شهاب مباشری

پراکنده از «شاهرخ مسکوب» خوانده و نخوانده‌ام. از دی‌روز کتاب تازه‌منتشر «در حال و هوای جوانی» (ناشر: اچ اند اس مدیا، لندن) که بخشی از روزانه‌نویسی‌های اوست از سال ۱۳۴۲ تا چند سالی بعد از آن – یعنی کم و بیش در سن و سالی که من اکنون تجربه می‌کنم (هر چند تاریخ تولد او ۱۳۰۲ یاد شده، اما او در نوشته‌ی آن سال اشاره‌یی به ۳۸ ساله بودن می‌کند) در دست‌ام است. صبح ام‌روز که سحرخیزانه برخاستم، ضمن انتظار برای انجام کاری دیگر، شروع کردم به خواندن و چه حال‌ام را جا آورد. بی آن که به احوالات خودم گریزی بزنم، چند خطی از آن را نقل می‌کنم:

«تمرین نداشتم و ندارم و نوشتن دیگر از کشتی و جفتک‌چارکش کم‌تر نیست، تمرین می‌خواهد … کم‌ترین فایده‌ی این یادداشت‌ها آن است که ورزشی‌ست. به علاوه، اگر آدم چشم‌های بینا داشته باشد، بسیاری چیزها می‌بیند که شایسته‌ی نوشتن است. اما برای دیدن: باید به فکر آن بود و نوشتن یادداشت خود تمرینی‌ست برای دیدن، یاد می‌دهد که آدم چشم‌هایش را باز کند …
ام‌روز شروع کرده‌ام و مثل هر کار دیگری که برایم اهمیت داشته باشد، مدت‌ها تردید کردم، با فکرش کلنجار رفتم و سبک و سنگین کردم. در این مواقع مثل آدمی هستم که بخواهد در آب سرد بپرد. مدتی دودلی‌ست و بعد دل به دریا زدن. می‌خواهم راحت و ساده بنویسم. این دیگر شرح ادیپ و پرومته یا مقدمه بر رستم و اسفندیار نیست. پیش‌آمدهای روزانه است، از زشت و زیبا، شهر فرنگی‌ست که آدم از صبح تا غروب تماشا می‌کند و چه بسا مبتذل و گذراست، اما زنده‌گی لب‌ریز از همین مبتذلات است.*
به هر حال، مقدمه‌چینی را کوتاه کنم. انگار مرض مقدمه‌نویسی گرفته‌ام و اگر همین‌طور پیش بروم، این می‌شود «مقدمه‌یی بر یادداشت‌های مردی مقدمه‌نویس»!
دی‌شب با هـ… بودم (این را می‌گویند حسن مطلع)، وعده کرده بودم که او را ببینم. رفتم به سراغ‌اش. چیزی پیش من داشت که پس‌اش دادم. کمی نشستیم و از تاریخ بیهقی و جغرافیای تاریخی منطقه‌یی ایران صحبت کردیم. حواس من جای دیگری بود و حواس او هم. آخرش …»

این برش آخر نه برای ممیزی‌ست. صرفا همین اندازه به عنوان بریده‌یی که در پی نقل‌اش بودم، بس است. می‌روم صفحاتی دیگر را از این روزانه‌ها بخوانم.

* به عنوان پی‌نوشت: باز هم سخن از ابتذال ؛) اما این ابتذالی که مسکوب از آن می‌گوید، به نظر می‌رسد تن دادن به میان‌مایه‌گی و فرومایه‌گی نیست. تنها می‌خواهد در کنار فعالیت‌های جدی مطالعاتی و خلق‌ها و آفرینش‌های ادبی به نفس روزمره‌گی جایی بدهد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته