پنهان در آینه
گفت و گو با ضیاء موحد
به کوشش مهدی مظفری ساوجی
تهران: هرمس، ۱۳۹۴، ۴۴۵ص.اصولاً نسبت به مصاحبهها و کتابهایِ حاویِ گفت و گو بدبین هستم، چون راحتترین راه برای کتابدار شدن است، چه برای مصاحبهکننده و چه برای مصاحبهشونده! معمولاً هم این کتابها حاوی چیزی جز مشتی لاف و گزافِ بیهوده و توهین به دیگران، یا از آن طرف، شکستهنفسی و خودکوچک بینی نیستند. با این حال اسم ضیاء موحد مرا واداشت که کتاب را بخرم و بخوانم. خود موحد در مقدمه آورده است که نسخۀ آماده چاپ مصاحبه را مدت شش سال در گوشهای انداخته بود و رغبت نمیکرد تا سروسامانی به آن بدهد، و اگر اصرار و پیگیریهای مظفری ساوجی نبود شاید اصلاً آن را منتشر نمیکرد.
گفت و گو با ضیاء موحد
به کوشش مهدی مظفری ساوجی
تهران: هرمس، ۱۳۹۴، ۴۴۵ص.اصولاً نسبت به مصاحبهها و کتابهایِ حاویِ گفت و گو بدبین هستم، چون راحتترین راه برای کتابدار شدن است، چه برای مصاحبهکننده و چه برای مصاحبهشونده! معمولاً هم این کتابها حاوی چیزی جز مشتی لاف و گزافِ بیهوده و توهین به دیگران، یا از آن طرف، شکستهنفسی و خودکوچک بینی نیستند. با این حال اسم ضیاء موحد مرا واداشت که کتاب را بخرم و بخوانم. خود موحد در مقدمه آورده است که نسخۀ آماده چاپ مصاحبه را مدت شش سال در گوشهای انداخته بود و رغبت نمیکرد تا سروسامانی به آن بدهد، و اگر اصرار و پیگیریهای مظفری ساوجی نبود شاید اصلاً آن را منتشر نمیکرد.
من مطابق معمول خودم مدادی به دست گرفتم و شروع کردم به خواندن کتاب. بخش نخست آن با عنوان «فلسفه» دربارۀ موضوعاتی بود که چندان مورد علاقۀ بنده نبود، پس خوانده و ناخوانده رهایش کردم، و به بخش دوم با عنوان «شعر» پرداختم. صفحات آغازین این بخش هم به نظرم ناامیدکننده بود به حدی که افسوس خوردم چرا فردی مانند موحد تن به چنین کاری داده است. اما چند صفحه دیگر که خواندم یادداشتهای مختصری در حواشی صفحات نوشتم، و کم کم چنان به میزان یادداشتها و خطها اضافه شد که به ناچار قلم را به کناری انداختم و فقط خواندم! در واقع هنوز هم دارم آن را میخوانم چون کتاب تمام نشده است، و گمان کنم یک بار دیگر هم باید آن را بخوانم!
اغراق نکردهام اگر بگویم هر سطر این کتاب حرفی برای گفتن دارد! موحد بی هیچ تعارفی حرفش را زده و مظفری هم از هر فنی برای به حرف واداشتن او استفاده کرده است. ممکن است خواننده با بسیاری از حرفهای او موافق نباشد، اما بیگمان این حرفها او را به اندیشه فرو میبرد. حاضرجوابی و حضور ذهن موحد و نیز شجاعت او در بیان صریح افکارش و بالاخره اشرافش به مسائل روشنفکری ایران باعث میشود که خواننده یک نفس کار را بخواند.
فکر میکنم چه خوب میشد اگر کسی همّت میکرد و چنین مصاحبهای را با معصومی همدانی هم ترتیب میداد. برای کسانی که به ادبیات معاصر و فضای روشنفکری حاکم بر جامعۀ ایران در چند دهۀ اخیر علاقهمند و نسبت به آن کنجکاو هستند خواندن این کتاب بسیار سودمند است.
عنوان دیگر بخشهای این کتاب را میآورم: «احمد شاملو»، «مهدی اخوان ثالث»، «شعر دهۀ هفتاد»، «روشنفکری»، «بوف کور»، «هوشنگ گلشیری».