تاریکخانه آدم
فرشته مولوی
لندن: اچ اند اس مدیا، ۲۰۱۶
بهار و نوروز دارد نزدیک میشود و بهزودی از هم خواهیم پرسید در سالی که گذشت چکار کردی و چی خواندی و …؛ اگر دوستی از من این را بپرسد، پیش و بیش از هر چیز نام و حال و هوای «تاریکخانهی آدم» (تازهترین اثر منتشر شدهی فرشته مولوی) در ذهن و بر زبانم خواهد چرخید و با تمام خستگیها، شاد خواهم بود که در آخرین هفتههای این سال کتابی را خواندم که که هم لذت بخشید، هم آموخت، هم پرسش ایجاد کرد، هم راهجوی پاسخهایی شد، و هم مایه و دستمایهای در ذهن برای بیشتر اندیشیدن و گفتن و نوشتن دربارهاش…
در سه چهار سال گذشته با دوربین، و تا حدی بر صحنه، حسابی دویدهام، ولی در وجه داستان نویسی، میتوانم خودم را کم کار یا حتا تنبل بهشمار بیاورم. شاید یک دلیلش این باشد که دست و دلم کمتر به نوشتن داستان کوتاه میرود و نوشتن رمان و داستان بلند هم وقت و عمر میبرد و تمرکز و انرژیای ذهنی، که همیشه ندارمش؛ یا خواسته و ناخواسته پخش و پلا میشود بین کارها و حسهای دیگر. ولی این را هم میدانم که بین نویسندهها، خیلی کم پیدا میشود داستاننویسی که هم پُر کار باشد، هم بهاصطلاح «خوشکار» و کارهاش، بیاستثنا خوب باشند و بی اُفت و لغزش. چنین نویسندههایی یا واقعن کماند و استثناء، یا دستکم من کمتر نویسنده یا شاعر یا کارگردان و بازیگری را میشناسم که هم بیوقفه کار کند، هم همچنان خوب. یکی از این «استثناءها»ی کمیاب، فرشته مولوی است.
دستکم در سالهای اخیر، و با وجود تمام گرفتاریها و بنبستهای زیستن و نوشتن و منتشر کردن در مهاجرت، فرشته مولوی چندین کتاب منتشر کرده و با توجه به دقت و حساسیت و وسواسِ ویراستارانهای که در او سراغ دارم، مطمئنم بیوقفه کار کرده و ذهن و حس و اندیشه و چشم و دست فدا کرده تا کارهایی- همچنان- ماندگار بیافریند. «تاریکخانهی آدم» دو سه هفته پیش بهدستم رسید و دو بار و بلکه بیشتر، با اشتیاق و لذت خواندمش. بعد از مدتها، داستانی بود و هست که هم دلم خواست، هم احساس وظیفه کردم که دربارهاش بنویسم و دستکم معرفیاش کنم.
به باور من «تاریکخانهی آدم» نه تنها یکی از بهترین کارهای فرشته مولوی است، که از چند زاویه، میتواند یکی از آثار شاخص داستانی فارسی در دوران معاصر ارزیابی شود. هم از جنبهی موضوع و محتوا، هم فرم و سبک و زبان. حالا اینجا و در این یادداشت نمیخواهم به جزئیات وارد شوم و فقط به همین معرفی کوتاه بسنده میکنم تا فرصتی و جایی بهتر، اما لازم میدانم به یک نکتهی جالب و مهم اشاره کنم. فرشته مولوی نویسندهای بهشدت دقیق و موشکاف است و حساسیتاش نسبت به سلامت زبان گاه با وسواس پهلو میزند، و همین دقت و حساسیت، گاه بخشی از خوانندههای کمحوصله را وامیدارد تا از کنار آثارش بگذرند یا داستانهاش را «سختخوان» بهشمار آورند؛ اما «تاریکخانهی آدم» از این زاویه هم در میان آثار او تا حدی استثناست. با وجود محتوا و فرم پیچیدهی آن و موشکافی در موضوعی بسیار بااهمیت در فرهنگ اجتماعی ما که شوربختانه بسیار کم به آن توجه شده و بسیار بسیار کمتر در بارهی آن (در ادبیات داستانی) نوشته شده، اثریست خوشخوان و روان و جذاب. نه حجم آن خوانندههای کمحوصلهتر را کنار میراند، نه دقت و حساسیت ِ فرشته بر زبان، پیگیری ِ روند روایت و لذتِ خواندن را برای این بخش از مخاطبانش دشوار میکند. و این، بهباور من، نشان از توجهِ درست و حرفهای فرشته مولوی دارد بر نیازِ این بخش گسترده از مخاطبان به خواندن و چشم وا کردن به روایت این «تاریکخانه».
پیوند زیر، آدرسیست که علاقهمندان خواهند توانست از مسیر آن، «تاریکخانهی آدم» را تهیه کنند. این معرفی و گوشزد ساده هم عیدی ِ پیشاپیش من به دوستانم در این صفحه!
http://www.hands.media/books/?book=adams-darkroom
Fereshteh Molavi