا به تعبیر درستتر خود اصلا میانهروی است. فضیلت «بخشش» یا «بخشندگی» بدان معناست که کسی چیزی میبخشد، بی هیچ مزد و منّتی. بنابراین، میانۀ دو رذیلت «ولخرجی» و «خست» قرار دارد.
اخلاق بخشندگی در رمان ابله
مقالۀ زیر که ترجمۀ آن را برای کار کلاسی درس دو واحدی زبان خارجی (۲)، دانشجویان کارشناسی، ورودی ۹۲، نیمسال سوم، پاییز ۹۳، انتخاب کردم و انجام دادم، بحثی تحلیلی است دربارۀ «اخلاق بخشندگی» قهرمان یکی از رمانهای مشهور داستایفسکی، ابله، که ظاهراً فرجامی شوم را برای او به بار میآورد. نویسنده میکوشد نشان دهد، شاهزاده میشکین اگر فهم و تصور «بهتر»ی از کاری که میکرد، «بخشندگی»، داشت شاید فرجامی دیگر میداشت. او، برای این کار، تصور میشکین از «بخشندگی» را با سه برداشت «مسیحی» و «ارسطویی» و «نیچهای» از این مفهوم مقایسه میکند و به ادعای خود ضعف او و اخلاق او را نشان میدهد.
من اگر داور این نشریه بودم از نویسنده میخواستم که اصلاحات دیگری نیز علاوه بر اصلاحاتی که به درخواست دیگر داوران انجام داده بود انجام دهد. اما از آنجا که دیگر کار از کار گذشته است، اگر همّتی بود، این کار را در مقالهای مستقل انجام خواهم داد. یادداشتهای این مقاله را ترجمه نکردهام و آنها را گذاشتهام برای انتشار کاغذی آن.
معنا بخشیدن به اخلاق بخشندگی: خوانشی فلسفی از رمان «ابله» داستایفسکی٭
دانا فرایباخ – هایفِتس٭٭
ترجمۀ محمد سعید حنایی کاشانی
متن انتخابی برای زبان خارجی (۲)، برای دانشجویان نیمسال سوم فلسفه، دورۀ کارشناسی، پاییز ۹۳
دریافت مقاله: ۲۵ فوریه ۲۰۰۷/ بازنگری: ۲۷ مارس ۲۰۰۸/ پذیرش انتشار: ۳۱ مارس ۲۰۰۸
چکیده
این مقاله خوانشی فلسفی از رمان ابله به دست میدهد، رمانی که قهرمان اصلیاش، شاهزاده میشکین، در مقام قهرمان اثری ادبی، راه بخشندگی یا سخاوتمندی را برمیگزیند. این مقاله اخلاق بخشندگی داستایفسکی را در مقایسه با اخلاق مسیحی، اخلاق فضیلت، و تصور نیچهای از بخشندگی ارائه میکند؛ سپس به تحلیل جنبههای بحثانگیز برداشت میشکین از اخلاق بخشندگی میپردازد و از چندین تبیین ممکن از پیامدهای فاجعهبار آن در این رمان بحث میکند. این مقاله شامل سه بخش است. نخستین بخش به معرفی معنای قوی و عمیقی اختصاص دارد که داستایفسکی در این رمان به اخلاق بخشندگی میدهد، و همهنگام خیری را نشان میدهد که این اخلاق میتواند در زندگی شخص به وجود آورد. بخش دوم به شرح خطرها و محدودیتهای اخلاق بخشندگی میپردازد، خطرها و محدودیتهایی که به دلیل آنها میتوان شاهزاده میشکین را «ابله» خطاب کرد. بخش سوم و پایانی این مقاله به ارزیابی دوبارۀ اخلاق بخشندگی اختصاص دارد و از رابطۀ آن با عقل بحث میکند و برداشت چهارمی از اخلاق بخشندگی پیشنهاد میکند که امکان دارد بر اکثر عیبهای موجود در بخشندگی میشکین چیره شود. این مقاله ضمن تقدیم چنین خوانشی فلسفی از این اثر هنری ادبی بزرگ نکتههایی نیز دربارۀ رابطۀ میان فلسفه و ادبیات میگوید و گفت و گوی ثمربخشی میان آن دو را مقصود خود قرار میدهد.
واژگان کلیدی اخلاق مسیحی، داستایفسکی، اخلاق، بخشندگی یا سخاوتمندی، عدالت، ادبیات، فلسفه، عقل، نیچه، اخلاق فضیلت
————
*متن کامل مقاله ترجمه شده را در وبلاگ نویسنده، فل سفه، بخوانید.