ویرایش کتاب‌های علمی و آموزشی؛ ضرورتی که به چشم ناشر نمی‌آید

بهرام معلمی
مجله شهرکتاب

با وجود این‌که از پا گرفتن حرفه ویرایش در ایران زمان درازی می‌گذرد، هنوز هم این کار نزد ناشران به یکی از مراحل ضروری در تولید کتاب، از جمله تولید کتاب‌های علمی، تبدیل نشده است.

لفظ کتاب‌های علمی در ایران عمدتاً به کتاب‌های درسی، به‌خصوص کتاب‌های دانشگاهی، اطلاق شده است. پس از تأسیس دارالفنون، جسته‌وگریخته کتاب‌هایی برای تدریس در آن مدرسه، بیشتر به‌ قلم استادان فرنگی، در زمینه‌های توپخانه، ریاضیات، فیزیک، نجوم و… نوشته شد و افراد اهل علم ایرانی هم شماری از آن‌ها را ترجمه کردند. در دوران پهلوی اول، کتاب‌های درسی را عمدتاً وزارت معارف منتشر می‌کرد. برخی از کتاب‌ها در حوزۀ کشاورزی را هم وزارت فلاحت چاپ می‌کرد. بعضی از کتاب‌ های درسی را آن‌زمان کسانی نوشتند که خود بعداً از استادان ویرایش شدند، که در این زمینه می‌توان از احمد آرام، احمد بیرشک، غلامحسین مصاحب و دیگران یاد کرد. کتاب‌هایی که آنان در حوزه‌های فیزیک، شیمی، ریاضیات و… نوشتند (گاهی هم با همکاری دیگران) در زمان خود از محتوای قابل‌اعتماد و نثر پاکیزه و روانی برخوردار بودند. اما ظاهراً چنین نبوده است که این کتاب‌ها ضرورتاً ویرایش می‌شده‌اند.

علی‌الاصول، کار ویرایش کتاب‌ها، در حکم یکی از مراحل آماده‌سازی کتاب، به‌شکل منسجم و سازمان‌یافته در اواخر دهۀ سی در بنگاه ترجمه و نشر کتاب آغاز شد. درعین‌حال، در دهۀ چهل و اواخر دهۀ سی، در مؤسسۀ فرانکلین کسانی به‌عنوان «ویراستار» کار می‌کردند و همۀ کتاب‌ها در آن مؤسسه پیش از انتشار حتماً ویرایش می‌شدند. همین امر باعث شد در محتوای کتاب‌های انتشاریافته در ایران (به‌خصوص کتاب‌های ترجمه‌شده) تحولی عمیق پدید آید و به‌خصوص نثر فارسی آن‌ها هم دچار تحول شد. در مؤسسۀ فرانکلین، ویراستارانی کتاب‌های علمی را ویرایش می‌کردند که خود تحصیلات‌شان در رشته‌های علمی بود. مؤسسۀ فرانکلین باب ویرایش را در صنعت نشر ایران گشود. پس از تعطیل‌ شدن فرانکلین، تمام فعالیت‌هایش به دانشگاه آزاد (سابق) منتقل شد و سازمان ویرایش دانشگاه آزاد ایران کتاب‌های ارزنده‌ای منتشر کرد.

اما ناشران خصوصی کمتر به این مرحله به‌عنوان یک ضرورت گردن نهادند. کتاب‌هایی هم در حوزۀ «علم برای همگان» از جانب ناشران خصوصی منتشر می‌شد. تعدادی از آن‌ها با همکاری مؤسسۀ فرانکلین انتشار یافتند که طبعاً ویرایش و بعد منتشر می‌شدند. اما ناشرانی هم بودند که در این حوزه کتاب‌هایی منتشر می‌کردند که متن آن‌ها ویراسته نبود و گاه در نشریاتی چون «راهنمای کتاب»، «سخن»، «بررسی کتاب» و… دربارۀ آن‌ها نقدهایی نوشته می‌شد. این نقدها به همان نسبت که کتاب‌های علمی کم‌شمار بودند کمتر دربارۀ کتاب‌های علمی نوشته می‌شدند، و مهم‌تر از آن این‌که کمتر نقدی با نگاه «ویراستارانه» نوشته می‌شد.

در این میان، انتشارات دانشگاه تهران مهم‌ترین سازمان انتشاراتی کتاب‌های درسی و تخصصی دانشگاهی بود. پیشینۀ این سازمان انتشاراتی به دوسه سالی بعد از تأسیس دانشگاه تهران (۱۳۱۳ ش) می‌رسد. در صفحۀ حقوقی همۀ کتاب‌های مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، این عبارت دیده می‌شود: «مسئولیت صحت مطالب کتاب با مؤلف است.» نمی‌دانم اصولاً ناشر از منظر حقوقی حق دارد چنین عبارتی را در صفحۀ حقوقی کتاب‌های خود چاپ کند یا خیر. معنی این عبارت آن است که مؤسسۀ یادشده اساساً ناشری «ادیتوریال» نبوده و نیست، و چیزی به‌عنوان ویرایش در مراحل چاپ و انتشار کتاب در این مؤسسه تعریف نشده است. به بیان دیگر، در هیچ‌کدام از کتاب‌هایی که منتشر می‌کند، کار ویرایش انجام نمی‌شود. این‌ که نتیجۀ این مسئولیت‌ناپذیری ناشر از دیدگاه حقوقی و عرفی در صنعت نشر تا چه حد موجه است، چه تأثیری بر مخاطبان هزاران کتاب نهاده و چه تعدادی از خوانندگان کتاب‌ها احتمالاً دچار بدفهمی مطالب شده یا گرفتار بدآموزی شده‌اند مستلزم بررسی مفصل و طبعاً پیچیده‌ای است، اما بی‌تردید در صنعت نشر ایران و کنار ماندن ناشران (به‌خصوص ناشران خصوصی) از ویرایش کتاب‌هایشان تأثیر فراوان نهاده است.

کار ویرایش کتاب‌های درسی، به‌خصوص کتاب‌های دانشگاهی و علمی، در ایران کمی دیر آغاز شده است. در حال‌ حاضر هم، به‌خصوص در این حال و روز اسف‌بار نشر ایران، چندان رغبتی از جانب ناشران برای سرمایه‌گذاری در مورد ویرایش به چشم نمی‌خورد. در مؤسسۀ فرانکلین، کتاب‌های علمی (بیشتر از نوع علم برای همگان) ویرایش و سپس برای چاپ به ناشران دیگر سپرده شد یا «سازمان کتاب‌های جیبی» که متعلق به خود این مؤسسه بود (پیش از آن‌که امیرکبیر امتیازش را بخرد) آن‌ها را منتشر کرد. بعضی از این کتاب‌ها اکنون هم خواندنی‌اند (یک نمونه را که به خاطر می‌آورم «شبح درون اتم» نام دارد). این کتاب‌ها می‌توانند مبنای قضاوت برای مقایسۀ کتاب‌های ویرایش‌شده و ویرایش‌نشده قرار بگیرند.

در سال ۱۳۵۸، بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت دانشگاه‌ها، «کمیتۀ ترجمه و تألیف کتاب» در ستاد انقلاب فرهنگی (شورای عالی انقلاب فرهنگی کنونی) دایر شد و به استادان دانشگاه‌ها سفارش ترجمه (و گاهی تألیف) کتاب دادند تا در ازای حقوق ماهانه به‌جای تدریس دست به قلم ببرند. این کتاب‌ها به‌تدریج ترجمه و به کمیته تحویل داده می‌شد. کمیتۀ یادشده در سال ۱۳۵۹ به مرکز نشر دانشگاهی تغییر نام داد و در ساختمان مستقلی استقرار یافت. بیشتر استادان و ویراستاران سازمان ویرایش دانشگاه آزاد (سابق) به این مرکز منتقل شدند و کار تولید کتاب‌ها در آستانۀ بازگشایی دانشگاه‌ها آغاز شد.

تأثیر مرکز نشر و کتاب‌هایش بر محتوای کتاب و نثر فارسی علمی امروز، و بر کل صنعت نشر ایران، بسیار ژرف و دگرگون‌ساز بوده است. درواقع مرکز نشر را می‌توان به‌جرئت نقطۀ عطفی در تاریخ نشر ایران دانست. حدود چهل گروه تخصصی کار ویرایش کتاب‌ها را در حوزه‌های تخصصی خود انجام می‌دادند. تربیت ویراستاران در مرکز نشر پدیده‌ای کاملاً نو در ایران به شمار می‌آید. گروه‌های تخصصی واژه‌گزینی هم در این مرکز بسیار فعال بودند که حاصل آن انتشار واژه‌نامه‌های تخصصی متعدد بود. بیش از هفده عنوان نشریۀ تخصصی در این مرکز منتشر می‌شد. محصول این کتاب‌ها و نشریات و دقت در ویرایش و ترجمه و تألیف کتاب‌ها در این مرکز آن بود که پس از گذشتن چند سال دیگر هیچ پژوهشگری نمی‌توانست ادعا کند نمی‌توان مقاله یا رساله‌ای در یکی از رشته‌های علمی، فنی یا علوم انسانی به زبان فارسی نوشت (به‌راستی نوشتن مقاله‌های تخصصی علمی و فنی به زبان فارسی بیشتر به‌علت فقدان واژگان و برابرنهادها دشوار و گاه ناممکن بود). درواقع «زبان علمی جدید» فارسی در مرکز نشر قوام یافت. مقایسۀ هریک از کتاب‌های مرکز نشر با کتاب‌های انتشارات دانشگاه تهران یا سایر دانشگاه‌ها می‌تواند تفاوت ناشر معتقد به ویرایش و ناشران دیگر را آشکار کند.

اما ناشر (خصوصی) و امر ویرایش (به‌خصوص در وضعیت کنونی) رابطه متناقضی دارند. از یک سو، اقتصاد نشر گرفتار شرایط وخیمی است و آهنگ گردش چرخ آن روزبه‌روز کندتر و به توقف نزدیک‌تر می‌شود (بحث کتاب‌های آموزشی و درواقع حل‌المسائلی را به جای خودش واگذار می‌کنم). از سوی دیگر، با این وضعیت اگر ناشر هزینه‌ای هم بابت ویرایش بپردازد، احتمال این‌که از کل انجام کار منصرف شود خیلی زیاد است. به همین دلیل، اگر قبلاً ناشرانی برخی کتاب‌های خود را به ویراستار (با دستمزدی به‌راستی ناچیز) می‌سپردند، اینک قطعاً در جهت حذف مرحلۀ ویرایش پیش می‌روند. دستمزد ویرایش جزو کمترین دستمزد‌ها در میان تمام مراحل چاپ کتاب است. شاید اگر حساب‌وکتاب کارشناسانه‌ای صورت پذیرد، ثابت بشود حذف این هزینه در قیمت (تمام‌شده) کتاب تأثیر چندانی نمی‌گذارد، اما علت عمدۀ حذف مرحلۀ ویرایش و اصولاً نهادینه ‌نشدن آن به‌عنوان یکی از مراحل چاپ کتاب (به‌خصوص در بخش خصوصی) فقدان نقد از دیدگاه سنجش تأثیر ویرایش بر کتاب است.

به‌راستی نسبت به شمار کتاب چند نقد نوشته می‌شود؟ برای انتشار کتاب‌ها مراسم «رونمایی» مفصل برگزار می‌شود، اما چند ماهی پس از انتشار آن‌ها، در کجا جلسه‌ای برای نقد آن برگزار می‌شود یا در کجا نقدی در موردش نوشته می‌شود؟ آیا ناشران نقدهای چاپ‌شده در نشریه‌های معتبری چون «جهان کتاب» را می‌خوانند؟ این نقدها در میان مخاطبان کتاب‌ها چه تأثیری به جا می‌گذارد؟ بازخورد نقد کتاب تاکنون تا چه حدی به انتشار ویراست‌های بعدی کتاب انجامیده است؟

شاید مهم‌ترین لطمه‌ای که احتمالاً فقدان ویرایش به مخاطبان کتاب‌ها وارد می‌آورد در حوزۀ کتاب‌های درسی باشد. بدآموزی و غلط‌آموزی این کتاب‌ها پیامدهای وخیمی خواهد داشت. به‌طور کلی، نخستین تأثیر ویرایش نکردن کتاب ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به همۀ کتاب‌ها نزد مخاطبان (هرچند سهم اندک در ایران) است. تأثیر دیگر این مسئله، در حوزۀ کتاب‌های علمی، نشر کتاب‌های شبه‌علمی، ضدعلمی و خرافات به‌نام و به‌جای علم خواهد بود که در سال‌های اخیر بسیار رایج شده است.

شاید یکی از راه‌های جا افتادن ویرایش در صنعت نشر همین باشد که مؤلف یا مترجم خود به ناشر اصرار کند کتابش پیش از چاپ ویرایش شود، تا اثرش از خطا مصون بماند. نقد درست کمتر نوشته می‌شود و اگر هم نوشته بشود، چون کمتر می‌خوانندش، بی‌بازخورد می‌ماند. شاید این وظیفۀ سنگین ضروری جلوه دادن ویرایش در صنعت نشر ایران هم باید بر دوش  خود اهل قلم بیفتد. به‌هرحال، اگر قرار است صنعت نشر ایران (چه عینی و چاپی و چه مجازی، که این آخری شتابان رو به گسترش است) همگام با سایر فعالیت‌های فرهنگی این جامعه تداوم و ارتقا یابد، و اگر مهم‌ترین شالودۀ فرهنگ نشر است، حتماً باید ویرایش جزئی جدانشدنی و الزام‌آور در این حوزه تلقی شود.

———————————-
*بهرام معلمی، مترجم و ویراستار کتاب‌های علمی است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته