روزبه رادمنش
مجله شهرکتاب (دی و بهمن ۱۳۹۴)
جعفر مدرسصادقی،
اندر آداب نوشتار،
تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۰
اندر آداب نوشتار را که باز کردم دیدم خبری از میزان کردن سطرها (justify) نیست و ورق که زدم دیدم خبری از پافشاری بر شروع فصلها از صفحات فرد هم نیست. کِیف کردم. دستکم در مورد اول به نظرم همۀ کتابهایی که دربارۀ آداب نوشتار و بهخصوص دربارۀ پیوستهنویسی و جدانویسیاند باید اینگونه باشند تا فاصلهها درست و استاندارد نشان داده شوند. جعفر مدرسصادقی علاوه بر این پیشنهادهای ضمنی، پیشنهادهای صریح و قاطعی نیز برای اصلاح خط فارسی و آداب نوشتن داده است که همهشان قابل بحثاند. در این نوشته برخی از این پیشنهادها را بررسی میکنم و برای رسیدن به توافق بیشتر، پیشنهادهای دیگری نیز مطرح میکنم.
در محور جانشینی
«دائرهالمعارف» واژهای از بیخ عربی است. مدرسصادقی در ص۸۶ پس از توضیحات بسیار، پیشنهاد میدهد که با «تبدیل ه به ت» آن را دائرتالمعارف بنویسیم و در ص۱۰۱ با «تدوین قواعدی برای به کار بردن همزهی عربی در فارسی» به شکل پاکیزۀ دایرتالمعارف میرسد. سرهگرایان اما پیشنهادی دیگر برای حل این مشکل دارند: به کار بردن واژۀ اصیلِ «دانشنامه».
عنوان دانشنامه را نخستین بار ابنسینا در کتاب دانشنامۀ علایی به کار برد.۲ فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم چند سالی است دانشنامۀ زبان و ادبیات فارسی را منتشر میکند. بنیاد دائرهالمعارف بزرگ اسلامی هم این ترکیب فارسی ساده و رسا را بر اصطلاح دائرهالمعارف ترجیح داد و هماکنون دانشنامۀ جهان اسلام را منتشر میکند. این اطلاعات را نیز من از دانشنامۀ ویکیپدیا برداشتهام.
به نظرم، در این مورد خاص، اینگونه راحتتر به توافق میرسیم زیرا در ارجاع به منابع، مجاز نیستیم که رسمالخط عنوان اثر را تغییر دهیم. مثلاً نمیتوانیم دایرهالمعارف فارسیتألیف دکتر مصاحب را بنویسیم دایرتالمعارف فارسی. ما وقتی در انتخاب رسمالخط آزادیم که میخواهیم در نوشتهمان به این مفهوم اشاره کنیم و در این موقع هم بهتر است بنویسیم دانشنامه. در واقع، بیشتر درگیریهایی که با قواعد و رسمالخطهای عربی داریم شامل حال آن دسته از واژههای عربی میشود که رسمالخطهای ویژۀ زبان عربی در آنها به کار رفته است، پس با جایگزینی واژگان مناسب فارسی میتوانیم این مشکلات را با درگیریِ کمتری حل کنیم.
قاعدهای که مو لای درزش نمیرود
هرقدر هم با پیشنهادهای مدرسصادقی موافق نباشیم و استدلالهایش برایمان پذیرفتنی نباشند، پیشنهادش برای تبدیل «الف مقصوره» به «یک الف خوشقدوبالای کشیدهقامت» را نمیتوانیم ندیده بگیریم و در برابرش مقاومت نشان دهیم. بهخصوص وقتی به ما یادآوری میکند که زمانی «تقوا» و «نجوا» و «تماشا» و «مبتلا» و «تقاضا» را «تقوی» و «نجوی» و «تماشی» و «مبتلی» و «تقاضی» مینوشتیم. در مورد اسامی خاص هم همینطور است. «ابرهیم» و «اسمعیل» و «هرون» را فقط وقتی قرآن میخوانیم میبینیم. در نوشتههای فارسی «ابراهیم» و «اسماعیل» و «هارون» دیگر حسابی جا افتادهاند.
«اما الف مقصورهی عربی اصلن چیست؟ الف مقصورهی عربی “الف” کوتاهیست که هر جا در املای عربی “ی” مینویسند و “آ” میخوانند (حتی) یا “و” مینویسند و “آ” میخوانند (حیوه) و یا بدون اضافه کردن هیچ حرف صداداری میان حروف صامت یک “آ”ی اضافی میخوانند (رحمن) بالای حروف میگذارند.» این علامت را در نوشتههای فارسی خیلی کم میبینیم زیرا در صفحهکلید استاندارد فارسی جایی برای آن در نظر نگرفتهاند و باید به تنظیمات ویژه یا کلیدهای ترکیبی متوسل شویم تا در انگشتشمار واژههایی که هنوز این قاعده دامنشان را نگرفته است این علامت را به کار بریم.
در دستور خط مصوب فرهنگستان نیز آمده است که «”الف کوتاه” همیشه به صورت “الف” نوشته میشود مگر در …»۳ و این مگرهای معدود فقط و فقط از سر محافظهکاری است که هنوز زیر این قاعده ردیف میشوند. «تمنا»، «حتا»، «الاهیات» و «قرون وسطا» فرقی با دیگر واژههایی که صورت نوشتاریشان با گفتاریشان یکی شد ندارند. در مورد اسامی خاص هم با اینکه هرکس در چگونگی نوشتن نام خود مختار است اما فقط اگر نامههایمان را در نظر بگیریم، میتوانیم راحت بنویسیم عیسای من یا مرتضای عزیزم و یا، از سر دلتنگی، طاهاااااااااااااااا.
چرا غالباً، چرا حتمن
فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دستور خطّ فارسی، تنوین را همانند زبر و زیر و پیش در گروه نشانههای خطّ فارسی آورده و به کار بردن آن را الزامی کرده است. در مدارس هم همیشه تنوین را با این دید آموزش دادهاند و امروز هم در صفحهکلید استاندارد فارسی، کلیدی دَمِ دست برای آن در نظر گرفتهاند. با این حال، بیشتر روزنامهها و مجلات و نویسندههای تنبلِ اینترنتی انگار حال فشار دادن یک کلید اضافه را ندارند و به تایپ الف در ترکیبات تنویندار اکتفا میکنند و مثلاً غالباً را مینویسند غالبا. در این مورد، دکتر سلیم نِیساری اشاره میکند که «ترکیبی مانند “غالبا” در معنا نیز با “غالباً” فرق دارد.* غالباً یعنی اغلب اوقات ولی غالبا یعنی به احتمال زیاد»۴ و شعر حافظ را شاهد میآورد:
من و انکار شراب این چه حکایت باشد / غالبا اینقدرم عقل و کفایت باشد
حالا اگر قرار است واژههای فارسی را با نون گذاشتن تبدیل به قید نکنیم و در نقل عبارات عربی، رسمالخط عربی را رعایت کنیم، چرا تنوین را به همین شکل پذیرفتهشده و آموزشدادهشدهاش به کار نبریم؟ چه اجباری داریم برای معدود قیدی که مشابهِ فارسیِ مناسب برایشان نداریم اینقدر خودمان را به آب و آتش بزنیم؟ البته از منظر دیگری هم میتوان به آن نگاه کرد.
زیرعنوانِ آخرِ این نوشتهام بود: «حتمنِ حتمن تایپ کنید». اول نوشتم: «حتماً حتماً تایپ کنید». دیدم برای این که تلفظ درست را نشان دهم، باید کسرۀ بینِ دو حتماً را حتماً بیاورم. بنابراین نوشتم: «حتماًِ حتماً تایپ کنید». قشنگ نشد و نمیدانستم که آوردن کسره زیر تنوین، آن هم به این شکل، درست است یا نه. برای همین بهکُل قیدش را زدم. در گفتوگوهایمان وضع از این هم بدتر میشود. حتماً شنیدهایم یا گفتهایم که «حتمنیِ حتمنی بیای ها!» چنین گفتهای را در یک داستان چگونه باید نوشت؟ شاید پیشنهاد مدرسصادقی برای تبدیل کردن تنوینها به نون به کار بعضی از نویسندهها و بهخصوص داستاننویسان بیاید.
بلاتکلیفی از خودمان است
«یکی از کاربردهای نقطهویرگول جایی است که جمله بلند باشد و بخشی از اطلاعات پس از آن بیاید. مثال: “دیروز، پس از ساعتها تلاش و کمک گرفتن از مهندسان شهرداری، نتوانستند مسیر کابل این واحد را پیدا کنند؛ کابلکشی این منطقه پیچیده است.” همانطور که مشاهده میشود، بخشی از اطلاعات جمله بعد از نشانۀ نقطهویرگول آمده است. نکتۀ قابل توجه این است که بخش اضافی از لحاظ دستوری باید یک جملۀ کامل باشد. برخی نویسندگان متوجه این نکته نیستند و قطعاتی از جمله را بعد از این نشانه میآورند که نادرست است.»۵
برخلاف نظر مدرسصادقی، که نقطهویرگول را نشانهای اضافی، غیرضروری و بلاتکلیف میداند، این نشانه کاربردهای بسیار دارد و بسیار نیز قاعدهمند است. در شیوهنامهها معمولاً به دو کاربرد اصلی آن همواره اشاره میشود که اولی کاربرد آن در جداسازی بندهای طولانی است. در مثال بالا، اگر از نقطه استفاده میکردیم، جلوی جریان جمله را میگرفتیم. البته در این جمله شاید بتوان دونقطه را جایگزین نقطهویرگول کرد اما در مثال زیر، که در چند شیوهنامه به آن برخوردهام، دونقطه هیچ کاربردی ندارد: «چون قیصر مرا دوست میداشت، برای او میگریم؛ چون بختیار بود، شادمانم؛ چون دلیر بود، او را محترم میشمارم؛ ولی چون جاهطلب بود، او را کشتم.» قسمت پایانی این متن را با نقطه یا ویرگول نیز نمیتوان از هم جدا کرد. از طرفی به دلیل وابستگی معنایی نمیتوان پیش از ولی نقطه آورد و از طرف دیگر به کار رفتن ویرگول در جملههای پیشین قدرت اثرگذاری دوبارهاش را کم کرده است.
دیگر کاربرد مهم نقطهویرگول وقتی است که ما ویرگول رشتهای به کار میبریم (نویسنده، مترجم، ویراستار، …). اگر بخواهیم این رشتهها را از هم جدا کنیم، ویرگولها دیگر توان جداسازی خود را از دست دادهاند و نمیتوانند هیچ کمکی به ما کنند. نقطهویرگولها این جا به کمک ما میآیند. مثال: آثار مدرسصادقی شامل مجموعه داستانهای دوازده داستان، آن طرف خیابان، قسمت دیگران و داستانهای دیگر؛ رمانهای گاوخونی، بالون مهتا، من تا صبح بیدارم، آب و خاک؛ ترجمۀ لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر؛ …
در واقع، این نشانهها نیستند که بلاتکلیفاند، بلاتکلیفی از خودمان است. هوشنگ گلشیری در داستانهایش بسیار بجا و زیبا از نقطهویرگول استفاده کرده، اما نویسندهای دیگر بسیار نادرست و آزاردهنده این نشانه را در متن پراکنده است. اگر مدرسصادقی یا بسیاری دیگر بدون استفاده از نقطهویرگول مینویسند و نوشتههایشان هم بینقص و رسا است، فقط به دلیل سبک نوشتنشان است: سبکی که جملههای بلند و رشتههای طولانی کم دارد و در این موارد محدود هم نشانههای جایگزینی چون ویرگول و خط تیره و دونقطه به کار میبرند.
تایپ کنید
نوشتهها برای انتشار باید تایپ شوند. سهولت یادگیری تایپ حرفهای و نیز در دسترس بودن ابزار آن (رایانهها) صرف هزینه و وقت بسیار برای سپردن کار به تایپیست را نامعقول کرده است. علاوه بر اینها، یکی از پیشفرضهای شیوهنامههای استانداردِ امروزی تایپ شدن متن است. برای مثال، نیمفاصله چیزی نیست که بتوان در دستنوشتهها بادقت رعایت کرد؛ حتا فهمیدن درست آن نیز در گرو مشاهدۀ متن تایپشده است. نوشتن دربارۀ اهمیت و امکاناتی که تایپ کردن در اختیار ما قرار میدهد کتاب یا مقالۀ مفصل مستقلی میطلبد، اما یک فایدۀ دیگر تایپ کردن را هم لازم است بگویم: متن تایپشده را بسیار راحتتر، دقیقتر و سریعتر از نوشتۀ کاغذی میتوان ویرایش کرد.
این روزها، با رشد و گسترش انتشار اینترنتی کتابها و پاگرفتن مجلههای علمی و ادبی در فضای مجازی، فقط تنقیح برگههای پرینتشده کافی نیست و نویسنده و ویراستار باید به مفاهیم جدیدی مانند استاندارد بودن نویسهها و شیوههای جستوجو در نوشتهها و بازیابی آنها آگاه باشد. شاید در ویرایشی جدید از کتاب ئی بی وایت، که خود ویرایشی از کتاب ویلیام استرانک است، فصلی به قواعد نوشتن با کامپیوتر اختصاص داده شود.
پانوشت:
- جعفر مدرسصادقی، اندر آداب نوشتار (تهران: مرکز، ۱۳۹۰)
- مهناز مقدّسی، دانشنامههای ایرانی (تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۴)، ص۱۱
- دستور خطّ فارسی/ مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۰)، ص۳۶
- سلیم نیساری، دستور خطّ فارسی: پژوهشی دربارۀ پیوستگی خط فارسی با زبان فارسی (تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴)، ص۹۷
- علی صلحجو، نکتههای ویرایش (تهران: مرکز، ۱۳۸۶)، ص۱۴۶
————————————-
*این نکته بعید است که درست باشد. زیرا موضوع به غالبا منحصر نمی شود. عمدا هم همین حکم را دارد. مولانا مثلا عمدا را با چلیپا قافیه کرده است که بروشنی نشان می دهد آن را /عمدن/ نمی خوانده است (در غزل: دشمن خویش ایم و یار آنک ما را می کشد). در خراسان هم مردم عادی می گویند اصلا و ابدا (نه اصلن و ابدن بلکه با آ در آخر). خود حافظ ترکیب به عمدا را به کار می برد که باز نشان می دهد آن را با نون نمی خوانده: گو نام ما ز یاد به عمدا چه می بری. و خاقانی هم همین را به کار برده است: گردون نقاب صبح به عمدا برافکند. اینها همه نشان می دهد که حذف نون تنوین در زبان فارسی و تبدیل آن به آ کاملا طبیعی است. – م.ج