گفتن واقعیت به صاحبان قدرت

علی میرزایی

گفتن واقعیت به صاحبان قدرت
گفتارها و گفتگوها
از علی میرزایی
و در گفتگو با فیروز توفیق، عیسی کلانتری، محمد مالجو، حسین محلوجی، طهماسب مظاهری، رضا منصوری، محمد علی موحد
تهران: نشر نگاره آفتاب، ۱۳۹۴

کتابی که پیش روی شماست مجموعه‌ای است از هشت گفت‌وگو و سه‌گفتار یا مقاله.
ابتدا درباره گفتارها بگویم که هر سه را از سر درد نوشتم. آشفتگی، سردرگمی، بی‌انضباطی، لَختی، بی‌ابتکاری، ناشی‌گری، نداشتن آینده‌‌نگری، رواج فساد، و مسئولیت‌گریزیِ دیوان‌سالاریِ نوع ایرانی که آثارش را به صورت دستگاه اداری ناکارآمد و نارضایتی فزاینده مردم این دیار می‌بینیم؛ فقر جان‌سوزی که، به‌ویژه در دَه سال اخیر، بر اثر گرانی شدید بهای کالاها و خدمات و سقوط ارزش پول ملی، بر فرودستان و تهیدستان جامعه آوار شده است و در کنارش رشد هیولاوار طبقه جدیدی که، بدون اندک بهره‌ای از فرهنگ و دانش و مسئولیت اجتماعی، سربرآورده، و، به صورت دَم‌افزون، از دیگران فاصله می‌گیرد؛ بحران مهلک محیط زیست و بحران آب که هم ناشی از قهر طبیعت است و هم برآیند مدیریتی که در آموزش دادن به مصرف‌کنندگان آب وامانده و، باری به هر جهت، تنها امروز و اکنون را دیده است و آینده و آیندگان را فراموش کرده است؛ دشواری‌های زندگی کردن در شهرهایی که زیر فشار انبوه جمعیت، اتوموبیل، موتورسیکلت، راه‌بندان، آلودگی صوتی، آلودگی هوا، و… دارند خفه می‌شوند و همه اینها مردمی بی‌حوصله، عصبی، و پرخاشگر به بار آورده‌اند؛ و سرانجام نابودی آرمان‌های آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه مردم ایران که در انقلاب مشروطه تجلّی پیدا کرد، و به‌دست دو شاهِ دودمان پهلوی ــ که سلطنت‌شان اگر مشروعیتی هم داشت از قانون اساسی مشروطیت برمی‌آمد، ولی چنان کردند که گویی نه انقلاب مشروطه‌ای در کار بوده، و نه مردم برای انتقال قدرت و حاکمیت از شاه به ملت، تا پای جان، رزمیده بودند ــ همواره مرا اندوهگین می‌کند و به تأمل وامی‌دارد. گفتارها را در چنین حال ‌و هواهایی نوشته‌ام.

شش گفت‌وگو از هشت‌ گفت‌وگوی مندرج در این کتاب گفت‌‌وگوی من با کسانی است که در گذشته‌های دور و نزدیک سمت‌های عالی مدیریتی داشته‌اند، ضمن این‌که در رشته خود کارشناسی فرهیخته و خبره‌اند و پنج تن از آنان هم‌اکنون در دانشگاه‌های معتبر کشور تدریس می‌کنند. نفر هفتم دکتر محمد مالجو است که به دستگاه اداری دولت وارد نشد، ولی با تصمیم همین دستگاه اداری از تدریس در دانشگاه و فعالیت مراکز پژوهشی بازماند. به این هفت گفت‌وگو یک گفت‌وگو هم اضافه کرده‌ام که با خود من انجام شده و ماجرای آن را در ابتدای آن گفت‌وگو آورده‌ام.

این گفت‌وگوها (هفت گفت‌وگوی من با دیگران) بیش از آن‌که امیدآفرین باشند مرا متأثر و متأسف می‌کنند. گویی سرانجام تصمیم نداریم «نخبه‌کُشی» را کنار بگذاریم و از نیروهای بادانش و باتجربه خود بهره کافی و لازم بگیریم. چرا؟ نمی‌دانم! شاید «یکی بر سر شاخ بُن می‌برید …»! و توجه نمی‌‌کنیم که به تک‌تک مدیران نخبه و کارشناسان خبره نیاز داریم. در نوردیدن مرزهای توسعه‌نیافتگی بدون داشتن برنامه و بدون اجرای قوی برنامه ناممکن است. کنار گذاشتن سرمایه‌های انسانی گرانبها به آسانیِ نوشیدن یک لیوان آب. و این‌‌که فراموش می‌کنیم ملت چه هزینه‌های کلانی برای آموزش و آزمون و خطا کردن‌ها و تجربه‌اندوزی‌های آنان پرداخته است؛ کنار گذاشتن کسانی که کارنامه مثبتی داشته‌اند و منشاء تحول بوده‌اند، آن هم درست در هنگام اوج بهره‌زایی ایشان، یا تمهید شرایط به‌گونه‌ای که خودشان کنار نشستن را ترجیح بدهند، زیان‌های بسیاری به کمّ و کیف حکمرانی در این سرزمین زده است. رفتاری را که با قائم‌مقام فراهانی و با امیرکبیر شد و پیش از آنان و پس از آنان نیز ده‌ها دولتمرد نامدار ایران‌زمین، هر یک به‌گونه‌ای (حبس، قتل، خانه‌نشینی، تبعید، و…) آن را تجربه کردند، به شکل‌های دیگری، ادامه دادیم! آن روزها با خفه‌کردن و رگ‌زدن، و اکنون با کنار گذاشتن مدیران و کارشناسانی آگاه، اثرگذار، بهره‌زا، تحول‌گرا، با تجربه، و تبدیل کردن ایشان به انسان‌هایی فراموش‌شده، و گاه بی‌مصرف، با چرخش نیش قلم.

فرصت ما کم است، و نباید دست روی دست بگذاریم. باید از فرعیات و مباحث انحرافی که طرح آنها و عمده‌کردن آنها تنها به سود اقلیتی کم شمار و رانت‌خوار است و جز اتلاف وقت و نابود کردن منابع مالی و مادی کشور سود دیگری ندارد، دست بکشیم و به اولویت‌های واقعی بپردازیم. هم اکنون شمار قابل توجهی از جمعیت ایران با دشواری زندگی را می‌گذرانند. از بام تا شام و از شام تا بام کار می‌کنند و زجر می‌کشند فقط به خاطر اینکه از گرسنگی نمیرند. جلب رضایت این مردم و سعادتمند کردن آنان در اولویت اوّل نظام حکومتی باید قرار بگیرد، زیرا از تعهدات مهم و اصلی نظام نسبت به مردم است، و تحقق این هدف مستلزم به کار گرفتن مدیرانی است که آینده‌نگر، آگاه، هوشمند، معتقد به کار کارشناسی، و تصمیم گیرنده باشند.

شهریور ۱۳۹۴

همرسانی کنید:

مطالب وابسته