قم؛ کتاب کاریکاتوری، ادای روشنفکری

گفتگویی در سایت مباحثات با یکی از مدیران ارشد تحقیق و انتشار در حوزه انجام شده است که بسیار گویا و از جهاتی در اطلاع و تحلیل وضعیت کاملا تازه و صریح است. فشرده مهمترین نکات آن را برای علاقه مندان حوزه کتاب و تحلیگران فرهنگ عمومی انتخاب کرده ام. – م.ج

رضا تاران / احمد نجمی

مباحثات

محمدکاظم شمس در فاصله سال‌های  ۷۳ تا ۸۹ مسئولیت انتشارات “بوستان کتاب” را به عهده داشت. در این دوره خیلی از مراکز علمی و پژوهشی حوزوی تشکیل شد و خیلی از کارهای پژوهشی در حوزه به وجود آمد. البته اینکه این کارها تا چه اندازه مفید بوده، ابتدای کلام است، ولی به هر حال، مسائل پژوهشی در این دوره، روشمند شد. از طرفی اغراق نیست اگر بگوییم بوستان کتاب، در زمان مدیریت وی از یک انتشارات معمولی به یک انتشارات پیشرفته از جهات مختلف تبدیل شد. بر همین اساس گفتگویی با وی ترتیب دادیم تا به عنوان کسی که ۱۶ سال در رأس یکی از مراکز اصلی انتشارات پژوهشی حوزوی بوده است، مسائل مربوط به پژوهش حوزه را نقد کند.

۳۶۰ هزار کتاب دینی؛ ۲۰ هزار چاپ مجدد

در افتتاحیه نمایشگاه حوزه دین که از ۱۱ تا ۲۰ دی در قم برگزار شد، آقای سید عباس صالحی معاون فرهنگی ارشاد، آماری ارائه دادند که اگر اشتباه نکنم پس از انقلاب اسلامی، ۳۶۸ هزار عنوان کتاب دینی منتشر شده است. آمار بسیار بالایی است.

kazem-shams

نقطه عجیبی ولی در  این آمار وجود دارد که اگر اشتباه نکنم، طبق گفته ایشان، تنها ۲۰ هزار عنوان از این عناوین به چاپ دوم رسیده است. این خیلی آمار وحشتناکی است. ایشان بعضی از حوزه‌های فعال را هم اسم برد که مثلا در قم، ۱۰ ناشر فعال در زمینه عناوین دینی وجود دارد و نام بوستان کتاب در صدر بود که بیش از ۴ هزار عنوان از آن کتاب‌ها،‌ متعلق به بوستان بود.

این آمار، قابل توجه است. همین آمار در سال‌های اول انقلاب، دو رقمی بوده است و از نظر کمیت، رشدی که اتفاق افتاده شدیدا چشم‌گیر است. حتی با لحاظ جمعیت آن زمان کشور که به نوعی میزان نیاز جامعه را نشان می‌دهد، همچنان تفاوت الان با آن روز،‌ قابل مقایسه نیست.

در زمینه مجلات هم به همین صورت است که در آن زمان سه یا چهار مجله چاپ می‌شده ولی الان بیشتر از ۱۰۰ مجله منتشر می‌شود. یعنی حتی اگر با نرخ رشد جمعیت هم بسنجیم، همچنان رشد تعداد مجلات، بسیار بیشتر از نرخ رشد جمعیت است.

نیاز مخاطب را نمی‌دانیم

در چند سال آخر که در بوستان کتاب بودم، این مسئله را دقیقا در صفحه دوم هر کتاب ذکر می‌کردیم که مخاطبش کیست. گروه‌های مخاطب را هم به تخصصی،‌ عمومی، کودک و نوجوان، و همه لایه‌های مختلف سنی دسته‌بندی کرده بودیم. تخصصی‌ها هم دو دسته بودند: تخصصی اساتید و دانشگاهیان، تخصصی طلاب حوزه علمیه. خلاصه اینکه کار به گونه‌ای بود که اگر کسی کتابی به دست می‌گرفت که مثلا درباره شناسایی منابع حدیث بود، کاملا در ابتدای آن مشخص شده بود که کتاب را برای مخاطب تخصصی منتشر کرده‌ایم یا برای مخاطب عمومی.

متأسفانه ما نیاز مخاطب را نمی‌دانیم و متوجه نیستیم که چه مطلبی را باید برای او بیان کنیم. اگر این نیاز را شناسایی کنیم، طبیعتا اولویت‌ها از دل نیاز بیرون می‌آید. اینکه مشاهده می‌کنیم گاهی به پژوهش‌هایی دست زده شده که نتیجه‌اش بی‌خاصیت بوده، به همین سبب است.

کار بزرگ؛ تعیین اولویت‌های پژوهشی

کار بسیار بزرگی در معاونت پژوهش انجام شده و اولویت‌های پژوهشی در فقه را معین کرده‌اند. بنده این کتاب را با خودم به یک برنامه تلویزیونی بردم و آن را معرفی کردم. انصافا کار ارزشمندی است و البته همچنان باید تقویت شود. به آقای عماد هم گفتم و ایشان گفت اگر بودجه باشد، این کار را ادامه می‌دهند. البته این اثر در محدوده یک موضوع انجام شده و باید موضوعات دیگری نیز بررسی شود. علاوه بر اینکه میدان تحقیق‌شان خیلی دامنه دقیقی نبوده است. یعنی نیاز دستگاه‌های مصرف‌کننده تحقیق را بررسی کرده‌اند و مثلا مشخص کرده‌اند که مسائل مبتلی‌به سازمان بهزیستی یا سازمان هلال احمر یا صدا و سیما چیست.

اشکال دیگر آن کار این است که از زاویه نگاه آن سازمان‌ها بررسی کرده‌اند. اینکه حالا درک آن سازمان‌ها از مسائل‌شان درست بوده یا نه، خودش محل تأمل است. ولی به هر حال، کار بسیار بزرگی است و الان وضعیت به گونه‌ای است که پایان‌نامه‌های حوزوی وارد موضوعات با اولویت بیشتر می‌شوند. در این پژوهش، سه سطح‌ اولویت نیز مشخص شده تا طلبه‌ای که می‌خواهد پایان‌نامه بنویسد و دنبال موضوع می‌گردد، بتواند موضوع مفیدی انتخاب کند و نتیجه‌اش هم قابل استفاده باشد.

انتظار هم نیست که با توجه به امکانات موجود، از تک‌تک طلبه‌ها بخواهیم خودشان اولویت‌ها را تشخیص دهند و نیازها را بسنجند. بنابراین سازمان‌ها و نهادهایی که متولی این امور هستند، باید چنین خدماتی را هم ارائه کنند. با انجام چنین کاری، هم مؤسساتی که می‌خواهند حمایت کنند و هم طلبه‌ای که می‌خواهد تحقیق را انجام دهد، تکلیف خود را می‌دانند.

بی صداقتی محقق

یکی از معضلاتی که الان با آن مواجهیم، همین فقدان روش و معیار تحقیق است. یک تحقیق را می‌شود به صورت ساده و با استفاده از منابع دست‌چندم انجام داد، ولی همان تحقیق را اگر با استفاده از منابع دست‌اول انجام دهیم، نتیجه کاملا متفاوت خواهد بود. گاهی هم البته بی‌صداقتی‌هایی انجام می‌شود و پژوهشگر از همان منبع اصلی نقل می‌کند، ولی در واقع به منبع اصلی رجوع نکرده است.

طبیعتا وقتی پژوهشگر مستقیما به منبع اصلی رجوع می‌کند، خیلی از مسائلی که مستند نیست، شناسایی می‌شود. بسیاری از نابهنجاری‌هایی که امروز در پژوهش‌ها داریم به همین دلیل است که از منابع غیر اصیل نقل می‌شود و در واقع، مطلب نقل‌شده ریشه‌ای ندارد. گاهی حتی دیده شده که مطلبی را به یک روزنامه مستند می‌کنند. مثلا تحقیقی داشته‌ایم که واقعه کربلا را بررسی کرده است و یک جا به روزنامه کیهان در تاریخ فلان روز ارجاع داده است!

البته امروز با امکاناتی که فراهم شده و فناوری‌هایی که در خدمت این امور قرار گرفته، کار راحت‌تر شده است. اطلاعات مورد نیاز، به نرم‌افزارهای مختلف داده شده و کار بسیار آسان‌تر انجام می‌شود. کلیدهای مختلفی درست شده و مثل «سفینه البحار» که کار را برای محققان راحت کرده بود، راه دستیابی خیلی راحت‌تر شده است.

متأسفانه چه بسیار کتاب‌هایی که  امروزه منتشر می‌شود که فقط چیزهایی درباره یک موضوع سرچ کرده‌اند و به هم چسبانده و تبدیل به کتاب کرده‌اند.

شاید یکی از دلایلی که گاهی وقت‌ها بعضی از کتاب‌ها مورد استقبال و استفاده عمومی قرار نمی‌گیرد، همین باشد که پژوهشگر به جای اینکه وقت اضافی خودش را صرف تقویت اثر کند و حالا که به برکت امکانات جدید، وقتش آزاد شده، از تتبع و جست‌وجوی بیشتری استفاده کند و دقت بیشتری روی مطلب خرج کند، همان طور کار را در وقت کمتری تمام می‌کند و آن را روانه بازار نشر می‌کند. و بدین صورت، امکانات بیشتر باعث ضعف در کار نهایی می‌شود.

سرقت کتاب معاد!

یکی از معضلاتی که در کارهای حوزوی و کارهای دینی وجود دارد، سرقت‌های ادبی است. در فضای دانشگاهی ما از قبل وجود داشت و حالا در حوزه هم به وجود آمده است. این هم شاید از عوارض فضای دیجیتال باشد که کار را راحت کرده است. قبلا شاید یک فرد به این کار وسوسه نمی‌شد، چون سخت‌تر بود ولی الان چون کار خیلی راحت شده است، زودتر وسوسه می‌شود.

موتور جست‌وجوی گوگل هم که دیگر تبدیل به یکی از معجزات پژوهشی شده است.

قضیه سرقت ادبی، ‌خیلی جدی است. یک بار یک نفر کتاب معاد آقای قرائتی را آورده بود و می‌خواست به اسم خودش منتشر کند. یکی از مسئولان ما فهمیده بود. می‌گفت حس کردم مطالب کتاب برای من آشناست. خلاصه این سرقت‌ها قبلا به طور کلی بود و حالا به صورت جزئی ادامه دارد.

شیوه جدید سرقت: یافته های دیگران را یافته خود جلوه دادن

متأسفانه این کار در میان دانشگاهیان ما فراوان است. این هم از عوارضی است که اگر جلو آن را نگیریم، آسیب زیادی می‌زند. به نظر می‌رسد یکی از راه‌هایی که می‌تواند جلو این سرقت‌ها را بگیرد، همین نقد کتاب است. چون همیشه با نصیحت و این طور چیزها که نمی‌شود مشکل را حل کرد و مثلا شخص را به معاونت تهذیب حوزه معرفی کنیم. بنابراین باید به روشی عمل کرد که فرد، بازدارندگی درونی پیدا کند. یکی از روش‌های خوب ایجاد چنین بازدارندگی‌هایی، برگزاری جلسات نقد است.

صنعت کتاب باید از دولت مستقل شود

من همیشه طرفدار این بوده‌ام که صنعت کتاب اگر قرار است نجات پیدا کند، باید مستقل شود. من معتقدم کتاب هم صنعت است؛ با همه خصوصیات و ظرافت‌های دیگری که در کارهای صنعتی وجود دارد. اگر این صنعت بخواهد خودش را نجات دهد، باید خودش را از وابستگی به دولت نجات دهد. گرچه گاهی باید حمایت‌های دولتی هم وجود داشته باشد، ولی اگر این حمایت‌ها همیشگی باشد، تبدیل به معضل، و سبب از بین رفتن کتاب می‌شود. این حمایت‌ها گاهی تبدیل به مخدر می‌شود. کتاب هم باید روی پای خودش بایستد و فروشش صرفه داشته باشد و بتواند از نظر اقتصادی، خودش را تأمین کند.

از طرف دیگر، یکی از دلیل‌هایی که می‌گویم نباید وابسته به دولت باشد این است که متأسفانه دولت‌ها سلیقه‌ای عمل می‌کنند و در جمهوری اسلامی به این صورت شده است که با تغییر دولت، سیاست‌های کشور گاهی ۱۸۰ درجه تغییر می‌کند و همه چیز عوض می‌شود.

مهمترین معضلی که داریم این است که علی‌رغم همه کارهایی که شده، یک مقدار توحیدمان ضعیف شده است و هدفمان را گم کرده‌ایم. آقای رحیم‌پور ازغدی هم چندی پیش همین را البته با ادبیاتی نامناسب گفته بود. تلویزیون هم صحبت‌هایش را پخش کرد. آقای شوشتری، ‌صاحب «قاموس الرجال»، بدون امکانات و یک‌تنه این کار بزرگ را انجام داده است، ولی ما این مؤسسات را درست کرده‌ایم و به تعبیر آقای رحیم‌پور ازغدی ساختمان درست کرده‌ایم، بعد طبقه چهارم سرویس می‌دهد به طبقه دوم و طبقه دوم سرویس می‌دهد به طبقه ششم و همین طور طبقه طبقه دور هم می‌گردند.

با کمال تأسف، در دولت قبل رسما اعلام کرده بودند که بودجه‌ای اختصاص داده شده تا این مؤسسات منحل نشوند. عین تعبیر این بود که «فقط حقوق و قبوض را بپردازید». یعنی به هر کدام یک آب‌باریکه داده شده بود که فتیله خاموش نشود.

طبیعتا سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که شما مگر این مؤسسه را راه‌اندازی کرده بودید که یک سری کارمند حقوق بگیرند و قبض آب و برقشان را بدهید؟ هدف از این مؤسسه، چیز دیگری بوده است. این است که ما چون هدف را گم کرده‌ایم و فراموش کرده‌ایم که اصلا قصدمان چیست، خیلی از این مشکلات به وجود می‌آید. قرار بود قصد اصلی ما تبلیغ دین باشد. یعنی تبلیغ دین، یک اصل و هدف برای ماست. ولی باز  هم غافلیم و نمی‌دانیم که از کجا به کجا برویم و در چه فضایی تبلیغ کنیم و چه حرفی را بزنیم. نمی‌دانیم اجازه طرح چه مسائلی را بدهیم و چه مسائلی را نه. اینها همه به همین معضل برمی‌گردد.

قابلیت ترجمه و عرضه به دنیا ضعیف است

شاهد دیگر کم‌کاری ما این است که وقتی مؤسسه ترجمان مربوط به آقای حداد، بنابر فرمایش آقا که فرموده بودند تولید علم داشته باشیم و ترجمه‌ها را معکوس کنیم راه افتاد، آقایان لیستی را برای ما فرستادند که ما این کتاب‌ها را داریم؛ اولا نظر بدهید که این کتاب‌ها چطور است و ثانیا ما اینها را انتخاب کرده‌ایم برای ترجمه به زبان‌های دیگر، اگر نظری دارید، تکمیل کنید و اگر کتاب بهتری دارید معرفی کنید. با کمال تأسف، از میان همه کتب دینی انتخاب شده در آن لیست، به جز یکی دو مورد، همگی مال قبل از انقلاب بود. این قضیه مربوط به سال ۸۸ و ۸۹ است. این علامتی است که خود آنها هم متوجه شده‌اند کتاب خوبی که قابل ارائه به مخاطب خارج از کشور باشد، در دست ندارند. یعنی کتاب‌هایی که منتشر شده، هیچ کدام با آن کیفیت نبوده که قابل ارائه باشد.

البته من معتقد بودم آقایانی که بررسی کرده بودند، در بررسی‌شان ضعف داشتند. به آنها گفتم کتاب‌های دیگری هم داریم که خوب و مفید است، ولی شما ضعیف برخورد کرده‌اید و کتاب‌های دیگر را پیدا نکرده‌اید.

هدف را گم کرده‌ایم

اما به هر حال، این قضیه خیلی جدی است. البته این مشکل در خیلی از مسائل سیاسی و فرهنگی ما وجود دارد. معضل اصلی و روانی ما این است که هدفمان گم شده است. برای دستگاه کار کردن، برای فلان رئیس کار کردن و برای پول کار کردن، جایگزین اهداف اصلی شده است.

همه ما تبدیل به کارمند شده‌ایم. شده‌ایم دستگاهی که بودجه می‌گیریم و اگر بودجه رسید، رسید و اگر نرسید،‌ حتی به دنبالش هم نیستیم و پژوهش بعدی را انجام نمی‌دهیم.

مطمئن باشید که با این جور هدف‌ها نمی‌توانید اثری مثل «الذریعه» را خلق کنید. الذریعه، همت آقابزرگ را می‌خواهد که یک‌تنه توانست آن کتاب را به آنجا برساند. اگر همت‌ها را توانستید درست کنید،‌ این منابع را هم آوردید، می‌توانید به مقدار نیاز،‌ خروجی داشته باشید. اگر نه، متأسفانه نتیجه نمی‌گیرید.

ما کار را برای غیر خدا انجام می‌دهیم.

اینکه بعد از مدتی ۷۰ یا ۸۰ درصد ساختار یک دستگاه تبدیل شود به همین ماشین دریافت پول و بودجه، نتیجه‌اش همین می‌شود که الان می‌بینیم.

دوستان دائره المعارف قرآن می‌گفتند در نمایشگاهی در خارج از ایران شرکت کردیم و گروهی رسما به ما گفتند پژوهش‌هایتان را به ما سفارش بدهید و ما با یک‌سوم قیمت برای شما انجام می‌دهیم. نتیجه پژوهش را خوب هم در می‌آوردند. ولی وقتی این مؤسسات تبدیل به ماشین بشوند، بهتر از این نمی‌شود انتظار داشت.

باید ذائقه مخاطب را بررسی کرد. در جایی که اثر ارزشمند است و توزیع نیز به خوبی انجام شده، ولی همچنان توجهی به آن نمی‌شود، باید چنین نتیجه گرفت که مذاق مردم عوض شده است. پس ما وظیفه داریم در چنین شرایطی روی تغییر مذاق مردم کار کنیم و بفهمیم چرا مردم نسبت به این مسئله توجه کمتری دارند.

آزاداندیشی لوکس و زینتی 

یکی دیگر از چیزهایی که باقی ماند، مسئله آزاداندیشی است. متأسفانه امروز به صورت یک بحث لوکس با آن برخورد می‌شود. انجمن می‌گذارند و همایش برگزار می‌کنند. ولی آیا واقعا به لوازمش هم ملتزم‌اند؟ خطوط قرمزش را می‌شناسند؟ می‌دانند چه مطالبی باید مطرح شود و چه مطالبی نه؟

متأسفانه این‌ فعالیت‌ها به صورت کاریکاتوری است.

ما اگر نتوانیم افراد خودمان را و حداقل طلبه‌های خودمان را واکسینه کنیم، انتظار داریم جامعه واکسینه شود؟! شما همین الان یک طلبه را به محیطی بفرستید که پر از شبهه است. همین طلبه‌ای که چند سال درس خارج خوانده، گاهی بیشتر از ۵ یا ۱۰ جلسه نمی‌تواند مقاومت کند! چون یک سری چیزها به او گفته نشده و شبهه‌ها برایش مطرح نشده است.

البته نمی‌خواهم بگویم لازم است برای طلبه‌ها کلاس آموزش شبهه بگذاریم، ولی باید تحقیق کند و بفهمد که در یک سری از موضوعات ضعیف است و باید یاد بگیرد. باید خبر داشته باشد که خیلی از این شبهه‌ها جواب داده شده و مثلا تفسیر المیزان پاسخ این سؤالات را داده است. طلبه باید بداند که در یک مسئله، غافل است. وقتی کسی زودتر بداند، درس را جور دیگری مطالعه می‌کند. علم به این ناآگاهی، مثل پیش‌مطالعه است. کسی که یک موضوع را می‌داند، درس را طور دیگری می‌فهمد؛ چون طور دیگری به حرف استاد توجه می‌کند. بنابراین باید طلبه را توجه داد به اینکه این ضعف‌ها را دارد. وقتی کسی ضعف خود را بفهمد به سراغ راه حل‌هایش می‌رود و وقتی به یک استاد می‌رسد و فرصتی پیدا می‌کند، از آن استاد سؤال می‌کند.

طلبه باید به گونه‌ای باشد که به تمام اعتقادات ناب شیعی معتقد باشد و ادای روشنفکری در نیاورد، ولی از طرف دیگر، نباید این گونه هم باشد که اعتقاد مخالف را وقتی شنید حس کند سنگ و آتش از آسمان می‌بارد. بلکه باید اجازه دهد که طرف مقابل، اعتقاداتش را با آرامش بگوید. سپس طلبه، حرف او را بررسی کند و یکی یکی جواب آنها را بدهد.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته