شاهرخ مسکوب،
درآمدی به اساطیر ایران،
[به کوشش حسن کامشاد]
تهران: فرهنگ جاوید، ۱۰۴ صفحه، ۱۳۹۴
شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه، بها: ۱۵۰۰۰۰ ریال.
این کتاب متن تقریرات شادروان مسکوب است که به صورت درسگفتار ایراد شده است.
انسان همیشه به جهانِ گرداگرد خود توجه داشته است. از اینرو اسطوره، بیان و نمودگاری است از ”شناخت“ انسان از جهان که، گذشته از صورت ظاهر، برای انسان دارای معنایی باطنی و پنهانی نیز هست. اسطوره از جهان، طبیعت، خدایان، دیوها و خلاصه از زندگی مادی و معنویِ انسانِ پیشین سخن میگوید. اساطیر نهتنها رابطه انسان را با نیروهای مابعدالطبیعی رقم میزند بلکه تعیینکننده ارتباط انسان با ادبیات، موسیقی، نقاشی، قصهها و باورهای عامیانه، هنر و «معرفت» غیرعلمی است. بنابراین جای هیچ تردیدی نیست که برای شناخت عمیق فرهنگ یک ملت نمیتوان از اساطیر آن بیخبر بود، چراکه اساطیر با جهان فرهنگیای که بنیاد میگذارد تصویری از عشق و نفرت، ثروت و قدرت، امر جنسی، مرگ و ترس ترسیم میکند.
اسطوره خبر، حکایت، قصه یا روایتی است که معمولاً نشانهای از نوعی اعتقاد مابعدالطبیعی و نوعی جهانبینی است در دورهای که فرهنگ سینه به سینه منتقل میشد. اسطوره دنیای مشترک هر قوم بود، پیشامدهای خوشایند و ناخوشایند، مفید و خطرناک را تمهید میکرد، رابطۀ انسان (و قوانین این رابطه) را با نیروهای مابعدالطبیعه رقم میزد، جهان فرهنگی بنیاد میگذاشت و با این فرهنگ، تصویری از عشق و نفرت، ثروت و قدرت، امر جنسی، مرگ و ترس و جز آن میساخت.
برای شناخت عمیق فرهنگ یک ملت نمیتوان از اساطیر آن بیخبر بود. مثلاً اگر کسی بخواهد ادبیات کلاسیک غرب را خوب بداند، باید اساطیر یونان را که از فرهنگ آن جدا نیست و همچنین تورات را بشناسد؛ زیرا اساطیر و فرهنگ یونان (و روم) و یهود دو سرچشمۀ عمدۀ ادبیات اروپایی است. ادبیات فارسی به ویژه در عرفان و حماسه، در بسیاری از مفاهیم به نحوی جداییناپذیر به اساطیر کهن ایرانی پیوسته است. رابطۀ حماسه با اساطیر به حدی است که شناخت حماسه بدون آگاهی از اساطیر ممکن نیست و اساساً اسطوره سرچشمۀ حماسه است.
پارهای از اسطورهها مثل افسانه “سیمرغ” در حماسه و عرفان (شاهنامه، منطق الطیر، رساله الطیر سهروردی) راه یافته است؛ ولی هر جا به نحوی و با معانی خاص خود. البته دریافت و تعبیر شعر حماسی با شعر عرفانی از یک اسطوره متفاوت است. در ادبیات امروز ایران نیز دریافتها و استنباطها و صورتهای خیالی و موارد دیگری هست که به اساطیر دوران کهن مربوط میشود. از این گذشته عقاید، آداب و رسوم، جشنها و سوگواریها همچنان در زندگی فرهنگی و اجتماعی هر ملت نقشی عمده و قابل توجه دارند.
انسان پیشین از راه اساطیر به طبیعت و مابعدالطبیعه معرفت مییافت؛ اما برای انسان امروز اساطیر وسیلهای است برای معرفت به گذشته و آشنایی با امروز خود تا آن حد که با گذشته ارتباط دارد. پس اسطوره وسیلهای است برای معرفت به تاریخ و فرهنگ خود اساطیر و حتی برای حصول معرفت به جهان ذهنیای که انسان امروز در آن به سر میبرد. البته نه شناخت علمی با توجه به رابطۀ علت و معلولی بین اشیا و چیزها، بلکه معرفت با شناختی باطنی به واسطۀ و از راه سمبلها و تمثیلهای اساطیر. این صورتهای خیالی در فرهنگ ملتها مستتر است و اگر بخواهیم زندگی فرهنگی داشته باشیم، به ناچار باید به آنها بپردازیم.
در اینجا مقصود از کلمۀ اساطیر (جمع اسطوره) مجموعۀ اسطورههایی است که در یک نظام کلی با یکدیگر همآهنگ و سازگارند. وقتی از اساطیر ایران، یونان، هند، بنیاسرائیل و … صحبت میشود، منظور مجموعهای از اسطورههاست که از جهانبینی خاصی حکایت میکند. مثلاً در اساطیر ایران تصور از آسمان، زمین و مظاهر طبیعت، آفرینش، رابطۀ انسان و ایزدان و نیکی و بدی و اهورا و اهریمن، وظیفۀ آدمی در این جهان و تأثیر آن در سرنوشت پس از مرگ با یکدیگر سازگارند؛ همچنین اساطیر مثلاً هند یا اقوام دیگر. در اساطیر به این معنا احتمال دارد اسطورههایی یافت شود که با مجموع اسطورهها و نظام و جهانبینی اساطیری سازگار نباشد. علت یا دستکم یکی از علل آن است که اساطیر هر قومی طی قرنها به وسیلۀ کسان بیشماری ناخودآگاه ساخته شده است، بدون تمهید و اندیشۀ قبلی. اسطوره نظام فلسفی نیست که متفکر یا متفکرانی آن را اندیشیده و ساخته باشند؛ بنابراین اگر پارهای از آن نظام فلسفی را برداریم، مانند بنایی درهمپیوسته فرو میریزد. در اساطیر هر قوم به ناچار اسطورههای فرعی وجود دارد که حذف آنها نظام کلی و جهانبینی اساطیر آن قوم را ویران نمیکند.
مسکوب اسطوره را دستگاه منطقی و بسامان نمیدانست یا دستکم سامان آن را جدا از منطق امروزی ما تلقی میکرد: «در تفسیر اسطوره، روش و معیاری نهایی وجود ندارد و آن را میتوان در زمینهها یا برداشتهای متفاوت، دین و مابعدالطبیعه، عرفان، فلسفه، زبانشناسی، مردمشناسی، روانشناسی و روانکاوی و جز آن بررسی کرد و فهمید، به نحوی که هر یک از آنها در تعبیر و دریافت خود درست و پذیرفتنی باشد؛ چون که اسطوره، مانند زندگی و طبیعت زنده، در ژرفای خود حقیقتهای گوناگونی نهفته دارد و هر حقیقتی میتواند بسته به نگاه بیننده، یکی از چهرههای خود را جلوهگر سازد.»
در اساطیر ایران، انسان برای دستیاری خدا در نبرد با بدی به جهان میآید. از درماندگی او در میدان عمل نشانی نیست. اندیشه و عمل آدمی یکی است و بشر از طبیعت جدا نشده است. انسانِ حماسه برای دستیافتن به طبیعت پیرامون با نیروهای طبیعی و ماورای طبیعی، با آدمیان و دیوان و خدایان میجنگد: «بهروزی اینجهانی، سعادت و کمال و روح اوست و رستگاری او در پیروزی است».
فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:
یادداشت حسن کامشاد
یادداشت ویراستار
بخش اول: کلیات اسطوره
اسطوره چیست؟
تفسیر اسطوره
کلیاتی درباره اقوام هندواروپایی
زبانهای ایرانی
منابع اطلاع از اساطیر ایران
بخش دوم: اساطیر ایران
طرح مسئله
اسطوره در اندیشۀ ایرانی
ایزدان جنگ
اندیشۀ جنگ در حماسه