قاعده کار روزنامهنگاری این است که باید حرف طرف مقابل را هم شنید تا به آن اصلی که به انصاف یا توازن شهرت یافته است عمل کرده باشد. اما برخی نشانهها و گفتهها به گونهای است که عدم انعکاس آنها خدشه بر اصلی مهمتر در کار ماست که همانا انعکاس انتقادات از نهادها و سازمانهای دولتی است و احتمالا اجحافی که بر فردی و گروهی رفته است.
سخنان آقای بهمن کاظمی از این دست سخنان است. او البته در دورهای تقریبا تمامی پژوهشهایی که انجام داده بود را از طریق فرهنگستان هنر به بازار کتاب عرضه کرد و در واقع فرهنگستان زمان آقای علی معلم کمک بسیاری به او انجام داد که پژوهشهایش را منتشر کند و طبیعی است که بابت این پژوهشها باید قراردادی هم با او امضاء کرده باشند. ضمن این که در آن دوره تا آنجاییکه در خاطر دارم خود ایشان معاونت پژوهشی فرهنگستان را بر عهده داشتند.
زمانی که نگارنده دبیری نخستین و دومین جایزه کتاب سال موسیقی را در خانه موسیقی بر عهده داشتم، یکی از کتابهای آقای کاظمی – به گمانم گلبانگ سربلندی- برنده جایزه شده بود. اکنون حیرت میکنم که آن همه شوق و علاقهمندی و کارهای مفصلی که ایشان در حیطه موسیقی قومی ایران و نیز موسیقی تعزیه و موسیقی دوره قاجار انجام داده بود(و همه را هم فرهنگستان منتشر کرد) به این مرحله رسیده است که چنین شکوههایی را بشنویم.
در هر حال آقای کاظمی خود معاون پژوهشی فرهنگستان هنر بود و اگر جست وجوی کوتاهی در فضای مجازی انجام دهید، از برخی آثاری که با حضور خود آقای علی معلم رونمایی شد نیز مطلع خواهید شد. ما کدام سخنان آقای معلم را باور کنیم؟ آن تعاریف یا این گونه برخورد؟ (این لینک را هم فرصت کردید بخوانید که گویای ستایش رئیس فرهنگستان از آقای کاظمی است.)
من البته به رغم احترامی که برای آقای معلم مقام شاعریایش قائلم، هیچگاه قانع نشدم که چرا باید او در چنین سمتی قرار بگیرد؟ که هر از گاه بانگهای بلندی از منتقدانش بشنویم که او رابه سوء مدیریت متهم کردهاند که نمونه اخیر آن نامه مفصل و انتقادی گروهی از استادان و هنرمندان شاغل یا همکار با فرهنگستان هنر است که چندی قبل منتشر شد.
آقای کاظمی در این ویدئو توضیح میدهد که فرهنگستان بابت برخی کتابهایی که او منتشر کرده است تقاضای خسارت کرده است! این سخن از آن جهت عجیب است که مگر فرهنگستان در زمان ارزیابی این آثار ناظر بر طرح یا کتاب نداشته است؟ و اگر نداشته پس چه فرهنگستانی است که اصول اولیه انتشار یک کتاب را نمیداند که هر اثری در چنین حوزههایی را باید به چند نفر کارشناس و متخصص و خبره آن حوزه هم بدهد که بخوانندو نظرشان را در آن حیطه خاص بدهند که کتاب حاوی اطلاعات درست است یا نه و سپس بقیه مبلغ قرارداد را به پژوهشگر بدهند؟ انتشار یک کتاب یعنی اینکه فرهنگستان تمامی این مراحل را طی کرده است. الان بعد از چند سال آمده است تقاضای خسارت کرده است که چه بشود؟ آن هم از محققی که عمری را بر سر تحقیقات خود گذاشته است.