چه بسا کسی که بر زمین راه میپوید و زمین لعنتش میکند و بسا کسان که بر خاک سجده میکنند و خاک آنرا نمیپذیرد. چه بسا دعاکنندهای که کلامش از زبان تجاوز نمیکند. بسا دوستدار خدا در کنشت و کلیسا و بسا دشمن خدا در مسجد.
بر مجتهدان علوم رسمی اعتراض نکنید و آنان را محجوب علیالاطلاق نپندارید که آنها هم از آن جهت که نمیدانند بهرهای از غیب دارند و به اندازهای که نمیدانند بهرهای از غیب برای آنان مقرّر است.
دین دو نوع است یکی در نظر خدا و یکی در نظر خلق که این را نیز خدا معتبر میداند.
به عارفی گفتند: مرد آن است که چهل روز هیچ نخورد؛ گفت این مقلّد حضرت صالح است. گفتند: مرد آن است که خوراک چهل مرد یکباره بخورد؛ گفت: این شتر حضرت صالح است! مرد آن است که چنان بخورد که از دیگران ممتاز نباشد.
به همان اندازه که از بتپرستی کم شود از خداپرستی کم میشود زیرا در هر معبودی جز خدا چیزی پرستیده نمیشود.
شفقت بر خلق خدا واجبتر از غیرت بر دین خداست.
فراخنای زمین تو را نفریبد که همه خار است و تو پابرهنه. بسا کسان چون تو در این بیابان مردهاند و بسا کفشها دریده.
یحیی بن معاذ گوید چرا هر خداجوی را با صورت مطلوبش (از خدا) وانمیگذاری، آن چنان که او نیز تو را به حال خود واگذاشته است. توبه کن!
آدم مضطر هیچ چیز جز خدا ندارد، لذا دعایش مستجاب میشود.
آن که سرگردان است بر دور محور میگردد و هرگز دور نمیشود امّا آنکه راهی جسته در حرکت است و دور میشود. (پس متحیّر به یک معنا واصل است امّا سالک مقصد را دور می پندارد.)
صحّت توحید، کتمان اسرار و گمان نیک بر آنچه نمیدانیم؛ این است نشانهی اهلالله و السّلام.
به نقل از: «بازشناسی و نقد تصوّف»، علیرضا ذکاوتی قراگوزلو (تهران: سخن، ۱۳۹۰)، ص ۲۵۲ به بعد.
***
مولف در گفتگویی در باره این کتاب روش کار خود را اینطور بیان می کند:
کتاب«بازشناسی و نقد تصوف» شما شامل چه مقالاتی است و چه زمانی منتشر میشود. آیا مقاله جدید در این مجموعه هست یا صرفا مقالات منتشر شده شما در مجلات است؟
عنوان کتاب کاملا گویای محتوای آن است. سه نوع دیدگاه و برخورد هنگام بحث دربارهی عرفان و تصوف وجود دارد:
۱. نویسنده نگاهی مریدانه به تصوف دارد و آنچه راجع به تصوف نوشته شده، کاملا میپذیرد. نمونهی آن کارهایی است که اهل تصوف مینویسند.
۲. دیدگاه منتقدان تصوف از دید مذهبی است، مانند ردیههایی که بر تصوف مینویسند از مجلسی تا آقا محمدعلی کرمانشاهی که ردیهی مذهبی نوشتهاند و احمدکسروی که ردیهی اجتماعی نوشته است. از نظر آنها صوفیان فقط مفتخوران و بیحالانی بودهاند که کار مفیدی نمیکردند.
۳. دید علمی و بیطرفانه. ضمن اینکه بهطور عینی از دید یک ناظر خارجی به مطالب نگاه میکنیم در عین حال یکدلی هم داشته باشیم. مثلا مولوی، حافظ و ابنعربی میخواهند بگویند علاءالدوله سمنانی چه میگوید. برای اینکه بفهمیم چه میگوید باید با یک برخورد بیطرفانه به تصوف نگاه کنیم که من با تصوف این برخورد را داشتم. یعنی با بیطرفی و همدلی نگاه کردم و از اول جبهه نگرفتم. حال به نقد تصوف میرسیم، نقد این است که شما علل و عوامل رشد یک پدیده و سیر آینده را بر اساس گذشته تشخیص بدهید و به هر دو بخش توجه کنید. هر پدیدهای اینگونه است. عواملی آن را بهوجود میآورد، رشد میکند، ضعیف میشود و بعد سقوط میکند. پس در نقد باید علل و عوامل رشد و کارکرد آن را بگوییم که کدام جای خالی را پر میکرده است. بالاخره اینهمه خانقاه که داشتیم لابد یک نیاز اجتماعی را در آن دوره پاسخ میگفته است. نقد صوفیه باید هم از دید علمی و هم از دید صوفیانه باشد و من در نقد صوفیه هر سهقسم را آوردهام.
تاثیرات متقابل تصوف با مذهب شیعه در کتاب «تشیع و تصوف» آمده است. در رابطهی متقابل تشیع و تصوف به کتاب «تشیع و تصوف» نظر داشتم. کاری که در این کتاب کردم این است که به متون اصلی مراجعه کنم. یعنی دنبال اینکه زرینکوب چه گفته، نرفتم. بلکه دنبال متون اصلی تصوف رفتم و مطالب را از روی متون اصلی استخراج کردم. برخی مقالات در مجلات چاپ شده و یا سخنرانیها بوده است. تعدادی هم جدید است. آخر کتاب هم چند معرفی کتاب آمده است، کتاب ۷۰۰ صفحه است و قطع آن رقعی است. – شهر کتاب