صدسالگی عزیز نسین و داستانهای رضا همراه به نام او!

مهرداد فرهمند

امروز صدمین زادروز عزیز نسین، نویسنده طنزپرداز بزرگ ترک است، اولین نویسنده از ترکیه که شناختم و شناخته شده ترین نویسنده از ترکیه در ایران.

فکر کنم کلاس دوم یا سوم دبستان بودم که خواندن داستانهای عزیز نسین را شروع کردم. کتابهایش در قطع جیبی با تیراژ بالایی چاپ می شد و خیلی خواننده داشت، تا آنجا که به جای کتابفروشیها، این کتاب را دکه های روزنامه فروشی می فروختند. مادرم برایم توضیح داد که این نویسنده اهل کشور ترکیه است و اعتراضات و انتقاداتش را در قالب داستان درآورده. مادرم همچنین برایم توضیح داد که عزیز نسین فامیلی اش را هم به طنز انتخاب کرده و نسین به ترکی یعنی تو چه هستی؟ (در گویش ترکی ما، «تو چه هستی» به شکل دیگری بیان می شود و من هنوز با گویشهای دیگر ترکی آشنا نشده بودم).

فکر کنم هر آنچه داستان از عزیز نسین در دسترس بود خواندم و خیلی برایم جالب بود که می دیدم جامعه ترکیه هم دقیقا مثل جامعه خودمان است با همان مشکلات و گرفتاریها و سنتها و عاداتی که می توان دستمایه طنز قرار داد.

سالها گذشت تا فهمیدم همشهریمان آقای رضا همراه، بیشتر این داستانها را خودش نوشته و به اسم عزیز نسین چاپ کرده. البته بعضی از داستانهای عزیز نسین هم نام فیض مرندی را به عنوان مترجم روی خود داشت و من هیچوقت ندانستم فیض مرندی کیست و آیا او هم مانند رضا همراه عمل کرده یا نه. نقل قولی منسوب به عزیز نسین هم سر زبانها بود: «بخند تا دنیا بر تو بخندد!»

یادم هست در همان دوران کودکی و نوجوانی که با دوستانم کتاب رد و بدل می کردیم و بعد می نشستیم سر پله جلو در خانه یکی از همسایه ها و به نقد و بررسی این کتابها می پرداختیم، با یکی دو تا از بچه ها که ترک زبان بودند سعی می کردیم سر در بیاوریم اصل این جمله در ترکی چه بوده. هر کدام با همان ترکی محلی که خودمان بلد بودیم ترجمه ای پیشنهاد می داد اما هیچکدام چنگی به دل نمی زد و با این قطعنامه که «حتما در ترکیه جور دیگری می گویند» بحث به پایان می رسید. بعدها که ترکی استانبولی یاد گرفتم هر چه گشتم نتوانستم جایی پیدا کنم که عزیز نسین چنین جمله ای گفته باشد. احتمالا این هم از ساخته های آقا رضا همراه یا شاید کس دیگری بوده.

عزیز نسین تمام عمر منتقد و معترض بود و مسلمانان متعصب حتی یک بار قصد جانش را کردند و هتلی در شهر سیواس را که در آن به سر می برد آتش زدند. سی و هفت نفر مردند اما عزیز نسین زنده ماند. شاید به همین خاطر بود که وصیت کرد بعد از مرگ جایی خاکش کنند که دست کسی به مرده اش هم نرسد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته